سید محسن میرسندسی در گفتوگو با ایسنا در خصوص تبلیغ دینی در ایران اظهار کرد: اصولاً قبل از انقلاب اسلامی چیزی به نام نظام تبلیغ دینی وجود نداشت و تمام برنامههای تبلیغ متکی به تشخیص و سلیقه فرد مبلغ بود. در این میان فقط بیوت مراجع بودند که مبلغان را در ایام خاص تبلیغ مانند ماههای محرم و رمضان به روستاها که در آن زمان به مراتب بیش از جمعیت شهرنشین بودند اعزام میکردند و تنها سازمانی که بتوان از آن بهعنوان نوعی تشکیلات تبلیغ دینی یاد کرد دارالتبلیغ آقای شریعتمداری بود که در همان اوایل انقلاب، پس از جریاناتی که در خصوص ایشان اتفاق افتاد مصادره و میراث همین دارالتبلیغ با حکم امام خمینی(ره) هسته اولیه دفتر تبلیغات اسلامی شد.
وی با اشاره به اینکه در حال حاضر دهها مؤسسه مانند دفتر تبلیغات اسلامی، فعالیتهای تبلیغی انجام میدهند، افزود: به عنوان مثال اکنون نهادی حوزوی دانشگاهی به نام جامعهالمصطفی العالمیه وجود دارد که در سال ۲ تا ۳ هزار نفر از همه کشورها پذیرش دارد و از طریق پرورش طلاب، پیام انقلاب اسلامی را به اقصی نقاط جهان صادر میکند.
عضو هیات علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، با بیان اینکه پس به لحاظ کمی و کیفی پیشرفت بسیاری داشتهایم، تصریح کرد: البته انتقادهای جدی در عملکرد مؤسسات تبلیغی وجود دارد، اما اگر بخواهیم در خصوص عملکرد این دفاتر و مؤسسات تبلیغی بررسی داشته باشیم که آیا کارایی لازم را داشتهاند یا نه باید ببینیم که اگر این مؤسسات تبلیغی وجود نداشتند، آیا باز هم همین نتایج فعلی به وجود میآمد؟ یعنی با توجه به بحرانهایی که طی چند دهه اخیر گذراندهایم، اگر این مؤسسات نبودند آیا واقعا وضعیت دینی جامعه همین بود که اکنون شاهد آن هستیم؟ ما باید وضعیت بدیل آن را نیز در نظر بگیریم و منظور من این است که نباید این پیشرفتها را نادیده بگیریم، حتی اگر میخواهیم انتقاد کنیم.
میرسندسی با بیان اینکه نظام تبلیغ به سوی نوعی تبلیغ تخصصی به تناسب مخاطبان و محیطهای اجتماعی حرکت کرده، گفت: تا چند سال پیش ما چیزی به نام تبلیغ تخصصی نداشتیم، اما اکنون حدود ۱۰ سال است که تبلیغات دینی در حال تخصصی شدن است و متناسب با شرایط محیطی و مخاطبان انجام میشود. مثلاً گرایش تبلیغ کودک و نوجوان یا مبلغینی که به بیمارستانها یا زندانها فرستاده میشوند. آنها محتوایی را در زندان یا بیمارستان مطرح میکنند که متناسب با شرایط روحی زندانیان و بیماران است و با آنچه که بخواهد برای انسان آزاد تبلیغ کند تفاوت دارد.
وی با اشاره به اینکه گستره تبلیغ بعد از انقلاب بسیار فراتر رفته است،خاطرنشان کرد: تا قبل از انقلاب اسلامی و دهه اول، بخش اصلی جامعه ساکن روستاها بودند و در همین زمان است که با موجی از مهاجرت به شهرها و گسترش شهرنشینی مواجهیم. در واقع در گذشته عمده فعالیتهای تبلیغی معطوف به فضاهای روستایی با ویژگیهای خاص خود بود.
عضو هیات علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: شهید مطهری در کتاب «۱۰ گفتار» اشارهای دارد به اینکه تبلیغ ما عوام زده است، به دلیل اینکه بیشتر فضای تبلیغی فضای مخاطب روستایی بود؛ روستایی که شاید بیشتر جمعیت آن سوادی هم نداشتند و مبلغی که به روستا میرفت باید در سطح آنها صحبت و خود را با آنها منطبق میکرد.
کمرنگ شدن نقش خانواده در جامعهپذیری و تربیت دینی
میرسندسی عنوان کرد: با تحول شهرنشینی نظام نوپای تبلیغی نمیتوانست خود را با این تغییرات بههنگام سازد و باتوجه به اینکه ساخت و تغییرات جامعه طی دهههای اخیر پیچیده شده است، میتوان یکی از علل ناکافی بودن فعالیتهای تبلیغی را عقب ماندن مؤسسات تبلیغی از سیر تحولات کیفی و تغییرات اجتماعی در جامعه ایران دانست.
وی اضافه کرد: تا قبل از انقلاب اسلامی، نظام سیاسی داعیه دینداری و گسترش دین نداشت، بنابراین خانوادههای متدین هم در این موضوع مرزشان مشخص بود و هم نگرانیهایی که خود آنها داشتند در باب دینداری فرزندان بود و نسبت به آنها حساستر بودند، اما بعد از انقلاب اسلامی خلأیی به وجود آمد و خانوادهها فکر میکردند که چون نظام اسلامی شده پس دیگر وظیفهای در قبال تدین فرزندان ندارند و بهتدریج با اعتماد بیش از حد به نهادهای دینی و حکومتی مسئولیت خود را در این زمینه فراموش کردند، به عنوان مثال اگر وضعیت حجاب تنزل پیدا کرده یکی از علل آن این است که نقش خانواده تضعیف شده است و این را میتوان در مورد همه مناسک دینی تسری داد.
عضو هیات علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با بیان اینکه تفوق نهادی دین باعث کمرنگ شدن نقش خانواده در جامعهپذیری و تربیت دینی شده است، تصریح کرد: تربیت دینی باید عمدتاً در خانواده انجام شود و تبلیغ نیز باید همین موضوع را مورد تأکید قرار دهد. هرچند پدر و مادرهای متدین اکثراً تمایل دارند فرزندشان هم مثل خودشان باشد، اما در مقابل جوان و نوجوانی قرار دارند که بسیار پرشور و در فضای متفاوت و پرآشوبی از اطلاعات بوده و عملاً دست این پدر و مادر خالی است و نمیتواند فرزندش را اقناع کند.
تبلیغ دین نباید حکومتی شود
میرسندسی اضافه کرد: تاکنون نظام تبلیغ کار خود را انجام میداده و تصور درستی از آینده و روند تحولات در جامعه نداشته است. هرچند بخشی از این اتفاق طبیعی است، اما بخشی را میشد پیشگیری کرد. علیرغم تحولاتی که در نظام تبلیغ روی داده، اما کافی نبوده است. نه به این معنی که دولت کمک نکرده باشد، چه بسا خود این امر نیز آسیبزا بوده که حکومت نباید به صورت مستقیم با تأسیس نهادهای تبلیغی در کار تبلیغ وارد میشده است.
وی اظهار کرد: من معتقدم تبلیغ باید با اتکا به مردم و سازمانهای مردمنهاد و به صورت خودجوش باشد و اکنون ضربه را از جایی میخوریم که فکرش را نمیکردیم؛ اینکه تبلیغ نباید حکومتی شود، زیرا حکومت عرصه آزمون و خطاست و اگر امروز وضعیت اقتصادی بهعنوان بخشی از عملکرد نظام سیاسی خوب نیست به نوعی با تبلیغ دین گره میخورد و عملاً ناکارآمدیهای یکی در دیگری تأثیر میگذارد، حال از یک جوان ۲۰ ساله چه انتظار میرود و باید چقدر سطح تحلیل داشته باشد تا بتواند بین این دو تمیز قائل شود.
عضو هیات علمی گروه قرآن و مطالعات اجتماعی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خاطرنشان کرد: انسان متفکر نیز گاهی اوقات دچار اشتباه میشود. افراد احساس میکنند این دینی که تبلیغ میشود نیز مانند همین وضعیت سیاسی و اقتصادی دارای فراز و فرود و بحران کارآمدی است، به همین جهت معتقدم که چهبسا اگر نظام تبلیغ مستقل میماند و عرصه تبلیغ مردمیتر بود نتیجه بهتری عاید میشد.
تراکم سازمانهای تبلیغی و فضای ارسال پیامهای دینی تأثیر معکوس داشته است؟
میرسندسی بیان کرد: برخی عقیده دارند که اصلاً نیازی به این نظام تبلیغ با این گستردگی و با این شدت نیست و شاید تراکم سازمانهای تبلیغی و فضای ارسال پیامهای دینی تأثیر معکوس نیز داشته باشد که من هم با بخشی از آن موافقم. در مقابل اینکه ما بخواهیم دینداری را از طریق تشکیلاتی بسیار نظامیافته و کنترل شده پیش ببریم ایده دیگری است که مسئولیت آن را بر یکایک دینداران قرار دهد و بتواند با اشاعه هنجاری دین به گسترش آن کمک کند، یعنی من باید با گفتار و رفتار خودم دین را گسترش دهم و در حد خودم یک مبلغ باشم.
وی ادامه داد: نظام تبلیغی ابزار و شاخصی برای اندازهگیری ایمان و عمق باورهای دینی افراد بهعنوان رکن اصلی دینداری ندارد و برای ارزیابی ایمان خیلی مناسکگرایی شده است. اینکه مثلاً چند درصد افراد مسلمان نماز نمیخوانند رکن دینداری ایمان و عمل صالح است؟ ایمانی که در عمل نشان داده شود و آیا واقعاً ابزاری برای سنجش ایمان داریم؟ و چه شاخصهایی برای این سنجش وجود دارد؟ در واقع ایمان کیفیتی است که میخواهیم با کمیت آن را اندازه بگیریم، اینکه مثلاً ایمان مردم نسبت به قبل چه تغییری کرده است؟
انتهای پیام
نظرات