به گزارش ایسنا به نقل از روابط عمومی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، علی حکیمپور کارشناس توسعه روابط فرهنگی کشور اندونزی در سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در مطلبی، نوشت: همان طور که میدانید که آرمان یا آرزوی رسیدن به اهداف والا، محرک و مشوق امیدبخشی برای توسعه جوامع بشری است. چرا که بخشی از نیروها و انگیزههای اثرگذار جوامع از آرمانشان نشات میگیرد. چنانکه، بسیاری از آنها به خاطر آرمان خود حاضر میشوند که از جان، مال و موقعیتشان بگذرند تا به قله آرزوهای آرمانی خود برسند. ازاین رو، پاره ای از آرزوها، علائق و امیدهای ما در چارچوب آرمان قابل تعریف است.
در این میان، برخی از آرمانهای بشری از خیال اذهانی متاثر میشوند و در روابط و تعاملات آنها تاثیر فراوانی میگذارند.
مولانا جلال الدین در مثنوی شریف خود بیان جمیلی درباره جایگاه خیال در مدیریت جهانی دارد. او میگوید :
نیست وش باشد خیال اندر روان/ تو جهانی برخیالی بین روان
بر خیالی صلحشان و جنگشان/ وزخیالی فخرشان و ننگشان
یعنی وقتی خیال جنبه آرمانی پیدا کرد در روان آدمی نفوذ پیدا کرده، تاثیر شایان خود را میگذارد، ولو اینکه وجود آن در روان همچون عدم است . زیرا احدی آن را نمیبیند. این در حالی است که دنیا با آن اداره میشود.
آری، خیال آرمانی به قدری اعجاب انگیز است که جنگها، صلحها، فخرها و ننگهای جوامع به وجود آن بستگی دارند.
گفتنی است، این نیروی نافذ خیال که مولانا به خوبی به آن اشاره کرده، به خاطر آرمانی بودن آن است، در حالی که بسیاری از خیالات سرابی بیش نیستند، چراکه پایه و اساس منطقی و معقول ندارند و از نیروی فکری و عقلامی کافی برخوردار نیستند.
از این رو، هر خیالی نفوذ ندارد و نمیتواند در روند زندگی و تعاملات جوامع اثر زیادی بگذارد. در مقابل، این خیال آرمانی است که از نیروی عظیمی برخوردار است.
ناگفته نماند؛ آرمان صرفا خیال و گمان نیست بلکه ارزشهای مختلف دیگری نیز در تحقق آن نقش دارند. بنابر این، وجود خیال در آرمان نمیتواند از ارزش و جایگاه اثرگذار آن بکاهد. بلکه با بهره گیری از تدبیر و عقلانیت، آرمان نیز رنگ عقلایی و تکاملی پیدا می کند و حتی میتواند مسیر تاریخ و حیات یک ملت را نیز تغییر دهد. امروزه، چشم انداز توسعه کشورها با آرمانهای آنها ارتباط وثیقی دارند.
حال، آرمان ممکن است منشأ دینی داشته باشد یا غیر آن. به طوری که بسیاری از آرمانهای بشری منشأ تمدنی، فرهنگی و تاریخی نیز دارند. در این میان، با نگاهی به قرآن کریم، نمونههای بارزی از ایدهآلهای حکمرانی را در آن میبینیم؛ از جمله آنکه دراین کتاب شریف وعده پیروزی صالحان به مومنان داده شده است. به طوری که در آیه ۱۰۵ سوره انبیاء آمده است: " اَنّ الارض یرثها عبادی الصالحون؛ بندگان صالح، زمین را به ارث میبرند". به خاطر این آیه و پاردایمهای دینی دیگر است که مومنان حاکمیت بر زمین را حق الهی خود میدانند و برای رسیدن به آن تلاش میکنند.
این وعده الهی مبنی بر سروری شایستگان، به خداباوران امید، انگیزه و حرکت میدهد. با این آرمان است که آدمی به مشیت و اراده الهی خوشبین میشود و امید پیدا میکند که مسیر حرکت جامعه بشری به سوی روشنی ، صلح و انسانیت خواهد رفت.
این ایده ارزشمند، نتیجه منقطی و معقول دیگری هم دارد اینکه باید برای روی کار آمدن شایستگان همیشه تلاش کرد. در گزینش افراد باید به کسانی روی آورد که برای مدیریت جامعه شایسته ترند. درحقیقت، ملاک حاکمیت همانا در نظرگرفتن شایستگی است و بس. اما باید دانست حق ایجاد شده برای مومنان صالح است نه هر کس دیگر؛ مومنانی که جهانی عاری از تجاوز، زورگویی، فریب، بی عدالتی و ظلم را برای کل بشریت آرزو میکنند و تبعیض مذهبی و قومی را بر نمیتابند. به بیان دیگر، رهبران صالح حکمرانی خود را بر مبنای عقلانیت، عدالت، حق گرایی و رحمت بنا میکنند. این آرمان در صورت تحقق، به یقین یک بهشت این جهانی را رقم میزند.
اما شوربختانه، رسیدن به چنین آرمانی آسان نیست، چرا که به قول شهید بهشتی، بهشت را به بها میدهند نه به بهانه ! تا معتقدان به این آرمان بهای رسیدن به آن را نپردازند، نمیتوانند برای بشریت زندگی بهشتی را فراهم کنند.
در این میان، میدانیم که در میان امت اسلامی، حاکمیت دینی از زمان رحلت نبی اکرم (ص) در چارچوب " خلافت" که همان جانشینی آن حضرت است، تجربه شده که بخشی از تاریخ و حیات طیبه جهان اسلام را به خود اختصاص داده است.
مومنان به دنبال یافتن انسانهای صالح برای حکومت بودند؛ هرچند در یافتن مصادیق آن چندان موفق نبوده اند! با این حال ، به این دل خوش کرده بودند که میتوانند اسلام را دستکم با حفظ "خلافت" ازگزند نابودی و فراموشی مصون دارند.
اما شوربختانه، با فروپاشی امپراتوری عثمانی درسال ۱۹۲4 میلادی ، عملا خلافت اسلامی نیز به تاریخ پیوست. این در حالی است، حسرت انحلال آن همچنان اذهان برخی از مسلمانان اهل سنت را به خود مشغول کرده است. آنان عقیده دارند که نهاد مقتدر خلافت دوباره درحیات سیاسی و اجتماعی کشورهای اسلامی تجلی کرده و بساط زورگویان عالم را برخواهد چید.
اما در دیدگاه خود از یک نکته بنیادی غفلت کرده اند که حاکمیت دینی را باید در بستر تحولات و مقتضیات زمان معنا کرد. به طوری که امروزه ، بسیاری از ملل دنیا بدون اینکه از دین و آیین خود دست بکشند، حدود حاکمیت کشور خود را بیشتر بر پایه دو عنصر حقوق بینالملل و اراده ملی تعریف میکنند.
اما با وجود مقبولیت این دو عنصر تعیین کننده نزد کشورهای اسلامی ، در آرمان پاره ای از مسلمانان همچنان آرزوی داشتن سرزمین پاک، پیروزی بر کفار و تشکیل حکومت با عنوان "خلافت" وجود دارد. نکتهای که در این مطالبه تاریخی دیده میشود، اینکه آنان همانند گذشته خود را صاحب حق حاکمیت بر کل جهان میدانند؛ بدون اینکه برعنصر قرآنی شایسته سالاری توجه کنند.
به بیان دیگر، وعده خداوند ویژه حکومت شایستگان است و صرف عنوان خلافت، توجیه کننده صالح بودن نیست. از سوی دیگر، رسیدن به چنین حکومتی نیز از طرق عقلانی و مدنی ممکن است، نه با توسل به خشونت، ایجاد وحشت، ترور و انتحار و به قول دکتر شریعتی زر، زور وتزویر!
این در حالی است اندیشه احیا این جهان بینی آرمانی، بدون توجه به عنصر شایستگی و رعایت مقتضیات زمان و مکان مشکلات زیادی را در پی دارد و هزینههای گزافی را برای کشورهای اسلامی به تحمیل میکند، بدون اینکه با مقبولیت عمومی همراه شود. این در حالی است برخی از کشورهای مسلمان و غربی با اهداف مادی و فرصت طلبانه ازاین آرمان ارزشی به شکل کاملا انحرافی پشتیبانی کردند و بدین ترتیب، هم دین اسلام در دید مردم جهان هراس انگیز شد و هم این آرمان قرآنی رنگ افراط گرفت .
جای تامل فراوان دارد که گروههای افراطی میخواهند به مسلمانان اندیشه و بیداری بدهند، این در حالی که خودشان مانند افراد کر، کور و خفته هستند. دراین زمینه سعدی شیرازی چه خوب گفته است : "باطل است آنچه مدعی گوید / خفته را خفته کی کند بیدار ! " میخواهند ملتهای مسلمان را از بند کفار آزاد کنند، اما خود دربند جهل، غفلت و تباهی فکری و عقیدتی گرفتارند. میخواهند اسلام را در جامعه حاکم کنند، اما سبب فرار مردم جهان از دین اسلام میشوند ! میخواهند از پنجره حق وارد شوند، اما حق حیات و انتخاب دیگران را زیر پا میگذارند. میخواهند خود را نبوی و به اعتباری مومن راستین معرفی کنند، اما نمیدانند با خلق و خوی عظیم نبی اکرم(ص) فرسنگها فاصله دارند! میخواهند مسلمانان وحدت داشته باشند، اما غیر ازتفرقه و دشمنی میان مسلمانان کار دیگری نمیکنند. میخواهند مسلمانان در عزت باشند، اما با این رفتار خشن و پر هزینه خود موجب ذلت و خواری مسلمانان درمیان مردم جهان میشوند. میخواهند اقتدار پیشین اسلام دوباره برگردد، اما با این تخریبها و غارتهای خودسرانه سرزمینهای اسلامی را دچار فقر و ویرانی میکنند.
میخواهند مدنیت اسلامی را حاکم کنند، اما " فسادمدنی" را جایگزین آن میکنند و بدین ترتیب، هیچ کار و تلاش آنان به نفع جهان اسلام تمام نمی شود. کشورهایی که منافع خود را در فروش سلاح وایجاد تفرقه، خصومت و فقر مسلمانان میدانند به بخش مهمی از اهداف پلید خود دست مییابند! این در حالی است در آرمان اسلامی غفلت از امور زیر روا نیست :
- برقراری عدالت در همه ابعاد زندگی از جمله توزیع عادلانه ثروت، فرصتها و حقوق و رفع تبعیض و ظلم.
- ترویج ارتباط عمیق با خداوند، تهذیب نفس و پرورش ارزشهای اخلاقی مانند صداقت، امانتداری و مهربانی.
- تقویت همگرایی میان امت اسلامی و ایجاد جامعهای مبتنی بر برادری و دوستی .
- تشویق به کسب دانش، تعقل و پیشرفت در علوم و فنون برای بهبود زندگی بشر و خدمت به جامعه.
- حفظ کرامت انسانها و حمایت از حقوق اساسی آنها در چارچوب ارزشهای اسلامی.
- دعوت به صلح، همزیستی مسالمتآمیز و گسترش پیام رحمت و هدایت اسلام به همه جهانیان.
در این میان، جمهوری اسلامی ایران با همه فراز و نشیبهای خود تجارب گرانسنگی در زمینه تعامل دین و دموکراسی با رویکرد وحدت اسلامی و دوری از افراط گری دارد. به طوری که براساس قانون اساسی از یک سو همه قوانین کشور باید مطابق با موازین اسلامی باشد (اصل ۴)، از سوی دیگر، بر رعایت حقوق شهروندی و جمهوریت نظام با تکیه بر گزینش رهبر (ازطریق مجلس خبرگان) و رئیس جمهور، نمایندگان مردم در مجلس و شوراهای استان، شهر و روستا از طریق آراء عمومی تاکید شده است (اصول ۵، ۶ و ۷).
ناگفته نماند؛ در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درکنار تشیع، مذاهب اربعه اهل سنت نیز از جایگاه شایستهای برخوردارند. به طوری که طبق اصل ۱۲ قانون اساسی: "مذاهب دیگر اسلامی، اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کامل میباشند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خودشان آزادند و در تعلیم و تربیت دینی و احوال شخصیه (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط به آن در دادگاهها رسمیت دارند".
و از سوی دیگر، برای رعایت حقوق اقلیتهای دینی، بدور از هرگونه افراط و یک جانبه گرایی، مراسم دینی سه اقلیت دینی : مسیحی، یهودی و زرتشتی نیز در حدود قانون آزاد است. به طوری که آنها در احوال شخصیه و تعلیمات دینی بر طبق آیین خود عمل میکنند(اصل ۱۳ ) ".
اضافه مینماید، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت و مسلمانان را موظف دانسته که با غیرمسلمانان نیز با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامی رفتارکرده و حقوق آنان را رعایت کنند( اصل ۱۴).
تردیدی نیست مبارزه پایدار و اثر گذار با هرگونه آثار و نشانه های افراط گری خیالی بدون التزام به اموری؛ چون شایسته گزینی قرآنی، آزادی بیان و نشر، رعایت حقوق همه شهروندان و جریانهای سیاسی، اجتماعی و دینی و نیز کمک و همدلی همه آحاد ملت از جمله برادران اهل سنت و اقلیتهای دینی دیگر ممکن نیست.
ناگفته نماند؛ امروزه عمل به اصول و مبانی مورد توجه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به ویژه در زمینههای حقوق شهروندی، مدارا با دگر اندیشان، آزادی بیان، عقیده و نشر، استقلال نظری و عملی، سیاست خارجی مبتنی بر دفاع از مظلومان جهان، تاثیر گذاری در مدیریت سیاسی کشورها، همگرایی اسلامی، توسعه گفتمانی بر مبنای دستور قرآنی «امر به معروف و نهی از منکر» با رعایت درست مصادیق آن و مانند اینها میتواند چارچوب خوبی برای آرمان اسلامی – ایرانی ارزیابی شود.
آرمان به مجموعهای از اهداف، ارزشها و آرزوهای والایی گفته میشود که نقش اثرگذاری در ترسیم خط مشی جوامع دارد.اما گاهی آرمان ها آلوده اوهام ، امیال و آرزوهای خیالی میشوند و زندگی شهروندان را به تباهی می کشند.این در حالی است آرمان اسلامی از تعالیم اسلام، بهویژه قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع)، استخراج میشود که به دنبال تحقق جامعهای عادل، معنوی و متعالی هستند.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی میتواند معرفی آرمانهای والای اسلامی را در داخل و خارج سازمانی به عنوان محور فعالیتهای خود قرار دهد. این در حالی است فاصله گرفتن از ارزشهای آرمانی، و تکیه بیش از حد بر مصلحتهای حاکمیتی نمیتواند تصویر چندان مفیدی در داخل و خارج ایجاد کند.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی باید در معرفی وضعیت اهل سنت و ادیان دیگر در ایران نگاه جامع الاطرافی داشته باشد. امروزه بیتوجهی به این آرمان، باعث شده که نهادهای بالادستی ازدیدگاههای اعتراض آمیز برخی از شخصیتها نسبت به برخورد متفاوت جمهوری اسلامی با پیروان مذاهب و ادیان موجود در ایران اطلاع کافی نداشته باشند و این بی خبری روند همگرایی را در داخل و خارج به ویژه کشورهای اسلامی با کندی مواجه میکند.
آرمان شهری اصطلاحی است که که ابتدا تامس مور در 1518 میلادی در کتابش اوتوپیا از آن نام برد او از اصطلاح مذکور برای یک نظام سیاسی بی عیب و نقص استفاده کرد. اما بعدها وارد فلسفه و برخی از علوم دیگر هم شد.
به نظر میرسد ما نیز همچون مور در معرفی نظام جمهوری اسلامی ایران چنین هدفی را دنبال میکنیم. این در حالی است هیچ نظامی در عالم بدون عیب و نقص نیست. نمایندگیهای سیاسی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران باید بدانند که اینگونه معرفی از خود عملا ضررش بیشتر از خیر آن است.
شکی نیست، امت گرایی که سازمان فرهنگ روی آن تاکید خاص دارد با مفهوم آرمان اسلامی رابطه وثیقی دارد. اما باید دانست امروزه ، این اصطلاح در میان کشورهای مسلمان رنگ باخته است. به ویژه آنکه رفتار گروههای افراطی به طور ضمنی فاصله گرفتن از آن را در اذهان ملل مسلمان تقویت کرده است. بنابراین، تاکید سازمان فرهنگ بر عنوان فوق در کشورهای اسلامی باید با در نظر گرفتن ملاحظه فوق صورت بگیرد و الا، نتیجه عکس خواهد داد.
جمهوری اسلامی ایران از آغاز دوران ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد گفتوگوی تمدنها را کنار گذاشت و بر گفتوگوی ادیان تکیه و مسئولیت آن را به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی محول کرد. به نظر میرسد حذف گفتوگوی تمدنها و تاکید بر تمدن نوین اسلامی و گفتوگوی ادیان نتوانسته جای گفتوگوی تمدنها را بگیرد. تردیدی نیست در بُعد آرمان فرهنگ ایرانی – اسلامی، احیا دوباره گفتوگوی تمدنها در میان ملل عالم با ادبیات جدید تاثیرگذاری بیشتری داشته باشد.
انتهای پیام
نظرات