-
روایت کمتر خواندهشده مهدی شادمانی از «شب هشتم»
مهدی شادمانی این روزها بدل شده به نماد امید و عشق به زندگی؛ در سه سال گذشته که او با نوعی از بیماری سرطان که منجر به فلجش شده بود دستوپنجه نرم میکرد، از طریق توییتر تجربهها، احساسات و احوالات خود را بیان میکرد. نوشتههای او خوانندگان زیادی هم داشت که شاید بخش اعظم آنها هرگز او را نمیشناختند اما آنچه لابلای نوشتههایش حس میشد - امید و ایمان، شور و صبوری - برای هر مخاطبی الهامبخش بود؛ هرچند گاه روایتش از بیماری سخت و دردناک بود.
-
سرگذشت تلخ «خاطره» در استانبول
«حتما انیمیشن پینوکیو را دیدهای؛ یادت هست که پینوکیو با اشتیاق زیاد به سرزمین اسباببازیها میرود و کلی خوش میگذراند اما کمی بعد وقتی به خودش میآید، میبیند که گوشهایش دراز شده و شکل الاغ شده است؟ میفهمد که گول خورده است؟ به نظر من استانبول همان سرزمین اسباببازی است که پینوکیو گولش را خورد.»
-
صوت / شب اول محرم؛ مسلم ابن عقیل
«۱۵ رمضان سال ۶۰ هجری است. حسین (ع) میخواهد به ۱۲ هزار نامه با بیش از ۲۲ هزار امضا که از جانب کوفیان رسیده است، پاسخ بدهد. همه گفتهاند: بیا. حالا در پی سفیری است که هم امین باشد، هم با تدبیر تا به سوی کوفیان برود و از نزدیک جویای اوضاع و احوال جامعه کوفی شود و چه کسی امینتر و باتدبیرتر از شوهرخواهر و پسرعمویش؛ مسلمابنعقیل.» آنچه میشنوید، شعری از «وحید مصلحی» و برداشتی آزاد از مقتل «لهوف»، با قطعهای از «آرماند آمار» است.
-
هر فیلم یک چاه نفت: «رابینهود» طرف چهکسی میایستد؟
سه فیلم ابرقهرمانی «اونجرز: پایان بازی»، «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» و «کاپیتان مارول»، هر سه محصول شرکت فیلمسازی «ماروِل»، تنها در پنج ماه از سال ۲۰۱۹، درآمدی در حدود پنج میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار برای این شرکت رقم زدند.
-
جزئیاتی از زندگی یک «لیلی» که «مجنون» نیست
نوجوان بوده که متوجه غمگینی و ناراحتیاش میشود اما نمیدانسته که دچار بیماری دوقطبی است. بعد از ورود به دانشگاه متوجه تمایلش به خودکشی شده و با مراجعه به یک روانپزشک بیماریاش را شناخته است.
-
۱۰ نکته درباره ورزشگاهی که میزبان ملکه الیزابت شد
ورزشگاه شهید شیرودی (امجدیه) واقع در خیابان مفتح تهران، تا پیش از ساخت ورزشگاه آزادی، اولین و بزرگترین ورزشگاه فوتبال در تهران بود و بازیهای خانگی تیم ملی ایران و دو تیم بزرگ پایتخت یعنی تاج و پرسپولیس در آن برگزار میشد اما با ساخت ورزشگاه آزادی در غرب تهران این ورزشگاه دیگر آن رونق پیشین را از دست داد.
-
ویدئو / دلایل افزایش کافههای تهران در اوایل دهه ۹۰
شهر تهران به تنهایی حدود ۷۰۰ کافه را در خود جای داده است. تعداد زیادی هم بدون دریافت مجوز در حال فعالیت هستند. آرش حیدری - جامعهشناس - درباره علت افزایش کافهها در اویل دهه ۱۳۹۰ در تهران معتقد است: وجود کافه برای کلانشهرها و شیوه زیست کلانشهری یک ضرورت است و همارزی این وضع با دگرگونی نسلی و تغییر منطق روابط دو جنس در ایران معاصر منجر به رشد انفجاری کافهها در کلانشهری نظیر تهران شده است.
-
در کافهها «فضا» میفروشند، نه «غذا»
شهر فقط سازه و ساختمان نیست؛ روح و هویت شهر به آدمهایی است که در آن زندگی میکنند؛ شهر، داستانی است که آدمهایش آن را روایت میکنند. عدهای کافهها را «فضایی برای گذران اوقات فراغت، مبادلهی عواطف و احساسات و برقراری مناسبات اجتماعی» میدانند. به عقیدهی آرش حیدری، جامعهشناس، «کافه امکانهای متعددی از کنش در زندگی رومزه را برای بخش بزرگی از شهروندان در نسلهای خاص فراهم میکند».
-
/با آدمهایی که حالشان خوب است/
این خانم آرزوی ۴۰۰ نفر را برآورده کرده است
«روی تخت دراز کشیده و به سقف بیمارستان خیره بودم. ۴۰ سال زندگیام جلوی چشمم آمد و خوب خودم را مرور کردم. پزشکم گفته بود که ۵۰ درصد ممکن است در این دنیا بمانم. اما من در این دنیا چه خدمتی کرده بودم؟ کدام رسالتم را انجام داده بودم؟ همیشه دوست داشتم در ۴۰ سالگی آدم متفاوتی باشم اما زندگی من در ۴۰ سالگی متفاوت نبود.»
-
بهرهکشی از بچههای بامزه در اینستاگرام
پدر و مادری که برای کودکشان از بدو تولد یک صفحه اینستاگرامی جدا درست میکنند و از زبان او یادداشت میگذارند، مادری که برای برای پربار شدن صفحه اینستاگرامش هر روز لباس جدید به فرزندش میپوشاند و او را به آتلیه عکاسی میبرد، پدری که هر روز دوربین دست میگیرد تا با تهیه ویدئویی از شیرینزبانی جدید فرزندش از مردم لایک بگیرد، والدین مهربانی نیستند؛ آنها فقط یک کودکآزار هستند! همین.
-
یک پیرزن در آستانه آوارگی در دزاشیب
«ملوک» خانم دیگر حتی نای گلایه کردن از اوضاعش را ندارد. بیشتر، به جایی نامعلوم خیره است. انگار دارد به جزئیات یک تصویر محو نگاه میکند؛ تصویری از خودش در اوج زیبایی، چابکی و جوانی.
-
دختر ۱۷ سالهای که با سمبوسه روی پای خودش ایستاده
سمبوسههایی را که خودش پخته است، عصرها برای فروش به نزدیکترین پارک حوالی خانهشان میآورد. هر سمبوسه را سه هزار تومان میفروشد. حالا که مدرسهها تعطیل شدهاند، او به فکر کسب و کاری افتاده تا از تعطیلات تابستانیاش پول دربیاورد.
-
/با آدمهایی که حالشان خوب است/
من مهدی شادمانیام، شکر خدا سرطان دارم!
«اوس کریم! بگو با تو و محبتهات چه کنم؟ کدوم شکری هست که بتونه ذرهای ناچیز از محبتهات رو جبران کنه؟ میگم الحمدلله اما احساس میکنم کمه. یادم بده شاکرت باشم، یادم بده شکر کنم. با تمام وجود اتفاقی رو که داره میافته حس میکنم. ممنونتم. ممنون.»
-
سرگذشت دراماتیک امپراتوران مدرسهسازی
برادر بزرگتر با توطئهی منشی در دفتر کارش به قتل رسید. برادر کوچکتر از ساختمان نیمهکارهی بیمارستانی که برای کودکان مبتلا به سرطان میساخت سقوط کرد و جان باخت و برادر دیگر در هشتادوپنجسالگی هنوز در راهی که بیش از دو دهه پیش شروع کردند، قدم برمیدارد.
-
گزارش میدانی از وضعیت اتوبوسهای بی آرتی
«تازه اومدی تهران؟ پیاده شو!»
صدای نالههای اتوبوس قطع نمیشود. به ایستگاه میرسد، سنگینی چرخها در گودی شُل شده آسفالت فرو میروند. در باز و مسافران پیاده و سوار میشوند. یکی از مسافرها خودش را از بین درهایی که در حال بسته شدن هستند به داخل پرت میکند و با صدای بلند به راننده میگوید: «آقا نمیبینی داریم سوار میشیم که در رو میبندی؟». راننده با صدایی خفه جواب میدهد: «خب میبینی داره بسته میشه سوار نشو».
-
در زادگاه موسولینی چه میگذرد
هزاران گردشگر کنجکاو – و البته فاشیست – به محلهی «اپنین»، زادگاه موسولینی سرازیر شدهاند و این شهر حالا از موج راستگرایی افراطی کسب درآمد میکند.
-
بازخوانی خطبههای طالقانی در نماز جمعه یک میلیونی تهران
۵ مرداد سال ۱۳۵۸ اولین نماز جمعه تهران پس از سالها تعطیلی به امامت آیتالله سیدمحمود طالقانی برگزار شد؛ نماز جمعهای که به گزارش رسانههای آن زمان، بیش از یک میلیوننفر در آن حضور پیدا کردند.
-
ماجرای تابوشکنی دو زن بلوچ
پوست صورتشان زیر نور آفتاب سوخته و خطِ چین و چروکهای چهره شان عمیق است. هیچ آرایشی ندارند. چند تارِ مویشان از زیر شال سوزندوزیشدهشان بیرون زده است. جای خالی پیرسینگ سنتی روی بینیشان مشخص است. یکی در روستایی در چابهار و دیگری در روستایی نزدیک نیکشهر زندگی میکند اما هر دو اهل یک خطه هستند: سیستان و بلوچستان.
-
۱۰ نکته درباره آمانو
وکیا آمانو که در تعاملات هستهای ایران با جامعهی بینالمللی نقش مهمی داشت امروز درحالی درگذشت که سومین دورهی ریاستش بر سازمان بینالمللی انرژی اتمی نیمهکاره ماند.
-
روزی که کافی با یک «جیببر» همراه شد
«یک شب در تهران، جایی منبر رفته بودیم، شب جمعه بود و منبر آخرمان بود و احیا گرفته بودیم، از منبر پایین آمدیم، جمعیت هم خیلی بود، یک وقت دیدم یکی از این جوانها، موهای سر فرفری و ریش تراشیده و پیراهن بی آستین و بازوها هم خال کوبیده، یک هیکل لاتی و ... این هِی خودش را به من میمالید، مثل این که یک کاری دارد...»
-
فرمانده حمله به «جواهرفروشی نظام» چهکسی است؟
بیژن زنگنه معتقد است علت هجمههای ماههای اخیر به او و وزارت نفت این است که شریک «دزدان» نمیشود. منتقدان و مخالفان زنگنه هم که از هیچ ادعا و تهمتی برای گذاشتن چوب لای چرخ وزارت نفت چشمپوشی نمیکنند، هرگز نتوانستهاند سند محکمی دال بر سوءمدیریت در وزارت نفت ارائه کنند اما روال منظم حمله به «جواهرفروشی نظام» همچنان ادامه دارد.
-
سیب زمینی و خیار میکارند، چیپس و خیار شور برداشت میکنند!
چند سالی میشود ساکنان شهرستان شوشتر هم در خانههایشان دستگاه تصفیه یا آبشیرینکن نصب کردهاند. بسیاری از مردم معتقدند از زمانی که سد گتوند راهاندازی شد، آب این منطقه هم شور شد.
-
لباس جدید نخرید!
خیلی غیر قابل تصور نیست که بگوییم برای تولید یک دست تیشرت و شلوار جین نزدیک به ۲۰ هزار لیتر آب و برای تولید یک جفت کفش چرم تقریباً ۸ هزار لیتر آب نیاز است!
-
«کودتا» در توییتر
امروز ۱۵ ژوئیه است. سه سال پیش، شامگاه چنین روزی بود که بینندگان کانالهای ترک، ناگهان به جای موسیقی، سریال و مسابقه، خبر فوری «کودتا» بر صفحه تلویزیونهایشان نقش بست و آسمان استانبول و برخی شهرهای بزرگ ترکیه، میدان پرواز جنگندهها شد. تانکها در خیابانها به حرکت در آمدند و صدای رژه سربازان، گوش شهرها را پر کرد. فرودگاه بینالمللی آتاتورک تعطیل شد و نظامیان شبکه دولتی "ترت" را محاصره کردند و خبر کودتا به سرعت در جهان پیچید اما سپیده دم فردا دوام نیاورد.
-
ما شوخیشوخی لایک میکنیم، اینها جدیجدی پولدار میشوند!
«خیلیهاتون هرروز بهم پیام میدید و هی میپرسید که من ناخنامو کجا خوژمِل کردم. دیگه انقدر تعداد پیاماتون زیاد شده که تصمیم گرفتم، صفحه ناخنکارمو براتون تگ کنم. شما هم برید اینجا که ناخناتون مثل من خوژمِل بشه.»
-
قتل عامهای سنتی حیوانات در جهان + تصاویر
قایقی را برای پیدا کردن نهنگها و دلفینها جلوتر از همه میفرستند. بعد از پیدا کردن دسته حیوانات، قایقهای دیگر حین حرکت، صداهای وحشتناک و دیواری صوتی ایجاد میکنند. نهنگها و دلفینهای ترسیده به سمت خلیج شنا میکنند، پس از خسته و بیحال شدن حیوانات، نیزهها به بدن آنها فرو میرود و تمام دریا سرخ میشود.
-
۱۰ روش عجیب برای تدفین مردگان
روش عزاداری، بزرگداشت و کفنودفن مردگان از فرهنگی به فرهنگ دیگر بسیار متفاوت است اما برخی سنتها واقعاً مراسم تدفین را به سطح بالاتری از خوفناکی ارتقا دادهاند.
-
#صاحبخانه_خوب همان «خودت بمال» است؟
مشخص نیست که مردم چطور اینقدر متوقع بار آمدند؛ چطور شد که ما به جای اینکه خودمان امور مملکت را بگردانیم، از دولتمردان توقع داریم که این کار را بکنند. نمونهاش همین مشکل مسکن؛ چرا ما از حاکمان و نمایندگانمان انتظار داریم فکری برای بازار مسکن، هفت میلیون مستأجر و دو و نیم میلیون واحد مسکونی بلااستفاده کنند؛ در حالی که خودمان بسادگی میتوانیم این مشکل را حل کنیم: کافی است در شبکههای اجتماعی دنبال «صاحبخانهی خوب» بگردیم!
-
چرا امثال افشانی دُرافشانی میکنند؟
موسیقی پاپ با صدای بلند در ماشین سانروفدار در حال پخششدن است و دختر و پسر جوان در حالی که خیلی خوشحالند با خواننده همصدا میشوند که یکدفعه پسر جوان از پشت فرمان ماشین به روی ما اسلحه میکشد که اگر به همسرش چپ نگاه کنیم، حتماً ما را میکشد. چرا؟ چون ما باید با دیدن این ویدئو، به این حجم از دوستداشتن غبطه بخوریم و این میزان از ناموسپرستی را تحسین کنیم!
-
جستوجوی زندگی در صندوق عقب
«هیچکس دوست ندارد وطنش را ترک کند، مگر اینکه خیلی مجبور باشد. یک وقتهایی که در صندوق عقب سواریهای افغانبر به سختی نفس میکشم با خودم میگویم: خدایا! کاش مجبور نبودم این حقارت را تحمل کنم.»
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.