-
ناگفتههایی درباره خیابان «لالهزار»
میگویند لاله زار زمانی باغ و محل تفریح شاهان قاجار مثل فتحعلی شاه و محمد میرزا (فرزند عباس میرزا) بوده است. روز سیزدهم نوروز را در همین باغ جشن میگرفتند و عروس ناصرالدین میرزا را از همین باغ با جشن و شادی بدرقه کردهاند. حالا این خیابان تبدیل به بورس لوازم برقی، الکتریکی و لوستر شده است.
-
تاریخچهی اینفلوئنسر؛ از شکسپیر تا اینستاگرام
نهادهای تجاری به شیوههایی شگفتانگیز و البته نامحسوس میکوشند بر انتخاب مخاطبان شبکههای اجتماعی اثربگذارند و آنان را به خرید محصول ترغیب کنند. آنها برای این کار از چهرههای پرطرفدار رسانههای اجتماعی استفاده میکنند؛ طوری که کسی هم شک نکند.
-
/با آدمهایی که حالشان خوب است/
این خانم جوان هر روز ۱۰ مهمان دارد
چند لحظه چشمانتان را ببندید و جهانی را تصور کنید که آدمهایش به جز صلح، عشق و معجزه مهربانی به هیچچیز دیگری فکر نمیکنند. آدمهایی که چشمانشان را به روی جهانی از ناملایمتها بستهاند و برایشان مهم نیست که صلح چه عایدیای برایشان دارد.
-
عروس هزار داماد ایرانی
فرش، مس، لباس محلی دستدوز، سوزندوزی، مقرنس و کاشیکاری، مینا، پتهدوزی، گبه، فیروزه، وافور، زیبایی، خیابان ویلا، اصفهان و همدان اولین تصویرهایی هستند که به محض شنیدن اسم صنایع دستی به ذهن تعدادی از مخاطبان ایسنا آمده است.
-
شما در چنین موقعیتی چه میکنید؟
«عزیزم نکن. پسر گلم نمیخوام شیشه رو تمیز کنی. آفرین»، «از روی ماشین برو پایین؛ خطرناکه!»
-
زوایایی کمتردیدهشده از ماجرای «هفتم خرداد»
بعد از اعتراف شهردار سابق تهران به قتل همسرش در روز هفتم خردادماه، جامعه ایران دچار شوک شد. اما این شوک اجازه نداد که مردم طبق عادت همیشگی در فضای مجازی و غیرمجازی از بیان اظهارنظرهای شخصیشان غافل شوند. برخی از این موضوع به نفع خودشان بهرهبرداری سیاسی کردند، برخی باز هم از قربانیشدن زنان گفتند، برخی دیگر سعی کردند از محمدعلی نجفی قهرمان بسازند، برخی راهکار «برونسپاری» ارائه کردند و برخی دیگر هم از زوال و سقوط انسانیت نوشتند.
-
بطریهایی که آلت قتالهاند!
زمانی نذر مردم، ساختن آبخوریهای عمومی بود. یک کاشی زیبای منقش به «سلام بر حسین» یا «شادی روح درگذشتگان صلوات» هم نصب میکردند کنارش تا هم جایی برای نفس تازه کردن باشد، هم آبخوری. اما دوره و زمانه عوض شده. حالا «بطری آب» بخشی از خرید روزانه خیلی از مردم شهرها شده است و همین بطریهای آب قرار است به کشتنمان بدهد!
-
واکنش کاربران توییتر به ماجرای نجفی
از ظهر دیروز که خبر قتل میترا استاد، همسر دوم شهردار سابق تهران منتشر شد، واکنشهای بسیاری را در فضای مجازی برانگیخت که اغلب حاکی از ناباوری مخاطبان خبر بود.
-
مصائب یک عادت!
یک روز معمولی است؛ مثل همه روزها. لباس میپوشید، کیفتان را بر میدارید و از خانه میزنید بیرون برای انجام کارهای روزمرهتان. اما چند دقیقه بعد دردی عمیق تمام ناحیه شکمتان را در بر میگیرد و عرق سردی روی بدنتان مینشاند. به اطرافتان نگاه میکنید اما هیچ سرویس بهداشتی نمیبینید. حالا آن درد جای خودش را به یک ترس میدهد که مبادا لکههای قرمز روی لباستان پدیدار شود و بیآبرو شوید!
-
روایتی تلخ از جستوجو برای خانه اجارهای
خانه هست، خالی و آماده اجاره هم هست اما چه خانههایی و با چه قیمتهایی؛ کوچک، بدون پنجره، بدون آسانسور، بدون انباری، بدون پارکینگ، با کرایههای بالایی که اصلا منصفانه نیستند و مالکانی که نمیخواهند کمی برای خانههایشان هزینه کنند اما دوست دارند بیشترین اجاره را بگیرند.
-
عالیترین مقام نظامی ایران میگوید «نگران نباشید»
این روزها کلیدواژههای «جنگ» و «آمریکا»، کف گروههای تلگرامی فامیلی و برخی کانالهای خبری و پستهای اینستاگرامی پخش است و هر کسی سعی میکند بیشتر و هیجانانگیزتر از این واژهها بهره بگیرد.
-
ویکتور هوگو: صدای رسای زمانه
ویکتور هوگو با شاهکار کلاسیک «بینوایان» شناخته میشود با این حال او شاعری بزرگ، نمایشنامهنویسی مطرح و البته سیاستمداری انقلابی بود که میخواست صدای رسای زمانهی خود باشد.
-
«داستان عکس»
مورد عجیب یک ساختمان مسکن مهر!
تصور کنید صبح از خواب بیدار میشوید، دست و رویی آب میزنید، چای را آماده میکنید، کودک دلبندتان را میبوسید، پردهها را کنار میزنید و پنجره را باز میکنید تا هم به آفتاب سلامی دوباره کنید و هم هوای تازه را به داخل خانه دعوت کنید اما ناگهان با یک دیوار آجری دقیقا چسبیده به پنجره خانهتان مواجه میشوید!
-
/با آدمهایی که حالشان خوب است/
این ناظم برای شاگردانش صبحانه آماده میکند
«پرتو نور اجازه نمیداد لای پلکهایم را کامل باز کنم تا دنیا را دوباره همانقدر شفاف و با همه جزئیاتش ببینم. چند باری پلک زدم تا همه چیز آمد سر جایش. ماسک اکسیژن را که از روی صورتم برداشت، همه چیز برایم عوض شد. من فرصت دوبارهای برای زندگی پیدا کرده بودم؛ باید هر طور که شده بود از این فرصت استفاده میکردم. فقط احساس کردم که باید بروم…»
-
ترکیبیهای ایرانی؛ از اشکنه تخمخربزه تا دلمه سیرابی!
شاید تصور اینکه میشود کلهپاچه را با برنج هم بار گذاشت یا گوشت کوبیده را با کشک، گوشفیل را با دوغ، اِشکنه را با تخم خربزه یا هلیم را با قیمه آماده کرد و خورد، کمی سخت باشد اما همهی این خوراکها که از ترکیب مواد غذایی متفاوت درست میشوند، همچنان در بسیاری از شهرهای ایران پخته یا سرو میشوند و طرفداران زیادی هم دارند.
-
-
روایتی از صنعت چرم پس از جنجالآفرینی بهنوش طباطبایی
گرچه منتقدان استفاده از پوست حیوانات برای تولید پوشاک با انتشار کلیپهایی از کشتار فجیع و ناراحتکنندهی حیوانات وحشی این شائبه را به وجود آوردند که در ایران نیز برای تولید کیف، کفش و پوشاک چرم، چنین فجایعی اتفاق میافتد، اما وضعیت صنعت چرم در ایران تفاوتهایی دارد.
-
شهروندان آمریکایی درباره «ایران» چه نوشتند؟
این فقط ما ایرانیها نیستیم که سیاستهای احمقانه دونالد ترامپ و جان بولتون را با حساسیت دنبال میکنیم. طی روزهای اخیر افرادی در سراسر جهان درباره این سیاستها ابراز نگرانی کردهاند. در چند روز گذشته کمپین «صلح برای ایران» سر و صدای زیادی کرده است و علاوه بر شهروندان آمریکایی، افرادی در سراسر دنیا به این کمپین پیوستهاند.
-
پای درد دلهای یک قاچاقچی سابق
«بلبل» را نشانده و با لباسی از صدف و کامواهای رنگی تزئینش کرده است. غذایش را با حوصله مشت مشت میکند و داخل دهانش میگذارد. او هم رفیقش هست و هم پسرش، هم همسرش هست و هم دخترش و در واقع همیشه همراهش است.
-
روایت زنی که قربانی یک فرهنگ نادرست شد
«آن روزها وحشتناک بود؛ وحشتناک و سیاه. درد در تمام بدنم میپیچید و من باید انتخاب میکردم. یا باید آن قرصها را استفاده میکردم یا آن لکه ننگ را برای همیشه روی پیشانیام مهر میکردم. صدای قلبش را از اعماق بدنم شنیدم؛ چشمانم را بستم و آن تصمیم را گرفتم.»
-
انجمنی برای تنبلهای ایران!
تا به حال برایتان پیش آمده که تشنگی بر شما مستولی شود و حوصله نداشته باشید که بلند شوید و یک لیوان آب برای خودتان بریزید؟ آیا تجربه این را داشتهاید که هفتهها در خانه نامرتبتان شب و روز را سر کنید و حوصلهای برای سر و سامان دادن به شلختگی اطرافتان نداشته باشید؟ آیا دقایق طولانی سر جایتان مینشینید و به محض اینکه چشمتان به یک آشنا میافتد، درخواست یک فنجان چای میکنید؟
-
آیا این زوج اینستاگرامی را الگوی خود میدانید؟
خانم مجری که کارشناس هم هست، جملاتی در وصف «تغییر و تحول» میگوید و بعد میرود سراغ دختر و پسر جوانی که دور یک میز نشستهاند و دارند بازی میکنند.
-
چطور یک شخصیت تلویزیونی رئیس جمهوری آمریکا شد
دونالد جِی. ترامپ اولین سرگرمیساز یا دلالی نیست که به عنوان رئیس جمهوری ایالات متحده انتخاب شده، اما به هر حال ممکن است او از شکستن شخصیتش یا اصلاح آن امتناع کند؛ او رونالد ریگان نیست.
-
کلاهبرداری از گردشگران در جزیره
۲۵ هزار تومان برای گردش با قایق در جنگل حراء میدهند و قایقران به محض اینکه موتور قایق را روشن میکند و آرام آرام راه میافتد، به گردشگران اعلام میکند این مبلغی که پرداخت کردهاید شامل بازدید از کل جنگل نمیشود و اگر میخواهید ۶۰ هزار تومان دیگر به صورت دستی به من بپردازید تا قسمتهای ویژه و محل زندگی پرندههای مهاجر را هم شما نشان دهم. سوالی که بعد از شنیدن این جمله برای گردشگر پیش میآید این است پس هزینهای که برای گشت جنگل پرداخت کردهام شامل کدام بخش میشود؟
-
سرگرم شدن کودکان به چه قیمتی؟
در حالی که سازمان بهداشت جهانی تاکید میکند کودکان کمتر از پنج سال، باید مدت زمان کمی را به تماشای تلویزیون اختصاص دهند یا از تلفن همراه و تبلت استفاده نکنند، بسیاری از والدین برای آنکه به خیال خود، امکانات بیشتری در اختیار فرزندانشان بگذارند یا در فضاهای عمومی مثل مترو گریه کودکانشان را بند بیاورند، از این ابزارها استفاده میکنند.
-
ما زیادیم اما زیادی نیستیم
«معلمی یکی از بهترین شغلهاست. معلمها با آلودگی و گرد و غبار هوا یا بارش برف تعطیل میشوند. سه ماه تابستان کاری ندارند و میتوانند زمانشان را صرف کارهایی که دوست دارند، کنند. در سفر هم خیالشان راحت است که میتوانند از امکانات مدارس یا خانههای معلم استفاده کنند. دیگر چه میخواهند؟» این دیدگاه افراد بسیاری است که معلم نیستند و معتقدند معلمبودن شغل خوبی است.
-
گفتوگو با چند معتاد به «بِت»
پر ریسک است و پر استرس. آنقدر که احتمال باخت وجود دارد، احتمال برد نیست. ممکن است چند برابر مبلغی که شرط کرده را برنده شود اما شاید هم طمع، او را تبدیل به یک بازنده کند؛ «قماربازی که باخت آنچه بودش!»
-
۱۸ سال برای پیشگیری از سیل فرصت داشتیم
مرداد ۱۸ سال پیش بارانی سیلآسا در استان گلستان بارید؛ بارانی که به روایتی به اندازهی «بارندگی یک سال در عرض ۱۲ ساعت» بود.
-
بازخوانی قصه مریم؛ ۱۵ سال پس از آن شب تلخ
چند قدمی بیشتر به چشمه نمانده اما انگار بدنش دیگر نمیخواهد همراه او بیاید. سطل خالی توی دستش سنگینی میکند؛ درد در تمام سرش میپیچد. کرختی و سوزش بر نیمی از بدنش مستولی میشود و دیگر همه جهان سیاه میشود.
-
روایت نانهایی که از آب در میآید
سالهاست که در گوشهای از ساحل خلیج فارس، آنجا که گذر کمتر کسی میافتد، به گِل نشستهاند. خرجشان بالا رفته و دیگر به کار نمیآیند. ناخداها پا روی دلشان گذاشتهاند، لِنجهای فرسودهشان را در گوشهای رها کرده و هر از گاهی هم که گذرشان به آن نزدیکی بیفتد، راهشان را کج میکنند تا چشمشان به رفیق دریایی به گِل نشستهشان نیفتد.
برای دسترسی به اخبار قدیمیتر، در منوی مربوطه سال و ماه را محدود کنید.