• پایگاه‌های اطلاع‌رسانی

  • پرتال امام خمینی (ره)
  • سایت مقام معظم رهبری
  • سایت ریاست جمهوری
  • سایت مجلس شورای اسلامی
  • سایت قوه قضاییه
  • سایت شورای نگهبان
  • سایت جهاد دانشگاهی
  • خبرگزاری‌ها

  • آنا
  • ایلنا
  • ایکنا
  • ایرنا
  • تسنیم
  • تابناک
  • دفاع مقدس
  • سینا پرس
  • شانا
  • قرآنی
  • موج
  • واحد مرکزی خبر
  • هنر آنلاین
  • دانشگاه‌ها

  • دانشگاه تهران
  • دانشگاه علامه طباطبایی
  • دانشگاه صنعتی شریف
  • دانشگاه صنعتی امیرکبیر
  • دانشگاه شهید بهشتی
  • دانشگاه آزاد اسلامی
  • دانشگاه خوارزمی
  • دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی
  • دانشگاه شهید چمران اهواز
  • دانشگاه فردوسی مشهد
  • دانشگاه اصفهان
  • دانشگاه تبریز
  • دانشگاه علوم پزشکی تهران
  • دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی
  • دانشگاه پیام نور
  • دانشگاه علم و فرهنگ
  • دانشگاه جامع علمی کاربردی
  • روزنامه‌ها

  • آفرینش
  • اطلاعات
  • جمهوری اسلامی
  • خراسان
  • رسالت
  • مردم‌سالاری

isna header

  • صفحه اصلی
  • علمی‌ و دانشگاهی
  • سیاسی
  • فرهنگی و هنری
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • جهان
  • ورزشی
  • استان ها
  • عکس
  • ویدئو
  • گرافیک
  • صوت
  • بازار
  • ایسنا+
  • جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۶
  • GMT 19:26

سرویس عکس

  • مستند
  • خبری
  • ایران
  • استان‌ها
  • English

  • آرشیو
  • خط مشی
  • درباره ایسنا
  • تماس با ایسنا
  • پیوندها
  • شبکه‌های اجتماعی
  • ایسنا ۲۴
  • صفحه اصلی
  • علمی‌ و دانشگاهی
  • سیاسی
  • فرهنگی و هنری
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • جهان
  • ورزشی
  • استان ها
  • عکس
  • ویدئو
  • گرافیک
  • صوت
  • بازار
  • ایسنا+
  • جمعه ۲۰ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۶
  • GMT 19:26

سرویس عکس

  • مستند
  • خبری
  • ایران
  • استان‌ها
  • English

وقتی با تو خوشم

من، علیرضا، شانزده سالم بود که پدرم را از دست دادم. درست همان روزی که قرار بود از بیمارستان مرخص شود. درست در همان سن و سالی که داشتم پدرم را کشف میکردم. او برای من یک قهرمان بود. هنوز هم هست. مثل همه پدرها. من هم مثل خیلی‌های دیگر خاطرات زیادی از پدرم دارم و تنها وقتی که میشود با او خوش بود مرور همان خاطرات هست. خاطراتی که هنوز بعد از ده سال برایم تازگی دارد.

علیرضا معصومی
۱۸ اسفند ۱۳۹۸ / ۱۱:۴۱
  • این دفتر نقاشی پدرم است. وقتی که ۱۸ ساله بود. این نقاشی را پدرم از یکی از دوستانش کشیده که در جنگ شهید شده بود.
  • پدرم همراه با سایر همکارانش در سرویس اداره.
  • هنوز در خاطرم هست که پدرم آنروز از من و خواهرم خواست تا در کنار مجسمه شیر پارک کوهسنگی بایستیم تا از ما عکس بگیرد. من آن موقع ۵ سالم بود.
  • پارک وکیل‌آباد که همیشه در ایام تعطیل به همراه پدرم آنجا می‌رفتیم.
  • شهربازی کوهستان پارک یکی دیگر از مکان‌هایی بود که پدر بصورت مداوم ما را آنجا می‌برد. به یاد دارم جنگ شادی یکی از برنامه‌های مورد علاقه پدرم در این پارک بود. اکنون چند سالی می‌شود که دیگر این پارک تعطیل شده و دیگر هیچ فعالیتی ندارد.
  • خانه مادری پدرم که ما هم مدتی آنجا زندگی می‌کردیم و اکنون بجای آن آپارتمانی ساخته شده. خانه‌ای بود با آجرهای خشتی و یک درخت انجیر بزرگ و یک حوض بزرگ که پدر بعد از ورود به خانه دست و صورتش را در آن می‌شست. خاطرم هست پدرم یک روز، پیش از رفتن به اداره، تعداد زیادی تخم مرغ را روی تخت حیاط جا گذاشت و بعداز رفتنش من همه آنها را به دیوار پرت کردم و شکستم.
  • پدرم علاقه زیادی به سینما رفتن داشت و بیشتر هم به سینما آفریقا می‌رفتیم. خاطرم هست یکبار به محض تمام شدن فیلم، به سینما هویزه که تقریبا ۲ خیابان با آن فاصله داشت رفتیم و فیلم دیگری دیدیم.
  • تقریبا ۶ سالم بود که با پدر و ۲ برادر بزرگترم به استخر روباز پارک ملت رفتیم. پدرم شناگر ماهری بود و من شاهد شیرجه‌هایش بودم. بعداز آخرین شیرجه‌اش سمت من آمد و با یک دست بغلم کرد. من را به روی سکو برد و گفت نفست را حبس کن و بلافاصله داخل استخر شیرجه زدیم. و من که هنوز نفسم را حبس نکرده بودم دست و پا میزدم. پدرم من را به آن سمت استخر برد و گفت : " حالا زیرآبی را یاد گرفتی"
  • پدرم علاقه زیادی به عکاسی داشت. البته نه به معنی انجام همه مراحل حرفه‌ای عکاسی آن زمان. او فقط دوست داشت عکس بگیرد. از مادرم، خواهرم، برادرانم و من. او همان اواخر یک دوربین دیجیتال هم خریده بود.
  • این کت پدرم است. مادرم آنرا مثل همان آخرین باری که پدرم از تن درآورد نگه داشته.
  • این زمین خاکی نزدیک خانه‌مان بود و پدرم چون هم خودش فوتبالیست خوبی بود و هم علاقه زیادی به مربی‌گری داشت، از جوانان محله خودمان تیمی را تشکیل داده بود و در این زمین تمرین می‌داد. من هم با پدرم سر تمرین می‌رفتم.
  • سوت مربی‌گری پدرم که در همه تمرینات در گردنش بود.
  • زمین چمن واقع در میدان نمایشگاه مشهد مکان دیگری برای تمرینات تیمش بود. که البته من و برادرانم هم همیشه با پدرم همراه بودیم.
  • تصویری از تیمی که پدرم مربی‌گری آن را بعهده داشت.
  • عکس یادگاری پدرم و یکی از دوستانش همراه با دو برادرم ایمان و پیمان. البته من هم آنجا بودم ولی هیچوقت نفهمیدم چرا در عکس حضور ندارم.
  • تصویری از ۳ سالگی‌ پدرم که در کنار پدربزرگ و مادربزرگ نشسته.
  • دبیر مرتضی فرج آبادی
  • روز پدر
  • روز مرد
  • استانی-عکس
  • مدیران خودرو

لینکستان

    رزرو هتل مشهد جمینجا خرید سی پی لیفت صورت با نخ بلیط اتوبوس دانلود آهنگ خرید سرور مجازی پهنای باند اختصاصی بوکینگ گوسفند زنده تجهیزات پزشکی بررسی علت بیماری‌ ها بهترین جراح بینی بلیط هواپیما ارزان‌ترین تورهای داخلی و خارجی دوره آنلاین زبان ثبت شرکت بلیط استانبول به تهران رزرو هتل بلیط هواپیما خارجی ویزای دبی تور طراحی سایت آهنگ جدید ایرانی کلاس تیزهوشان ششم تور قبرس شمالی پارتیشن شیشه‌ ای ساخت پرسشنامه آنلاین نوبت‌دهی آنلاین پزشکان پهنای باند اختصاصی رتبه‌ بندی شرکت متخصص گوش و حلق و بینی طراحی سایت شرکتی تابان شهر چاپ تصفیه آب خانگی خرید سی‌ پی کالاف ساندویچ پانل خرید سی‌ پی
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
طاهره بابایی
۱۳۹۸-۱۲-۱۸ ۱۹:۳۳

خیلی حس خوبی داشت.

پاسخ
ISNA
  • آرشیو
  • خط مشی
  • درباره ایسنا
  • تماس با ایسنا
علمی و دانشگاهی
  • علم
  • پژوهش
  • فناوری
  • جهاد دانشگاهی
  • هوش مصنوعی
  • آموزش
  • صنفی،فرهنگی‌ودانشجویی
  • دانش‌بنیان‌ها
  • پیشرفت
  • rubika-icon
  • eitaa-icon
  • bale-icon
  • soroush-icon
  • telegram-icon
  • youtube-icon
  • x-icon
  • instagram-icon
  • rss-icon
  • aparat-icon
Nastooh Logoنرم‌افزار تحریریهٔ نستوه
© 2025 Iranian Students' News Agency. All rights reserved