شوربختانه منزل ما در شمال غرب تهران هم در دایره وضعیت «خیلی سرخ» است، همه جاهایی که باید بروم نیز در همین منطقه و یا مرکز تهران با وضعیتی بدتر است.
ساعات کاری ادارات به حالت عادی بازگشته است، وزارت بهداشت هر روز آمار مبتلایان و فوت شدگان کرونا را میدهد که متأسفانه همچنان صعودی است، بازگشت ساعت کاری ادارهها بانکها به روال عادی میتواند بحران کرونا را حادتر کند.
مجتمعهای تجاری محل ما که شهرت دارند در این ساعت روز خلوت هستند، عادت زمانی خرید مردمان منطقه ما عصرها و گشت و گذار تا آخر شب است، برای دیدار دوستی باید به کلانتری شهرک قدس بروم، کلانتری فعال است. اغلب مأموران ماسک دارند، مراجعه کننده زیادی نیست، چند بازداشتی را که دستبند و پا بند دارند از بازداشتگاه کلانتری خارج میکنند تا به دادسرا ببرند. از ظاهر و قیافه آنها تشخیص میدهم معتاد هستند.
سینماهای مناطقی مثل برج میلاد، اریکه و مجتمع میلاد نور تعطیل شده است، مترو و اتوبوسهای شرکت واحد به گفته شهرداری سمپاشی میشوند، تعداد اتوبوس در پایانه میدان صنعت مثل روزهای قبل است اینجا ساکنان محل به جز برخی مناطق کم درآمد و برخوردار مانند فرحزاد و یا مجتمعهای کارمند نشین اغلب با خودروی شخصی رفت و آمد میکنند.
کارهای اداریام را انجام دادم و حالا باید به قزوین برگردم، در ترمینال غرب برای آمدن به قزوین همچنان باید ساعتی منتظر مسافر شد تا اتوبوس حرکت کند. اتوبوسهای این مسیر نه بلیت میفروشند و نه ساعت حرکت مشخصی دارند، هر وقت مسافرهای اتوبوس تکمیل شد حرکت میکنند. اول یکی میآید و اسم چند نفر را مینویسد یعنی بلیت! و بعد یکی کرایهها را جمع میکند. خود این کار در شرایط عادی حداقل نیم ساعت وقت میخواهد حالا که مسافر نیست؛ وقت است که هدر میرود. توجیه راننده اتوبوس هم منطقی است: ناچار نیستی، با سواری برو.
راننده اتوبوس خودش داد میزند: قزوین، قزوین؛ شاید مسافری پیدا شود هر چند دقیقه یکی میآید، ترمینال شدیداً سوت و کور است، جارچیها برای شهرهای دیگر هم دنبال مسافر هستند، یکی داد میزند «کرمانشاه و همدان، حرکت همین الان با وی آی پی»، دیگری «شمال- رشت و لاهیجان» آن دیگری «تبریز، مراغه و عجب شیر».
من اگر الزام و اجبار به حضور در تهران نداشتم به قول همشهریهایم پشت دستم را داغ میگذاشتم تو این شرایط مسافرت کنم؟ یا در خانهام در تهران میماندم یا همچنان در قزوین نزد مادر سالخورده و بیمارم، خودم هم وضعیت بهتری بعد از جراحی قلبم ندارم، مشغولیت عده زیادی از خانوادهام در جبهه سلامت شانس و سعادت پرستاری از مادرم را در این شرایط به من و خواهر زاده دانشجویم داده است.
در ترمینال غرب و میان آنهمه اتوبوسهای خطی و رفت و آمدها در هوایی که در شرایط عادی هم شدیداً آلوده است، ساندویچیها فعال هستند، پیرمردی روی لبه جدول خیابان آدامس میفروشد، دستمالش را جلوی دهانش و چشمش گرفته خیلی نحیف و سالخورده است حس میکنم شرمی در صورتش دارد حتماً از شرایط زندگی است که او را در این آشفته بازار سلامت و اقتصاد، دنبال یکلقمهنان از خانه بیرون فرستاده است.
نمیدانم یارانه معیشت میگیرد یا نه، بسته وعده شده دولت به او خواهد رسید یا نه، یا آنقدر خواهد بود آنطور که تلویزیون زیرنویس میکند او را در خانه ماندگار کند یا خیر، فقط میتوانم دعا کنم ویروس سراغ او نرود، ولی اطمینان دارم کسانی که از این ساندویچ فروشیهای کنار ترمینال غذا میخرند یا خود فروشندهها که نه ماسک دارند و نه دستکش و لباس بهداشتی، میتوانند کانونی برای توزیع ویروس باشند.
«هوشیار فقیهی» معاون اقتصادی و برنامهریزی اتاق اصناف ایران به نوشته سایتهای خبری گفته است بیش از ۲ میلیون و ۶۰۰ هزار شغل تحت تأثیر همهگیری کرونا هستند، آقای فقیهی گفته «با توجه به بررسی انجام گرفته در اتاق اصناف ایران، بیشترین اثرگذاری از این همهگیری بر رستورانها، خشکشویی، عکاسی، غذا، قنادی، قهوهخانه، کالای خواب، کیف و کفش، مبلمان، آرایشگری، آجیل و خشکبار، تالار جشن و پذیرایی بوده است».
انتهای پیام
نظرات