روز به روز تعداد زائرانی که به موج عظیم پیادهروی اربعین میپیوندند، بیشتر میشود و مردم عراق، با بضاعتهای مالی مختلف، آن طرف مرز ایران منتظر زائران هستند که آنها را به خانههایشان ببرند و پذیرایی کنند.
پسر «ام تحسین» هم در مرز ایران و چذابه در انتظار زائر ایستاده است و وقتی چشمش به ما میافتد، خواهش میکند که در خانهشان در شهر «العماره» استراحت کنیم و یک روز بعد راهی نجف شویم.
با لهجه عربی به سختی تاکید میکند: «همه چیز مجانی، با کیفیت درجه یک».
از مرز چذابه تا العماره دو ساعت راه است و ام تحسین دم در خانه منتطر ایستاده تا پسرش زائر بیاورد و بتواند برای یک شب به میهمانانش خدمتگزاری عابدانه کند.
خانه «ام تحسین» چهاراتاق بزرگ دارد و همه اتاقهای خانه را در اختیار زائران قرار داده است؛ خانهای که با کفپوش حصیر پوشیده شده و جز یک پنکه سقفی، چند دست رختخواب و تصاویر مقتدی صدر روی دیوار چیز دیگری ندارد.
ام تحسین گرانترین غذاها و میوههای موجود در عراق را برای زائرانش تدارک دیده است.
او میگوید: «١٠ سال است که در العماره میزبان زائران اباعبدالله هستم. هر ماه مقداری از درآمدمان را برای پذیرایی از زائران اربعین کنار میگذاریم و خانهمان را در اختیارشان قرار میدهیم. اباعبدالله به مالمان برکت داده و هر سال بیشتر غذا میپزیم.»
«امّ تحسین» بغضش را فرو میخورد و میگوید: امسال نتوانستم به میهمانان زیادی خدمت کنم؛ کاش زائر بیشتر شود که اتاقهای خانهام خالی نباشد.
یکی از ناراحتیهای ام تحسین این است که زبان ایرانیها را نمیفهمد و نمیتواند با آنها صحبت کند.
انتهای پیام
نظرات