علی شکوری، کارشناس مسایل بینالملل در یاداشتی که در اختیار ایسنا گذاشت، نوشت: اقدام به حذف ناجوانمردانه دانشمند شهید محسن فخریزاده همچنان محل گفتوگو و گداز بسیار است. مردان بزرگ آیینشان به تداوم حضور و ردپا حتی سالها پس از فداشدن جسم و جانشان در راه سرزمین و آرمان است. پرداختن به ابعاد عملیاتی-اطلاعاتی این اتفاق در وسع و صلاحیت این قلم نیست، اما برخی مشابهتهای تاریخی برآنم داشت تا از نگرگاهی نو به ترور آبسرد دماوند بپردازم. اگر لاف و گزافها را فرو بگذاریم، نیک میدانیم که در هر سرزمین و زمانهای انسانهای بزرگ به همت و وجود دانش میاندار راهبری ملتها و از عوامل محوری برقرار ماندن در جهان پرهیاهو و حیله هستند. اینکه مردمانی برجستهترین اعضای خود را به طرق مختلف از کف بدهند، خود حکایت شهر بیدفاعی هستند که بیرزم و آزرم آیین بزرگی به کناری نهاده و سقوط خواهند کرد.
در بحبوحه جنگ عالمگیر دوم که جان و جهان انسانها بیرحمانه در آتش میسوخت، لهستان توسط شوروی و آلمان نازی مشترکاً اشغال یا بهتر بگوییم «لوطیخور» شد. در اقدامی هولناک نزدیک به سه هزار تن از برجستهترین شخصیتهای نظامی –سیاسی-علمی لهستان دستگیر و ناپدید شدند و سالها بعد در گورهای جمعی در میانه مهیب و تاریک جنگل «کاتین» استخوانهای به خاک رفته آن ها کشف شد. شوروی با استفاده از بدنامی نازیها و قدرت تخریبی-تبلیغی چپ، این جنایت را به دامان آلوده نازیها انداخت. بعدها کشف شد که تمام آن افراد با شقاوت هرچه بیشتر توسط شوروی و به دستور مستقیم استالین مقتول و مقبور شدند. هدف از این اقدام تهی کردن لهستان از نیروهای تاثیرگذارش بود تا برای همیشه در تیول شوروی بماند و آنچه از ملت باقی مانده مشتی مواجببگیر و میانهحال باشند که از فرط تباهی، چراغی نیمسوز هم از استقلال و ملکداری نیفروزند.
سالها بعد-2010- «لخ کاچینسکی» رئیس جمهور وقت لهستان در پروازی به مقصد کاتین برای ادای احترام به همین جانباختگان در یک سانحه هوایی جان باخت. باری اکنون به نظر میآید که محور دشمنان ایران از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی موذیانه و با آلات فعل مختلف این تئوری کاتین را پی میگیرند.
ترورهای نخستیندمان انقلاب که متفکری در آوازه شهید مطهری و رئوس قوای نظام نوپا را هدف گرفته بود و تا نظامی برجستهای چون شهید قرنی هم پیش رفت، خود گویای اهداف در پیش چشم بوده است. در سالهای اخیر نیز از ترور دانشمندان برجسته و وطندوست که اخیرترینش ترور شهید فخریزاده است تا اقدام به حذف سردارشهید قاسم سلیمانی از برجستهترین چهرههای خاورمیانه که به گواه خود رسانههای غربی تاثیر و اشتهارش در خاورمیانه قابل انکار و تردید نبود. این گزاره که راه ملت و کشور ادامه دارد و همیشه رویش جوانهها داغ سرو را خواهد پوشانید، البته با حقیقت نسبت وثیق دارد؛ اما نمیتوان انکار کرد که برخی چهرهها و توانها یگانهاند و غنیمت و جای آن ها به سختی قابل پرشدن است.به نظر میآید از این نگرگاه باید تعریف جدیدی از این جنگ موذیانه ارائه داد تا در میدان و میان خواست بدخواهان این سرزمین گرفتار نیاییم. گاه آتش مصنوعی نزاعهای بیحاصل چنان بالا میرود که ترور شخصیت از بزرگان میدانهای گوناگون به راحتی آب خوردن رخ میدهد و این خود میتواند بخشی از پازل تئوری جنگل کاتین باشد.
دانشمند، نظامی، هنرمند، ادیب و سیاستمدار استخواندار همه ستونهای این سرزمین و نگاهبانان مرز ساحتهای گوناگون هستند. باید به خاطر داشت که به خاک افتادن هر سروی بزرگی آسیب بزرگی به کشور بوده و بایستی برای حفاظت از آن ها از گزند دشمنان تلاش مضاعفی صورت داد. یاد و خاطره این شهید وطن گرامی باد.
انتهای پیام
نظرات