سعیده سیاحیان، نویسنده و منتقد ادبی، در یکی دیگر از سلسله نشستهای فصل سخن که سهشنبه( ۱۵ آذر) با محور گفتوگو درباره کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» در معاونت پژوهشی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان برگزار شد، با اشاره به روایت- مستند بودن این کتاب، اظهار کرد: کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» روایت و داستانی مستند از یکی از مهمترین اتفاقات قرن بیستم یعنی جنگ عالمگیر دوم است که خانم «سوتلانا الکساندرونا الکسیویچ» نویسنده، خبرنگار و مستندنگار، نویسندگی آن را بر عهده داشته است.
او ادامه داد: کتاب دو مقدمه دارد که یکی مقدمه مترجم بر کتاب و دیگری مقدمه نویسنده است و به نظر میرسد مقدمه نوشتهشده توسط نویسنده، بسیار مهمتر و تکاندهندهتر از متن کتاب است. این مقدمه چکیدهای است ازآنچه در کل کتاب میخوانیم و گویا پای قصه افرادی نشستهایم که در جنگها حضور داشتهاند. این روایتِ مستند، ساختار داستانی دارد و روایتهای نویسنده، روایتهایی کاملاً داستانی هستند.
سیاحیان گفت: سال ۱۹۷۸، سی سال از تولد خانم الکسیویچ گذشته است، او سه سال بعد از پایان جنگ جهانی دوم به دنیا آمده و در سن ۳۰ سالگی یعنی ۳۳ سال پس از پایان جنگ، جمعآوری روایات و داستانهای کتاب را شروع میکند. خانم الکسیویچ در مقدمه این کتاب به شکلی کاملاً داستانی توضیح میدهد که سه سال بعد از جنگ در خانوادهای به دنیا میآید که هنوز تأثیرات بسیار عمیق جنگ به صورتی پررنگ بر آن سایه انداخته و این تأثیرات، او را به این فکر وامیدارد که در این زمینه چهکاری میتواند انجام دهد؟ بعد از فکر و تجربیات مختلف به نتیجه میرسد که جنگ را از دید کسانی روایت کند که همواره در طی سالهای جنگ و بعد ازآن سکوت کردهاند و آنها خواهران، مادران و مادربزرگها هستند، چراکه اولین بار هم با گفتههای مادر و مادربزرگش درباره کشتهشدگان و نزدیکانی که در جنگ از بین رفتهاند، با جنگ مواجه میشود، اما آنچه خانم الکسیویچ را وادار کرده که این کتاب را بنویسد سکوت است؛ درواقع سکوت، او را به فریاد و حرف زدن وادار میکند و تصمیم میگیرد که جهان را از نگاه زنان بنویسد.
این نویسنده با اشاره به تجربه شخصی خود از این کتاب گفت: وقتی برای اولین بار کتاب«جنگ چهره زنانه ندارد» به من معرفی شد و مشغول به خواندن شدم، احساس کردم نمیتوانم کتاب را مطالعه کنم و علیرغم علاقهای که به کتابهای جنگی دارم، کتاب مرا پس میزند. بعد از بررسی و کنکاش درونی متوجه شدم که کتابهای جنگیِ دیگری که مطالعه کردهام از دنیای مردانه و خشن برمیخیزد، دنیایی که در عین خشونت، جنگ و کشتار، لبریز از غرور، افتخار و پیروزی است، اما زمانی که زنان از جنگ صحبت میکنند، موضوع متفاوت است، آنها درباره مسائل، نسبت به دنیای مردانه احساس متفاوتی دارند و در سکوت و با صداقت تمام با یکدیگر حرف میزنند.
او ادامه داد: نویسنده میگوید که بخشهایی از کار بود که من در آن مجبور به خودسانسوری شدم و بخشهایی از کار هم توسط افراد دیگر سانسور شد و وقتیکه بررسی میکنیم میبینیم که بخشهای سانسور شده، همان بخشهای کاملاً صادقانه متن است. آیا این صداقت متن و مواجهه بیواسطه با واقعیت است که حتی من بهعنوان یک زن را پس میزند چراکه نمیتوانم واقعیت جنگ را فهم کرده و بپذیرم؟ یا به علت قرار گرفتن در جایگاه یک زن و همزادپنداری صد درصد با شخصیتها و دشوار بودن این همزادپنداری، این واگرایی از داستان ایجاد میشود؟ به هر جهت، بعد از پایان کتاب، متوجه شدم که با کمتر کتابی چنین چالش و همزادپنداری را داشتهام.
این نویسنده گفت: حتی اگر عنوان کتاب، اسمی باشد که مترجم از بخشی از کتاب انتخاب کرده، باید گفت که واقعیت است. مسائل و برخورد جامعه با زنان، چه در ردای فعالیتهای زنانه مثل پرستاری که در جبهه انجام میدادند و در کسوت یک سرباز، متفاوت است. زنان پس از بازگشت از جنگ زندگی عادی خود را نخواهند داشت، تأثیرات شخصی و خانوادگی تا برخوردهای اجتماعی، آنها را متأثر خواهد کرد؛ درحالیکه مردان بعد از بازگشت از جنگ با غرور و افتخار ناشی از آن زندگی میکنند.
پرداختن به جنگ ازنظر روانشناسیِ زنانه
در ادامه یکی از شرکتکنندگان در نشست با اشاره به اینکه تمامی اتفاقات این کتاب توسط زنان روایت شده است، گفت: اگر جنگ چهره زنانه ندارد، چطور این روایتها از سوی زنان بیانشده، آنهم بهصورتی که هر خوانندهای را منقلب میکند؟ او با اشاره به آثار سینمایی در خصوص جنگ به بررسی روایتهای جنگ در سینما پرداخت.
اما سیاحیان با اشاره به اینکه این کتاب در خصوص جنگ نیست، گفت: خواندن این کتاب ما را بهجایی فرا سوی ماجراهای جنگ میبرد، ما در این کتاب بیشتر پس از جنگ را مشاهده میکنیم، اگرچه ماجراها در جنگ اتفاق میافتد اما کتاب به ورای این ماجراها نگاه میکند. طبق آمار یکمیلیون زن در جنگ روسیه شرکت داشتند، اما در واقعیت نشانی از این زنان وجود ندارد. در فیلم سینمایی «قد دراز» داستان دو زن بعد از جنگ روسیه روایت میشود، یکی از این زنان پرستار و یکی سرباز است زنی که سرباز است برای ازدواج به مادر پسر موردعلاقه خود معرفی میشود، اما از سمت او موردپذیرش قرار نمیگیرد، این زن به دلیل نگاههای متفاوت جامعه اساساً نمیتواند ازدواج کند و اینها مسائلی است که در این کتاب موردبررسی قرارگرفته است. ما با افرادی مواجه هستیم که به آنها زن میگویند، به معنای زایندگی و به وجود آوردن اما درعینحال آنها قرار است محیطی پر از مرگ وارد شده و مرگآفرینی کنند، یعنی از نقش خود بهعنوان زن و مادر جدا شده و به محیطی کاملاً برعکس ماهیت وجودی خود وارد شوند و اینجاست که نویسنده دست به یک خطر میزند.
این منتقد ادبی با بیان اینکه نوشتن کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» در سال ۱۹۷۸ آغاز شده و سال ۱۹۸۵ به پایان میرسد، افزود: کتاب آن زمان چاپنشد و دچار سانسور میشود تا اینکه در سال ۲۰۰۴ یعنی ۱۷ سال بعد و در ۵۰ سالگی نویسنده ۳۳ ساله به چاپ میرسد و جایزه نوبل سال ۲۰۱۵ را به خود اختصاص میدهد. به نظر میرسد این کتاب را باید خارج از تمام آنچه درباره جنگ میخوانیم مطالعه کنیم. کتاب ازنظر روانشناسیِ زنانه به جنگ میپردازد و روایتگر خود جنگ نیست و شاید منظور از عبارت «جنگ چهره زنانه ندارد» نیز روانشناسی زنانه بوده است، یعنی در جنگ «روان زنانه» را نمیتوان پیدا کرد.
سیاحیان با بیان اینکه ما در کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» تصاویری را شاهد هستیم که در عین تلخ بودن، خنده به لب مینشاند، گفت: موقعیتی مانند زمانی که در جنگ به فکر دوختن لباس برای یکدیگر هستند تلخ و درعینحال طنز است، شاید هیچ مردی در جنگ به فکر لباس نباشد، و در فکر اینکه وقتی موهایش را میتراشند گریه کند، اما همه اینها نشانههایی از روان و روح زنانه است.
اثری شاخص و قابلتوجه...
یکی دیگر از حاضران در جلسه نیز با بیان اینکه با کمتر کتابی مثل کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» ارتباط برقرار کردهام، گفت: شاید این ارتباط به دلیل نگاه زنانهی جاری در کتاب است که باعث ارتباط بهتر زنان با کتاب میشود. حُسن کتاب این است که نگاهی کاملاً متفاوت نسبت به کل آثار جنگی داشته است؛ درواقع کتاب جنگ چهره زنانه ندارد، متن نوشتهنشده درباره جنگ را که در طول سالیان، طرح نشده، بیان کرده و از این حیث بسیار جالب و قابلتوجه است.
او افزود: تصور اینکه در جبهه جنگ چه اتفاقاتی برای یک زن امکان وقوع دارد، بسیار سخت است و من فکر میکنم مطالعه این کتاب به شرایط خاصی نیاز دارد تا تأثیر و ارتباط لازم متن با مخاطب برقرار شود. در زمان صلح و آرامش، شاید مخاطب ارتباط چندانی با کتاب برقرار نکنند اما در فضای ملتهب اجتماعی، ارتباط با کتاب آسانتر خواهد بود. در این کتاب گفتهشده که جامعه بعد از حضور در جنگ به زنان نگاه متفاوتی دارد، اما این نگاه امروز تغییر کرده است. زمانی بود که پس از تجاوز زنان سکوت میکردند و بیان آن را ننگ میدانستند، اما امروز فرهنگ تغییر کرده و زنان پس از تجربه این اتفاق، با اعلامیههایی آن را بیان میکنند و خواستار مواجهه و برخورد جامعه با این اتفاق میشوند. به نظر میرسد اگر امروز شرایط مشابهی پیش بیاید جامعه و مردان بهطور متفاوتی با این واقعیت و حضور زنان در جنگ برخورد میکنند.
این مخاطب تأکید کرد: کتاب به مسائلی پرداخته که تابهحال به آن توجه نشده و بیاننشده است، ازاینجهت و به علت همین نگاه متفاوت، باید به آن بهعنوان یک کار بسیار شاخص و قابلتوجه نگاه کرد .
یادآوری تجربههای مشترک انسانی
در این نشست همچنین، محمدرضا رهبری، نویسنده و معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان با بیان اینکه کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» یک وجه آموزنده نیز دارد، گفت: این کتاب در ادبیات ما تأثیر داشته و جسارتهایی به داستاننویسان، روایتنگارانی که وجه مستند کار برای آنها اهمیت دارد و کسانی که خاطرهنگاری میکنند بخشیده است. دو دلیل ساده و واضح وجود دارد که از این کتاب نهتنها بهعنوان اثر ادبی، بلکه بهعنوان داستان میتوان نام برد، اول، به علت زبان اثر که در ترجمه نیز کاملاً درست منتقلشده و مخاطب تا انتهای متن، زبان را در خدمت روایت میبیند و متن تا انتها از هر موضوع اضافه پرهیز میکند تا آنچه مقصود نویسنده و روایت است بیان شود؛ بنابراین زبان، زبان مناسب و جذابی است که هر قسمت از آن را بخوانید متوجه پردازش ادبی آن خواهید شد.
او ادامه داد: دلیل دوم این است که اگر اطلاعات اولیه که در مقدمه کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» آمده را حذف کرده و شروع به مطالعه کنیم، طرح و پیرنگ اصلی کتاب قابل پیگیری خواهد بود. گویی مجموعه داستانهایی ناپیوسته است، اما کسی که پرسشهایی داشته و آنها را دنبال کرده است و نخ تسبیح این مجموعه داستانهای کوتاه شده که آنها را در یک خط سیر واحد قرار داده است.
معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی واحد اصفهان گفت: به هرکس از وجهی به مطالعه این کتاب توصیه کردهام؛ به یک نفر به علت شباهتهای آن به ایران، به یک نفر به دلیل تکنیک و به افرادی که زیاد مصاحبه انجام میدهند به دلیل مصاحبههای آن، اما آنچه کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» را برای من ماندگار کرد این است که صحنههای زیادی از کتاب، یادآور تجربههای مشترک انسانی است و کارکرد و نتیجه عناصر قدرت و روابطی که بین خود و بین مردم دارند در همهجا یکسان است؛ برای مثال شیوه قانع کردن مردم برای حضور در جنگ ازجمله مباحثی بود که جلبتوجه میکرد که بعد از بهره بردن از مردم، همه آنها به فراموشی سپرده میشوند.
رهبری با بیان اینکه از بین آثار دیگر نویسنده، این کتاب را به بقیه ترجیح میدهد، افزود: اگرچه موضوع کتاب «پسرانی از جنس روی» برای من جدیتر بود و آن را دیده و تجربه کرده بودم، اما ادبیات کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» برتر از سایر آثار بود که به ادبیات ما نیز کمک کرده و بر کسانی که در این زمینهها مینویسند، رشد نا داستانها، رشد مصاحبهها و شیوههای مصاحبه تأثیر گذاشته است. بهطور مثال در موضوع کرونا کتابهای زیادی کار شد که در شیوه مستندنگاری و نحوه مصاحبه از این کتاب تاثیرپذیرفته است.
سیاحیان نیز با بیان اینکه کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» نوعی مستندنگاری است، گفت: نویسنده تا جایی روایت میکند و از جایی خود به داستان وارد میشود و به بیان تأثیرات جنگ بر خود میپردازد. ویژگی این داستان، سفیدخوانی آن و طرح مطالب گفته نشده است، اما آیا ادبیات ما قدرت تحمل بسیاری از مواردی که نمیخواهد بشنود را دارد؟
رهبری نیز گفت: کتاب «دا» بهصورت طبیعی و دولتی تبلیغ شد و به تعداد چاپ بالایی رسید، بعد از آن کتابی درباره مخاطبین کتاب «دا» بهصورت مستقل و پژوهشی کار شد و بیان کرد که هردو روند تبلیغ طبیعی و دولتی کار، موجب ایجاد مخاطب خاصی شد که نه ادبیات، بلکه جنگ بودنِ موضوع کتاب برای او اهمیت و موضوعیت داشت و این سؤال را مطرح کرد که آیا این مخاطب برای ما مفید بود یا نوعی انحراف در مطالعه و ادبیات محسوب میشد؟ اینها سؤالاتی است که باید بررسی شود و یکی از مهمترین کارها همین کار پژوهشی بود که درباره مخاطبین کتاب «دا» انجام شد. ما بخشی از مخاطبان پنهان را داریم که جریانهای مرسوم ادبی، نه از آنها شناخت دارند و نه این مخاطبین را بهحساب میآورند. برخی از کارشناسان درباره «دا» ایراداتی را طرح میکردند و باورپذیری آن را زیر سؤال میدانستند، اما در این کتاب، نقطه قوت همین مستندنگاری است که آن را باورپذیر میکند. از سوی دیگر به نظر میرسد سانسور به این کتاب کمک کرده است، چراکه باعث شده در بخشهایی، تخیل مخاطب، جای خالی را پر کند، بهطورکلی باید گفت سیالیتی که در کتاب است مخاطب را بسیار همراه میکند.
میدانم که آن زنان در آن موقعیتها چه کردهاند...
در این نشست سمیرا قاسمی، مدیر سازمان دانشجویان جهاد دانشگاهی واحد اصفهان نیز با بیان اینکه داستان آشنایی من با کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» به توصیه یکی از مخاطبان صفحه اینستاگرام بازمیگردد، گفت: من مقدمه کتاب را خواندم و از یک سال و نیم پیش با آن زندگی و جملات آن را نقل میکنم؛ مثل این عبارت از مقدمه که «بارها بعضی اظهارنظرها مرا ناراحت میکرد، زنها از خودشون درمیارن، داستان سرِهم میکنن. آیا میشود چنین چیزی را از خود درآورد؟ از کجا میتوان کپیبرداری کرد؟ اگر از کسی یا چیزی بتوان کپیبرداری کرد، آن زندگی است، فقط زندگی است که چنین تخیلی دارد»
قاسمی ادامه داد: اگرچه در جنگ نیستم، اما بارها و بارها در موقعیتی قرارگرفتهام که با خود تکرار کردهام که فقط زندگی است که چنین تخیلی دارد و اگر چند سال قبل به من میگفتند که در چنین موقعیتی قرارخواهی گرفت باور نمیکردم. اگرچه تمام روایتهای کتاب را نخواندهام، اما میدانم که آن زنان در آن موقعیتها چه کردهاند؛ آنها در میان آن کشتار، جایی برای زندگی باز میکردند که کار بسیار سختی است و جمله نویسنده به کوتاهترین شکل ممکن آن را بیان کرده است؛ «مردها پشت سر تاریخ پنهان میشوند؛ در پس حقایق؛ جنگ سرتاسر وجودشان را میگیرد. آنها به جنگ بهمثابه کنش و تقابل ایدهها و منافع مختلف نگاه میکنند؛ اما زنان از احساسات برمیآیند. آنها قابلیت دیدن آنچه را که بر مردان پوشیده است؛ را دارند. این دنیای دیگری است؛ با رنگ و بوی متفاوت، به ما کولهپشتی دادند، ما از آن برای خودمان دامن دوختیم.»
انتهای پیام
نظرات