«مهدی مومنی» با حضور در ایسنا اظهار کرد: خودسانسوری به شکلی بحث در مورد یان منفعلانه و ابراز وجود سرکوب شدە است، افرادی که مولفه خود سانسوری در آنها بیشتر است، عموماً افرادی هستند که در حیطه ابراز وجود و عزت نفس دارای نقصهایی هستند.
وی با اشاره به اینکه افرادی که میزان جراتمندی در آنها بالا است، کمتر دست به خودسانسوری میزنند، گفت: امکان دارد هر شخصی متناسب با محیطی که در آن قرار دارد و هراسهای روانی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و شغلیاش، یک مقداری در نشان دادن خود واقعیاش تردید داشته باشد، این اتفاق در لحظات اول ورود به جمع یا گروە بیشتر رخ میدهد، در شخصیتهای بدبین و دارای تردید و سوءظن زیاد هم خودسانسوری بیشتراست.
این روانشناس در تعریف هراس روانی گفت: هراس روانی یعنی نگرانیهایی که تولید ذهن فرد است و در محیط بیرون واقعیت عینی ندارد، خیلی از هراسهای روانی محصول دیدگاه غلط و ترسیده شخص است.
وی افزود: این مسئله علاوه بر اینکه به عنوان یک موضوع فردی تلقی میشود، فرهنگ عمومی جامعه در تشدید یا کمرنگ کردن آن نقش دارد، همچنین افرادی که با سبک فرزندپروری استبدادی رشد یافتهاند و والدین آنها امکان ابراز وجود و بیان دیدگاههایشان را به آنان نداده است، بیشتر واقعیتهای وجودی خود را پنهان میکنند و خودسانسوری ازهمین جا شروع می شود.
این روانشناس در خصوص فرزندپروری استبدادی نیز خاطرنشان کرد: هر جایی که پدر و مادر بدون بیان منطق قوانین کودک را محدود و محصور در یک چهارچوب خشک وغیر منعطف کنند به این سبک فرزند پروری مستبدانه گفته میشود، یعنی بدون مشارکت کودک و مجال بیان به آن تمام هیجانها و رفتارهای او توسط والدین مدیریت و کنترل میشوند.
مومنی ادامه داد: در فرهنگهایی که انتقاد و نقد پذیری کمرنگ است، خودسانسوری در افراد رشد پیدا میکند، همچنین در فرهنگی که نقد و نقادی تشویق میشود و داشتن تفکر نقاد به عنوان یک مولفه خوب پذیرفته میشود، خودسانسوری کمرنگ میشود.
وی با تاکید بر اینکه مؤلفههای اجتماعی و فرهنگ عمومی در شکل دهی به خود سانسوری نقش بسیار موثری دارد، گفت: به یک شکلی فضای خانواده، فضای آموزش رسمی، شیوه مواجهه نهادهای فرهنگی همگی به افراد ساکت و سر به زیر پاداش بیشتری میدهد، در مقایسه با افرادی که اهل نقد و بیان بدون لکنت واقعیتها هستند، برای مثال اگر بچهای از والدین خود درخواستهایی داشته باشد و یا نظرات خود را در مقابل والدین بیان کند ممکن است والدین و حتی اطرافیان او را بیادب و گستاخ بخوانند.
این روانشناس اظهار کرد: شخصی که هیجانات، خشم، نگرانی، عشق، ترس، اندوه خود را بیان نمیکند در واقع دست به خودسانسوری روانی زده است، انگار یاد گرفته که نباید هیجانات خود را بیان کند.
وی با تاکید بر اینکه میزان خودسانسوری در فرهنگ عمومی ایلام بالا است، گفت: در فرهنگ عمومی ایرانیان از جمله فرهنگ ما ایلامیها به دلیل مولفههایی مانند آبروداری، ترس از برچسب خوردن، نقش پسرخوب ودختر خوب بازی کردن، حرمت نهادن به بزرگتر و... از بیان دیدگاه و احساسات خود مردد شدهایم، در صورتی که بیان دیدگاهها و هیجانات خود اصلاً به معنای بی حرمتی و یا بیادبی نیست، اینجا پرخاشگری است که نباید اتفاق بیفتد.
مومنی افزود: برای اینکه یک جامعه و افراد آن از خودسانسوری دوری کنند نیاز به افراد آگاه خصوصاً مربیان و والدین آگاه داریم.
این روانشناس تصریح کرد: برای کاهش خودسانسوری در جامعه نیاز به آموزش در محیطهای رسمی مانند مدارس و دانشگاهها، ورود رسانهها و خصوصا صدا و سیما به مباحثی در این حوزه داریم.
این مشاور خانواده در خصوص آسیبهای خودسانسوری نیز عنوان کرد: افرادی که از بیان افکار، اندیشه، احساسات و هیجان خود ناتوان هستند، آرام آرام تبدیل به یک انسان پر از خشم و احساسات منفی نسبت به خود میشوند. چنین فردی فکر میکند بسیار حقیر، ترسو، بزدل و محافظهکار است. چنین فردی مرتبا دچار خودتنبیهی و خود سرزنشگری می شود. به دنبال اینها عزت نفس و اعتماد به نفس فرد نیز کاهش پیدا میکند و در نهایت سلامت روان او تخریب میشود و چون همبستگی بالایی میان افسردگی و عزت نفس پایین وجود دارد، انسانهایی که یک خودپنداره مخرب از خود دارند عموماً دچار افسردگی میشوند.
وی ادامه داد: نکته دیگر این است افرادی که بسیار خودسانسوری میکنند سرانجام در یک جایی طغیان میکنند و حتی ممکن است دست به خودکشی بزنند.
مومنی گفت: تمام عوامل فرهنگی، آموزشی، رسانه، جامعه روانشناسان و جامعه شناسان باید به طور جدی موضوع خود سانسوری را در دستور کار قرار دهند و پیرامون این موضوع بحثهای بسیاری شود تا نگرشها به سمت پرسشگری و نقادی و به چالش کشیدن تغییر جهت یابد. انسان منتقد و پرسشگر قدر دانسته شود چرا کە در آموزه های دینی واخلاقی نیز بە چنین روحیە ای توصیه شدە است.
انتهای پیام
نظرات