به گزارش ایسنا، در یادداشت اسماعیل خلیلی می خوانیم: فرهنگ عمومی ایران در طول یکو نیم سدۀ گذشته اتّفاقاً هرگز از نوآوری عاری نبوده، امّا تقلیدِ ناخرمندانه نیز در آن کم نیست. از مهمترین منصّههای بروز این دو وجه، میتوان «آشپزخانه ایرانی» را نام بُرد که از سویی، کارگاهی است معمولاً سرشار از نوآوری زن ایرانی و کُنشگری فعّال و گزینشگرِ وی، از دگرسو انباشته از ابزارهایی که وجودشان در این کارگاه فاقد توجیه خردمندانه است.
آنجا که نوآوریِ جدّی رُخ میدهد، ردّ یک خرد تمدنّی را میتوان در فرهنگ عمومی ایرانیان یافت؛ آنجا که انواعی از ابزارهای بیاستفاده مشاهده میشوند، دلالت بر فرهنگی دارند که قادر به نوآوری نیست، بلکه گاه اصلاً تا این حد خودآگاه نیست که نسبت مُشخصّی میان «خود» با «ابزار» ایجاد کند.
هزاران نمودِ دیگر، حاکی از خرَدِ گُزینشگرِ خودآگاه و نُوآورند، هرچند فرهنگ عمومی ایران معاصر آکنده از انواع خِرَدگُریزی نیز هست. میتوان دریافت که در اقتصاد، ایرانیان در سطح خُرد موفّق و نوآور، اما در سطح کلانْ تقریباً به طور مُطلق ناموفّق بوده اند؛ بالعکسِ هنر، چه هنر برای عرضه به بازار هنر، چه به ویژه هنرِ تنیده و ممزوج در ساخت زندگی.
با این مقدّمه توجّه خود را بر تفاوت سه مفهومْ متمرکز میکنیم:
فنشناسی (technology) در برابر فنجویی (technophilia) و فنپرستی (technomania).
با تحلیل روندهای این سه در تاریخ اجتماعی ایران معاصر، میتوان گُزینشگریِ فنشناسانه و نیز نوآورانه در فرهنگ عمومی را ناشی از تداوم خرَد تمدّنی در شرایطی توصیف کرد که آکنده از انواع خردگُریزی نیز هست.
فرهنگ عمومی ایران بسیار موجد نوآوری بوده و هست، امّا عُمدتاً هنگامی که فن از فرهنگ برخاسته و از خردِ جاری در این فرهنگ ناشی شده است؛ هرگاه فن با این خرد بیگانه بوده، نسبت ما با آن در بهترین حالتْ فنجویانه و در بدترین حالتْ فنپرستانۀ ویرانگر بوده است.
سرانجام، هرچه دامنۀ بررسی ما از فرهنگ غیر رسمی به سوی فرهنگ رسمی بیشتر معطوف میشود، کمتر میتوان از خرَدِ گُزینشگر و نوآور نشان یافت، حتّی اصلاً کمتر میتوان برای فنشناسی (که شرط کُنشگری است) «امکانی» در فرهنگ رسمی ما یافت.
فنپرستی بدون گزینشگری خردورزانه عاملی در جهت افول و نزول ابتکار و خلاقیت برخاسته از فرهنگ اصیل جامعه ماست. زمانی که این غلبه اتفاق میافتد، بدون توجه به نیازها، جامعه دنبال تجربه فنون و سبکهای جدید یا تقلید و یابرای یافتن هویت جدید، دنبال فناوریهای جدید میرود.
این مسئله ضمن تحمیل هزینه زیاد مادی و معنوی، در موارد هم نه تنها موجب افزایش رفاه و آسایش و ... جامعه نشده ، بلکه خود عامل سلب آرامش از جامعه میشود.
ورود تکنولوژیهای جدید عاریتی در پارهای اوقات نه تنها باعث شکوفایی و رشد جامعه نشده، بلکه موجب رکود و سکون آن نیز گشته است.
به نظر میرسد ابداع و فناوری باید برخاسته از فرهنگ و نیاز و ظرفیت یک جامعه باشد و ورود هر چیز جدید توام با آموزش و روشن ساختن معایب و مزایا باشد.
در این راستا، سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت ضمن پذیرش انتقال فناوری و همپایی با جهان، بر فناوری های بومی و برخاسته از فرهنگ بومی اسلامی و ایرانی تاکید دارد و لازمه آن را تولید علم و دستیابی ایران به مرجعیت علمی با تکیه بر ظرفیت داخلی می داند.
انتهای پیام
نظرات