حجت الاسلام والمسلمین سید محمدصادق قماشی، پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت، در یادداشتی آورده است:
حتما شما هم اطرافتان زیاد دیدهاید. در یک دورهمی همه مشغول خوشوبش بودیم، صحبت از مریضی و سنگ کلیه یکی از رفقا به میان آمد، یکی از جمع که بازاری بود و تخصصی در طب نداشت چند دارو برای او تجویز کرد، دیگری گفت: فلان قرص رو بخور، مثل آب روی آتیشه، خلاصه انواع و اقسام داروها از یک عده غیرمتخصص برای او تجویز شد. بعد از دارو نوبت به حکم شرعی رسید، به او گفتند: به راستی تمام روزههایت را گرفتی؟! روزه برایت حرام بوده، گناه کردی، خدا هم از این کار تو راضی نیست! حتما شما هم در اطرافتان زیاد طبابت و فقاهت بدون علم و تخصص دیدهاید؟
یادم آمد روزی یکی از اساتید امامت که نویسنده خوب و موفقی است میگفت: قبل از ورود و مشغول شدن به تحصیل در رشته امامت با یکی از اساتید شناخته شده فقه و اصول حوزه مشورت کردم و او من را به شدت از ورود به این رشته نهی کرد و گفت: مباحث امامت نیازی به تخصص ندارد و با مطالعه کتاب شبهای پیشاور میتوانی به تمام علوم این رشته احاطه پیدا کنی، این در حالی بود که آن استاد امامت میگفت: خدا را صد مرتبه شکر به مشورت نادرست او گوش ندادم، اگر مشغول تحصیل در رشته امامت نمیشدم یقینا در طلبگی موفق نبودم، رشته تخصصی امامت مباحث علمی عمیق و مهمی را درون خود جای داده است که جز با خواندن تخصصی و مطالعه عمیق نمیتوان به آنها دست پیدا کرد. شما هم از یک غیرمتخصص مشورت اشتباه گرفتهاید؟
این روزها چند کلیپ مختلف از چهرههای شناخته شده منتشر شد که اشتباه فاحشی در بیان مباحث از آنها سر زده بود،یک چهره شناخته شده فراز «بحق الوصی الذی حلّ فیها» در دعای تربت امام حسین (ع) را به معنای حل شدن حضرت در آن تربت ترجمه کرده بود و راز شفا در تربت سیدالشهدا (ع) را حل شدن حضرت بیان میکرد. در حالی که واژه «حلّ فیها» به «وارد شدن» ترجمه شده و بیانگر ورود امام حسین (ع) به سرزمین کربلا است نه حل شدن در تربت.
چهره شناخته شده دیگری پیرامون «سوءاستفاده از رفراندوم در غصب فدک» سخن گفته بود که البته یادداشت خوبی از حجتالاسلاموالمسلمین چگینی در سایت بنیاد بینالمللی امامت پیرامون آن منتشر شد، امروزه با توجه به گسترش ارتباطات و فضای مجازی حتما شما هم افرادی که بدون تخصص در علمی اظهار نظر میکنند دیدهاید!
گویا اینگونه سخن گفتن عادت غلطی است که بین افراد مشهور و غیر مشهور، استاد و غیر استاد، بازاری و غیر بازاری رواج پیداکرده است. به راستی چرا عدهای بدون تخصص در علمی اظهار نظر میکنند؟! آیا در مذهب ما شیعیان نسبت به تخصص گرایی اقدامی صورت گرفته است؟ آیا سخن گفتن در حیطه تخصص خود مورد اهتمام پیشوایان ما بوده است؟
دوران شکوفایی علوم در زمان امام صادق (ع)
با توجه به تاریخی که از زندگانی امامان معصوم علیهمالسلام به ما رسیده است، میتوان از ایام زندگانی امام صادق (ع) به دوران شکوفایی علوم مختلف یاد کرد زیرا با توجه به ضعیف شدن حکومت اموی و بر کناری آنها و روی کار آمدن حکومت عباسی، آزادی بیشتری برای بیان مباحث علمی به وجود آمد و علوم مختلفی پدیدار شد که البته پیشوای ششم ما، حضرت جعفر بن محمد (ع) نیز از این موقعیت به بهترین شکل ممکن استفاده نمودند.
بالغ بر چهار هزار شاگرد در حوزههای مختلف علمی برای حضرت بیان شده است. (طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج ۲، ۲۰۰ و شیخ مفید، الارشاد، قم، مکتبه بصیرتی، ص ۲۷۱) نقش آن حضرت در ترویج علوم مذهبی به گونهای است که محققان شیعی و اهل سنت آن حضرت را پیشوا و پیشگام در بسیاری از علوم و مذاهب اسلامی میدانند. (شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱، ص ۱۸ و تاریخ التشریع الاسلامی، ص ۲۶۳).
تعداد زیادی از پیشوایان اهل تسنن از محضر حضرت صادق علیهالسلام استفاده علمی برده و به بزرگی و برتری آن حضرت اتفاق نظر داشته و اقرار کردهاند، از جمله آنها میتوان به ابوحنیفه اشاره کرد که نسبت به حضرت گفته است: «من دانشمند تر از جعفر بن محمد ندیدهام و اگر آن دو سال شاگردی محضر ایشان نبود من هلاک میشدم» (تذکره الحافظ، شمس الدین ذهبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۱، ص ۱۶۶ و مناقب ابی حنیفه، ج ۱، ص ۱۷۲)
همچنین هیتمی می نویسد: «به قدری علوم از او نقل شده است که زبانزد مردم گشته و آوازه آن در همه جا پخش شده است و ...» (ابن حجر هیتمی، الصواعق المحرقه، قاهره، مکتبه القاهره، ص ۲۰۱) عبارات و اعترافات بزرگان و عالمان هم عصر و غیر هم عصر امام صادق علیهالسلام بر عظمت علمی آن امام مبین فراوان بیان شده است که نمیتوان همه آنها را بیان کرد.
باید دید امام صادق (ع) که شاگردان زیادی بر سر سفره علمی آن حضرت زانوی تلمذ زده و بر پای کرسی های تربیت علمی آن حضرت در علوم مختلف نشستهاند، چگونه بودهاند؟ آیا حضرت نسبت به تربیت افراد متخصص در علوم مختلف اهتمام بخشیدهاند یا خیر؟
نمونه بارز اهتمام امام صادق (ع) به تربیت متخصص در علوم
در خیمه محضر امام صادق (ع) بودم که مردی از دیار شام بر آن حضرت وارد شد و گفت: من شخصی آگاه به علم کلام و فقه و فرایض هستم و برای مناظره خدمت شما رسیدهام، حضرت به او فرمود: این کلامی که میگویی ریشه در کلام رسولالله (ص) دارد یا از خودت است؟ او گفت: برخی از سخنان، نبوی و برخی از جانب خود، حضرت فرمود: پس تو شریک پیغمبری؟ گفت: نه حضرت فرمود: از خدای عزوجل وحی شنیدهای؟ گفت: نه حضرت فرمود: چنانکه اطاعت پیغمبر را واجب میدانی اطاعت خودت را هم واجب میدانی؟
گفت: نه حضرت فرمود: این مرد قبل از آنکه وارد بحث شود خودش را محکوم کرد (او بدون هیچ دلیلی سخن خودش را حجت دانست!) بعد رو به من کرده و فرمودند: اگر علم کلام خوب میدانستی با او سخن میگفتی! خیلی افسوس خوردم! بعد از بیان سخنانی بین من و حضرت پیرامون یادگیری علم کلام، به من فرمودند: بیرون برو و هرکس از متکلمین را دیدی همراه خودت به داخل خیمه آور.
من بیرون رفتم و حمران بن اعین و ابوجعفر احول و هشام بن سالم را که علم کلام خوب می دانستند همراه قیس ماصر که به گمانم از آنها در کلام بهتر بود آوردم، او علم کلام را از علی بن الحسین (ع) آموخته بود، همگی خدمت حضرت حاضر شدیم اما حضرت سر از خیمه بیرون کرده و چشم حضرت به شتری افتاد که به سرعت میآمد و فرمود: قسم به رب کعبه این هشام است. من گمان کردم هشام از اولاد عقیل باشد اما ناگاه هشام بن حکم وارد شد. او تازه ریش هایش شروع به رویدن کرده بود و همه ما از نظر سنی بزرگتر از او بودیم.
امام برایش جا باز کرد و فرمود: هشام با دل و زبان و دستش یاور ماست، سپس فرمود: ای حمران با مرد شامی سخن بگو، او وارد بحث شد و مرد شامی غلبه کرد، نوبت به مومن طاق رسید، او غالب شد، حضرت فرمود هشام بن سالم تو سخن بگو، او با مرد شامی برابر شد، بعد قیس ماصر با او سخن گفت و حضرت از نوع مناظره قیس خرسند شد زیرا مرد شامی گیر افتاده بود، بعد حضرت فرمود مرد شامی با این جوان (هشام بن حکم) صحبت کن. مرد شامی به هشام گفت: درباره این مرد (امام صادق علیهالسلام) از من بپرس.
هشام آنچنان از بی ادبی او به خشم آمد که میلرزید و در این حال با چند سوال و جواب از مرد شامی بر او غلبه پیدا کرد و به او ثابت کرد که بعد از پیغمبر (ص) باید فردی قائم مقام و حجت از طرف او باشد، شامیگفت امروز امام و حجت کیست؟ هشام رو به امام صادق (ع) کرد و امام را نشان داد، مرد شامیگفت چگونه بفهمم او امام است؟ هشام گفت: هر چه میخواهی از او بپرس.
امام صادق (ع) فرمود ای مرد شامی میخواهی گزارش تمام سفر و راهت را برایت بگویم؟ حضرت تمام سفری را که شامی به تنهایی گذرانده بود تا خدمت حضرت برسد با بیان تمام اتفاقات و جزئیات بیان کردند گویا حضرت در تمام این سفر همراه شامی بوده است. شامیگفت: راست میگویید و به خدا اکنون اسلام آوردم، امام فرمود نه بلکه اکنون به خدا ایمان آوردی و اسلام پیش از ایمان است و او بعد از شهادت به خداوند تبارک و تعالی و نبوت محمد (ص) به جانشینی اوصیای او اقرار کرد.
بعد از آن حضرت پیرامون مناظره هر یک از حمران، هشام بن سالم، احول و قیس ماصر نکتهای فرمود و مشکل هر یک را بیان کرد تا اینکه نوبت به هشام بن حکم رسید من منتظر بودم که حضرت به مانند دیگران با او سخن بگوید تا اینکه دیدم حضرت فرمودند: ای هشام تو بر زمین نمیخوری و تا خواهی به زمین برسی پرواز میکنی، همچون تویی باید با مردم سخن بگوید، خود را از لغزش نگهدار، هر چند شفاعت ما نصیبت میشود انشاء الله. (کلینی، کافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج ۱، ص ۱۷۱؛ طبرسی، الاحتجاج، نشر مرتضی، مشهد، ج ۲، ص ۳۶۵).
روایت فوق که بیان یونس بن یعقوب از این ماجرا بود، دارای پیام هایی است که به برخی اشاره خواهد شد:
اول آنکه حضرت به یونس بن یعقوب که متخصص کلام نبود، اجازه سخن گفتن با فرد شامی را نداد و علت آن را خوب ندانستن علم کلام بیان نمودند، از این عمل حضرت آشکار میشود که بدون تخصص در علمی نباید در آن ورود نمود.
دوم آنکه حضرت یونس را به دنبال افرادی که متخصص در علم کلام بودند فرستاد، پس در هر باید به دنبال متخصص آن رفته و با او مشورت نمود.
سوم آنکه حضرت در بین متخصصین به هشام بن حکم که گویا با سن کمتر ولی از همه خبرهتر بود اهتمام بیشتری بخشیده و مورد مدح و ثنا قرار دادند که این بیانگر اهمیت متخصص شدن در علوم است.
چهارم آنکه حضرت بعد از پایان مناظره اشکال هر یک از شاگردان را بیان کردند که با این عمل میتوان تربیت متخصص در علوم را توسط امام صادق (ع) مشاهده کرد.
پنجم آنکه در روایت از قیس ماصر به عنوان دانش یافته مکتب امام سجاد (ع) سخن به میان آمده که میتوان گفت تربیت تخصصی در علوم، توسط امامان قبل نیز مورد اهمیت بوده است.
ششم آنکه در این روایت به روشنی بیان شده است تنها فردی که در این عالم در تمام علوم متخصص بوده و میتوان از آن در تمام عرصههای علمی استفاده کرد و مشورت گرفت، حجت خداوند تبارک و تعالی یعنی امام در هر زمان است.
تخصص شاگردان امام صادق (ع) در علوم مختلف
با توجه به آنچه از زندگانی و شاگرد پروری امام صادق (ع) بیان شده است میتوان گفت تربیت متخصص از ویژگیهای دانشگاه امام صادق (ع) بوده است، به عنوان مثال همانگونه که در روایت بالا هم اشاره شد هشام بن حکم که از اصحاب جوان امام بود، مناظرات زیادی در بحث امامت و کلام داشته است، (مظفر، محمد حسین، الامام الصادق علیهالسلام، قم، جامعه المدرسین، ج ۲، ص ۱۷۰) مومن طاق نیز در مباحث کلامی و مناظرات مربوط به امامت چیرگی خاصی داشته است، (مجلسی، زندگانی حضرت امام جعفر صادق (ع)، تهران، اسلامیه، ص ۳۳۱) زرارۀ بن اعین که شهرت و تخصص او در مباحث فقهی بوده است، (مظفر، محمد حسین، الام الصادق (ع)، قم، جامعه المدرسین، ج ۲، ص ۱۴۴) ابان بن تغلب که امام به او دستور داد در مسجد بنشین و برای مردم فتوا بده، در مباحث فقهی تبحر خاصی داشته است، (رجال نجاشی، موسسه النشر الاسلامی، ص ۱۰).
مفضل بن عمر کوفی که رساله «التوحید» را از امام صادق (ع) روایت کرده و تخصص او در بیان معارف توحیدی بوده است، (مفضل بن عمر، التوحید، ص ۴۶) و جابر بن حیان که او را امروزه پدر علم شیمی می نامند، از جمله شاگردان حضرت در علوم طبیعی بوده است (عطاردی، عزیز الله، مسند الامام الصادق، تهران، ج ۱، ص ۱۱ و سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت، تهران، نشر مشعر، ص ۴۵۵).
با توجه به آنچه به اختصار پیرامون شاگرد پروری امام صادق )ع( و اهتمام رجوع به متخصص بیان شد میتوان به این نکات اشاره کرد:
پرهیز از ورود به عرصههای غیر تخصصی
پرهیز از مراجعه به غیرمتخصص
ضرورت وجود تخصصهای مختلف در جامعه
اهتمام به تشکیل گروه های تخصصی در جامعه
عالم بودن امامان به تمام تخصصها
یادداشت از حجت الاسلام والمسلمین سید محمدصادق قماشی پژوهشگر بنیاد بین المللی امامت
انتهای پیام
نظرات