صدای آژیر پراسترس دوران جنگ، روزهایی که بمباران خاطراتمان را رقم میزد. برای دشمن فرقی نمیکرد که اهداف موشکیاش سرباز هست یا سردار، خانواده هست یا دانشآموز، کاسب هست یا رفتگر! برای او ایرانی بودن مهمترین هدف بود برای کشته شدن، برای معلولیت، برای شکار...
در آن روزها اضطرابی که بر همه ما کودکان دهه ۶۰ مستولی بود صدای آژیر وضعیت قرمز بود که از رادیو در مواقعی که رادارها حضور یک هواپیمای جنگنده عراقی را در مناطق ردیابی میکردند، پخش میشد: «توجه! توجه! صدایی که هماکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنا و مفهوم آن این است که حمله هوایی انجام خواهد شد محل کار و منزل خود را ترک کنید و به پناهگاهها و نقاط امن پناه ببرید»! اوووووووووووو ...
خاطرم هست که زمانی این صدا از رادیو پخش میشد چهره خانم معلم درهم میرفت اما سعی میکرد اضطرابش را پشت لبخندی مصنوعی پنهان کند و یکی یکی بچهها را که از ترس جیغ میکشند به پناهگاه ببرد، یکدفعه متوجه میشد کودکی زیر میز خودش را خیس کرده و او بدون اینکه اجازه بدهد بقیه متوجه شوند آرامش میکرد و با همان شرایط او را در آغوش میکشید و به پناهگاه میبرد.
امان از آن روز که صدای صوت موشک زودتر از پیام رادیو میرسید و مدرسه با خاک یکسان میشد. مثل همان روزی که پنج دانشآموز دختر دبیرستان بنتالهدی صدر خرمآباد هرگز به خانه برنگشتند.
شهیده سیده زهرا رحیمی، شهیده نازیلا جزایری، دیانا کاکاوندی، شهیده لعبت نادی و شهیده طاهره جابری و معلمهایی که هر سال داغ دلشان با آن خاطرات تلخ تازه میشود.
هفته بزرگداشت معلم برهمه زحمتکشان عرصه تعلیم و تربیت مبارک باد.
انتهای پیام
نظرات