حسن رضایی بحرآباد در گفتوگو با ایسنا در خصوص اهمیت توسعه فرهنگ عمومی اظهار کرد: اساساً فرهنگ یک مفهوم و پدیده عمومی است؛ بدین معنا که در جمع شکل میگیرد و منشاء آن روابط اعضای یک جامعه با هم و با محیط اطرافشان است. در واقع فرهنگ عمومی عبارت است از عامترین شکل شیوههای رفتار یا هنجارها، باورها، ارزشها، نمادها و تجربههایی که در یک جامعه و میان اعضای آن وجود دارد.
وی ادامه داد: در واقع زیست جمعی اعضای یک جامعه درون اتمسفر فرهنگ عمومی یا Public Culture صورت میگیرد و حتی زیست فردی آنان نیز متاثر از آن است، چراکه اعضای هر جامعه از طریق فرآیند اجتماعیشدن، حاملان و عاملان فرهنگ عمومی آن جامعه نیز میشوند.
این جامعهشناس و پژوهشگر حوزه فرهنگ و رسانه اضافه کرد: فرهنگ عمومی نرمافزار هدایت رفتارهای اعضای یک جامعه است و بخش زیادی از نظم، انسجام، پویایی و پیشرفت یک جامعه وابسته به آن است. این همان چیزی است که برخی جامعهشناسان از آن به عنوان زندگی روزمره نیز یاد میکنند.
وی تصریح کرد: فرهنگ عمومی بنا به تعریف ماهیت آن، نقش حفظ موجودیت و بازتولید یک جامعه و هدایت اعضای آن در جهت زیست جمعی توام با بهروزی و سعادت در طول زمان را داراست. در واقع این فرهنگ عمومی یک جامعه است که در کنار عوامل دیگر مانند ساختار سیاسی، اجتماعی و مواهب و موقعیتهای سرزمینی امکان بقا و پویایی یک جامعه در جهت به حداکثر رساندن بهروزی اعضای آن جامعه و بازتولید آن از طریق پرورش نسلهای آینده را فراهم میآورد.
رضایی بحرآباد عنوان کرد: اهمیت فرهنگ عمومی و نقش آن در زندگی اجتماعی نباید ما را به این اشتباه بیاندازد که میتوان مانند عوامل مکانیکی با آن مواجه شد و مطابق میل سیاستگذاران آن را دستکاری و هدایت کرد. متاسفانه این نادرست در میان بسیاری از سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی ما وجود دارد که گمان میکنند میتوان به صورت دستوری با فرهنگ مواجه شد و همانطور که درمورد اقتصاد، ورزش، سیاست کار را با بخشنامه و دستورالعمل و نظایر آن پیش میبرند، میتوانند در مورد فرهنگ نیز همینگونه عمل کنند.
فرهنگ یک پدیده پویا است
وی بیان کرد: عمده مسائل فرهنگی ما نیز حاصل همین نگاه و رویکرد است؛ در حالی که اگر تنها به تعریف فرهنگ مراجعه کنند و آن را متوجه شوند، در مییابند که فرهنگ حاصل زندگی جمعی انسانهاست بدین معنا که موجودیت، بقا و تغییراتش در فرآیند زیست جمعی و در گذر زمان رخ میدهد، نه با تصمیم یا میل یا دستور یک فرد یا گروه خاص. بنابراین فرهنگ یک پدیده پویاست، یعنی در طول زمان دستخوش تغییر میشود اما این تغییر و سمت و سوی آن متاثر از بسیاری عوامل خرد و کلان است که بر کنش تکتک افراد و گروههای جامعه تاثیر میگذارد و تغییر مناسبات بین افراد و گروههاست که تغییرات فرهنگی را پدید میآورد. بنابراین در یک کلام باید گفت فرهنگ نه به اراده ما شکل میگیرد و نه تغییرات آن تابع اراده ماست.
این جامعهشناس و پژوهشگر حوزه فرهنگ و رسانه عنوان کرد: به عنوان تحلیلگران یا سیاستگذاران فرهنگی تنها میتوانیم با استفاده از امکانات مادی و غیرمادی که در اختیار داریم، از یک طرف این تغییرات را، آن هم به مدد روشهای علمی و نه گمانهزنی، بررسی و تحلیل کنیم و از سوی دیگر بستری فراهم کنیم تا این تغییرات با کمترین تنش و آسیب اتفاق بیفتند. منظور از تنش و آسیب هم، آن دسته از عوامل است که به انسجام و همزیستی اجتماعی و روند پیشرفت و بازتولید یک جامعه خلل وارد میکنند، نه اینکه صرفا چون مخالف میل یا باورهای ماست آن را آسیب به شمار آوریم.
هدف از پیگیری فرهنگ عمومی داشتن یک جامعه منسجم و خلاق است
وی افزود: هدف از پیگیری فرهنگ عمومی، افزایش عوامل و برداشتن موانع یک زندگی اجتماعی سالم و پویا برای اعضای جامعه و در نتیجه داشتن یک جامعه منسجم، خلاق و پویاست. از مهمترین عوامل برای دستیابی به چنین جامعهای رواج فرهنگ همزیستی، مدارا و همکاری است، چراکه یک جامعه بزرگ امروزی بنا به ماهیت خود بسیار متکثر و گونهگون است و از نژادها، مذاهب، گرایشها، باورها و سلایق گوناگونی تشکیل شده است. اگر اعضای این جامعه بخواهند برای ساختن فردایی بهتر با یکدیگر مشارکت و همافزایی داشته باشند باید فرهنگ پذیرش دیگری و مدارا با آنهایی که مثل ما نیستند، بین اعضای آن رواج داشته باشد؛ نباید یک گروه یا سلیقه به صرف داشتن اکثریت یا قدرت، گروهها و سلایق دیگر را فروکوبد یا از دایره زندگی اجتماعی و عرصه عمومی خارج کند.
رضایی بحرآباد خاطرنشان کرد: فرض کنید سیاستگذاران فرهنگی به جای زمینهسازی و ترویج فرهنگ مدارا و پذیرش، بنا بر سلایق و باورهای خود، تنها یک دسته از باورها و سلایق را به رسمیت بشناسند و از آن حمایت کنند، آن هم نه صرفا حمایت معنوی بلکه حمایت مادی و لجستیکی؛ بدین معنا امکانات و سرمایههای کشور که به نمایندگی از همه اعضای یک جامعه در دست سیاستمداران و سیاستگذاران است صرفا در خدمت یک باور، سلیقه یا سبک زندگی خاص درآید.
وی گفت: شاید در روزگار ماقبل مدرن که عوامل موثر بر فرهنگ و گرایشهای عمومی و به تبع آن حق انتخاب افراد محدود بود، این امکان وجود داشت که با این جهتگیریها و سیاستگذاریهای جانبدارانه، جامعه و فرهنگ آن را به سمت و سوی خاصی هدایت کرد؛ اما در روزگاری که انقلاب ارتباطات دیجیتال رخ داده و تاثیر مرزهای جغرافیایی و سیاسی بر فرهنگ و باورها و سبکهای زندگی کمرنگ شده، پیگیری این روشهای منسوخ تنها به برهم خوردن انسجام اجتماعی و افزایش تنشهای اعضای درون یک جامعه منجر میشود.
این جامعهشناس و پژوهشگر حوزه فرهنگ و رسانه بیان کرد: برای مثال بنا بر نتایج همه پیمایشهای ملی ارزشها و نگرشها که در ۲ الی ۳ دهه گذشته در ایران صورت گرفته، رواج دروغ، ریاکاری و بیاعتمادی یکی از اصلیترین مسائل ما در حوزه فرهنگ عمومی است. من به عنوان یک پژوهشگر اجتماعی که سالهاست در این حوزهها مطالعه و پژوهش میکنم میگویم که اصلیترین دلیل این مسئله فرهنگی، رویکرد سیاستگذاران و سیاستمداران ما در جانبداری از یک نوع خاص و محدود از باورها و سلایق است.
وی ادامه داد: وقتی شرط استفاده از بسیاری از مواهب و امکانات اجتماعی و اقتصادی یعنی دستیابی به ثروت، قدرت و منزلت در یک جامعه، پیروی از یک باور خاص یا وابستگی به یک گروه محدود باشد طبیعی است که ریاکاری و دروغگویی در آن جامعه رواج مییابد و به تبع آن اعتماد اعضای جامعه به یکدیگر کمرنگ میشود و انسجام اجتماعی آسیب میبیند؛ یعنی آن جامعه بیش از آنکه برای حفظ موجودیت، نظم و بقای خود به پیوستگی اعضای خود متکی باشد به نیروی قهری و اجبار متکی میشود. البته در یک دهه اخیر عامل مهم دیگری نیز این مسائل فرهنگی را تشدید کرده و آن تورم بالاست که در ظاهر یک عامل اقتصادی است اما در عمل، ویرانگر اخلاق و انسجام اجتماعی است.
رضایی بحرآباد بیان کرد: در حالت خوشبینانه هدف سیاستگذاران فرهنگی از این جانبداری به نفع یک دسته از ارزشها و باورهای خاص، هدایت جامعه به سمت زندگی بهتر، سالمتر و اهداف متعالی بوده است، اما نتیجهای که در عمل از این نوع سیاستگذاری حاصل شده، رواج دروغ و ریا است که حتی بنابر همان باورهای دینی و مذهبی، بالاترین رذایل، گناهان و حتی همردیف شرک شمرده شده است. این حاصل مواجه شدن دستوری و غیرعلمی با پدیده فرهنگ و نشناختن مقتضیات و ویژگیهای آن است.
وی در پاسخ به این پرسش مبنی بر اینکه فرهنگ عمومی در دستیابی به اهداف برنامههای توسعه چه جایگاهی دارد، اظهار کرد: همه آنچه که گفتیم حکایت از نقش اساسی فرهنگ عمومی در دستیابی یک جامعه به توسعه و پیشرفت دارد. بر این مبنا، سیاستگذاری فرهنگ عمومی نیز باید در جهت تسهیل این توسعه و پیشرفت باشد. بر مبنای همین نکته میتوان به نقد و بررسی عملکرد سیاستگذاران فرهنگی و نهادهایی مانند شورای فرهنگ عمومی و شورای عالی انقلاب فرهنگی پرداخت. برای مثال به دروسی که تحت عنوان دروس عمومی در مدارس و دانشگاهها ارائه میشود و بخش مهمی از سرمایههای انسانی و مادی نهاد آموزش ما را مصروف خود میکند، نگاه کنید.
این جامعهشناس و پژوهشگر حوزه فرهنگ و رسانه تصریح کرد: چند سال گذشته در وزارت علوم پژوهشی در مورد دروس معارف دانشگاهی و میزان دستیابی آن به اهدافی که مد نظر برنامهریزان و سیاستگذاران بوده است انجام دادیم و میتوان با اطمینان بالایی گفت که این دروس نه تنها در پیگیری و دستیابی به اهداف خود شکست خورده، بلکه نتیجه معکوس داشته و موجب دلزدگی بسیاری از دانشآموزان و مخصوصا دانشجویان نسبت به مفاهیم دینی و مذهبی و حتی اخلاقی شده است.
وی افزود: هزینههای مادی و انسانی هنگفتی از طریق این دروس صرف پرورش مذهبی و اخلاقی نسل آینده شده است و میشود در حالی که نتیجه به دست آمده نه تنها خنثی که گاهی معکوس بوده است. این هم حاصل همان نگاه فرمایشی و دستوری به مقوله فرهنگ عمومی است و مسئله ناگوارتر از آن است که سیاستگذاران فرهنگی ما حاضر نیستند ناکامی و شکست روشهای خود را بپذیرند و برای جبران آن، در رویکردی مغایر با ماهیت فرهنگ که اساسا پدیدهای خودبنیاد، غیراجباری و دستورناپذیر است به اعمال روشهای قهری و اجباری توصیه میکنند.
رضایی بحرآباد عنوان کرد: در حالی که میتوان از تجربه سایر کشورها در مواجهه با ترویج و اعتلای فرهنگ عمومی استفاده کرد. نگاهی به وضعیت دروس عمومی کشورهایی که نظام آموزش توسعهیافته و نوین دارند بیاندازید. در آن کشورها به جای آموزش مستقیم مفاهیم دینی و مذهبی در مدارس و دانشگاهها که تاثیر نامطلوب آن را در کشور خودمان میبینیم به ارائه و تدریس مباحثی مانند توسعه فردی، الگوهای همزیستی اجتماعی، آشنایی با تفکر انتقادی و شناخت جهل و خرافه و فریب، آشنایی با آداب و رسوم مختلف ملی و محلی، آشنایی با خردهفرهنگهای اجتماعی، روشهای تقویت خلاقیت، آداب معاشرت و نظایر آن میپردازند.
این جامعهشناس و پژوهشگر حوزه فرهنگ و رسانه بیان کرد: در مقابل هر روز نیز متولیان فرهنگی آن از رواج هنجارها و ارزشهای نامطلوب فرهنگی و اجتماعی در بین نسل جدید شکایت و گلایه نمیکنند، چراکه یک فرهنگ عمومی مطلوب، اخلاقی و حتی مذهبی تنها در سایه حق انتخاب و احترام به دیگران است که شکل میگیرد. اساسا مفاهیم اخلاقی و مذهبی به صورت دستوری درونی نمیشوند بلکه باید در جامعه شرایطی فراهم باشد که افراد به میل خود آن مفاهیم و روشها را انتخاب کنند و این انتخاب نیز هزینهای برای آنان نداشته باشد. بهعنوان مثال راستگویی و صداقت موجب محرومشدن افراد از مواهب اجتماعی و اقتصادی نشود. در واقع اینگونه است که فرهنگ عمومی ارتقا و اعتلا مییابد.
انتهای پیام
نظرات