به گزارش ایسنا، وبگاه «الخنادق» در یادداشتی درباره درخواستها برای خلع سلاح حزبالله لبنان نوشت: در هفتهها و ماههای اخیر، مسئله خلع سلاح حزبالله بار دیگر به محور اصلی گفتمانهای سیاسی و رسانهای در لبنان بدل شده است. برخی جریانهای داخلی، بهویژه آنهایی که در اردوگاه وابستگان به آمریکا تعریف میشوند، با طرح این مطالبه تحت عنوان «نزع سلاح مقاومت»، آن را پیششرطی برای تحقق حاکمیت ملی در برابر اشغالگری اسرائیل یا حتی لازمه دریافت کمکهای بینالمللی و بازسازی لبنان معرفی میکنند. این گروهها با هشدار نسبت به عواقب «وخیم» عدم اجرای این خواسته، کوشیدهاند آن را به امری حیاتی بدل کنند.
با این وجود، بررسی واقعیتهای میدانی از منظر تجاوزات پیوسته رژیم صهیونیستی به لبنان، فلسطین و سوریه و نیز از زاویه سلطهجویی مستمر آمریکا در منطقه، این ادعا را بیشتر به یک توهم سیاسی بدل میسازد و درواقع به معنای نادیدهگرفتن عامدانه واقعیتهای جاری و توازن واقعی قدرت در منطقه است.
ناتوانی ساختار رسمی لبنان در دفاع از کشور
از زمان آغاز اجرای توافق آتشبس در تاریخ ۲۷ نوامبر ۲۰۲۴، دولت لبنان، حتی پس از انتخاب رئیسجمهور و تشکیل دولت جدید، نتوانسته است کارآمدی خود را در توقف تجاوزات رژیم صهیونیستی اثبات کند. تجاوزاتی که بیش از ۱۵۰۰ مورد از آن ثبت و به شهادت بیش از ۱۰۰ تن و مجروح شدن دهها نفر از شهروندان لبنانی منجر شده است.

در کنار این ناتوانی، دولت حتی نتوانسته بر دولتهای فرانسه و آمریکا که ضامن اجرای توافق هستند، فشار وارد کند تا رژیم صهیونیستی را به رعایت تعهداتش وادار کنند. «ژوزف عون» رئیسجمهور لبنان در سفر اخیر خود به فرانسه بهصراحت در مصاحبهای گفت: «هیچ ضمانتی وجود ندارد، صادقانه بگویم، چراکه تجربه ما با اسرائیل در آخرین توافق تشویقکننده نبوده است، اما ما تلاش میکنیم و در حال برقراری ارتباط هستیم.»
در مقابل سلطهجویی آمریکا نیز، ساختار رسمی لبنان ضعف شدیدی از خود نشان داده است؛ از جمله در ماجرای دیدار «مورگان اورتاگوس» معاون فرستاده آمریکا به منطقه با رئیس جمهور لبنان که دخالت آشکار در امور سیاسی لبنان تلقی شد و همچنین ماجرای حساس تحویل سلاحهای مقاومت به ارتش در منطقه جنوب رود لیطانی.
گزارشهای متعدد تأیید کردهاند که ارتش لبنان، سلاحهای دریافتشده از حزبالله در این مناطق را، تحت عنوان نابودی «بقایای جنگ»، از بین برده است. این سلاحها شامل تجهیزات مهمی نظیر ۲۰۰۰ موشک کورنت بودهاند که میتوانستند در تقویت توان دفاعی لبنان در برابر رژیم صهیونیستی مؤثر باشند، اما تحت فشارهای مستقیم آمریکا، ارتش لبنان از بهرهگیری از این تجهیزات خودداری و آنها را منهدم کرده است.
در همین راستا، آمریکا با استفاده از ابزارهای رسانهای و سیاسی، لبنان را برای اجرای شروط مورد نظر خود از جمله عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی تحت فشار قرار داده است. واشنگتن همچنین تهدید کرده که در صورت عدم تحقق این شروط، ضمانتهای خود در قبال توافق آتشبس را نیز پس خواهد گرفت.
سلاح حزبالله؛ بخشی از معادله بازدارندگی منطقهای
این درحالی است که سلاح حزبالله، از زمان شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان در دهه ۱۹۸۰ میلادی، نقشی بنیادین در معادله بازدارندگی با رژیم صهیونیستی ایفا کرده است. برخلاف ادعاهایی که حزبالله را محصول منازعات داخلی یا جاهطلبیهای سیاسی میدانند، اما این جنبش و سلاح آن پاسخی طبیعی به اشغالگری رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۸۲ بود؛ چراکه در آن برهه دولت لبنان اساساً قادر به حفاظت از سرزمین و شهروندانش نبود.

در چنین شرایطی، سلاح مقاومت نه باری بر دوش دولت، بلکه جایگزینی اضطراری برای خلأ عملکردی ساختار رسمی لبنان محسوب میشد. این سلاح در سال ۲۰۰۰ به آزادی جنوب کشور انجامید، در سال ۲۰۰۶ در برابر حمله سهمگین رژیم صهیونیستی ایستاد و اخیراً نیز در نبرد معروف به «اولی البأس»، توانست با ایثار و جانفشانی نیروهای مقاومت و مردم مانع تحقق پروژه تغییر کلی چهره لبنان و سپس منطقه غرب آسیا شود.
در نتیجه، کسانی که خواستار خلع سلاح حزبالله هستند، واقعیتی عینی را نادیده میگیرند و آن واقعیت این است که لبنان با رژیمی متجاوز و توسعهطلب هممرز است که نهتنها از سال ۲۰۰۶ تاکنون از نقض حاکمیت زمینی، هوایی و دریایی کشور دست برنداشته، بلکه در ماههای گذشته نیز در سوریه نشان داده که هرجا با خلأ قدرت روبهرو شود، بدون درنگ اقدام به تجاوز و اشغالگری خواهد کرد، طوریکه تنها در چهار ماه گذشته، بیش از ۷۵۰ حمله هوایی توسط رژیم اشغالگر علیه خاک سوریه صورت گرفته و در حال حاضر بخشهای مهمی از جنوب این کشور در اشغال این رژیم است.
تجربه تاریخی مقاومت؛ ردّ توهم صلح بدون سلاح
در همین راستا، تجربه تاریخی لبنان و جهان عرب به روشنی نشان میدهد که خلع سلاح مقاومت نهتنها به صلح نمیانجامد، بلکه زمینه را برای تشدید تجاوزگری رژیم صهیونیستی فراهم میسازد. تجربههایی نظیر توافق اسلو، کمپدیوید و توافق جولان در سال ۱۹۷۴، نه تنها باعث برقراری آرامش نشد، بلکه موجب افزایش حملات و جنایات رژیم اشغالگر علیه غیرنظامیان شد؛ جنایاتی که در صورت وجود مقاومت و بازدارندگی، به سختی امکان وقوع مییافتند.
چشمانداز آینده منطقه نیز نهتنها هیچ نشانی از صلح پایدار ندارد، بلکه، گسترش درگیریها، اشغالگریهای مکرر و سلطهجویی مستمر آمریکا، نشان میدهد که ملتهای منطقه چارهای جز حفظ و تقویت توان مقاومت ندارند.
خلع سلاح؛ خیالی آمریکایی در برابر واقعیتی منطقهای
در نتیجه روشن است که موضوع خلع سلاح حزبالله نه تنها قابلیت اجرایی ندارد، بلکه با موازنه قدرت، واقعیتهای امنیتی و خواستههای ملی ملت لبنان نیز در تضاد است.

این طرح در واقع ساخته و پرداخته مراکز تصمیمگیری دولت آمریکا و حلقههای وابسته داخلی در لبنان است که هدف آن، برهم زدن معادله بازدارندگی، تضعیف توان دفاعی کشور و گشودن راه برای تحمیل سیاستهای خارجی است.
بنابراین، هر گونه اندیشه درباره خلع سلاح مقاومت، چیزی جز یک توهم خطرناک نیست؛ چراکه آنچه تا امروز برای حفاظت از لبنان و آزادی و کرامت مردم آن فدا شده است، بسیار گرانبهاتر از هر طرح وارداتی با منشأ آمریکایی است.
انتهای پیام
نظرات