حسین مسرّت در گفتوگو با ایسنا، به بهانه درگذشت محمدحسن میرحسینی از اساتید نامدار تاریخ دانشگاه یزد، در مورد کارنامه این استاد شهیر تاریخ، اظهار کرد: از زمانی که گروه تاریخ دانشسرای عالی یزد و سپس دانشگاه یزد بنیان شد، استادان دانشمندی همچون زندهیادان؛ دکتر محمّدعلی جراحی، دکتر حسین ضیا، دکتر عبّاس هاشم زاده و دکتر محمدحسن میرحسینی با این گروه همکاری میکردند که این دانشگاه را در ردیف دانشگاههای نامدار کشور در زمینه تاریخ معرفی کنند.
وی افزود: دکتر محمدحسن میرحسینی، یکی از استادان نامدار و اندیشمند این گروه بود که در کنار فعالیتهای علمی و آموزشی خود، بسیار در زمینه شناخت تاریخ یزد، دانشی گسترده داشت و سالها مشغول نگارش دورههای نخستین تاریخ یزد بود که تقریباً در سال ۱۳۹۰ پایان یافت.
مسرت با اشاره به دعوت به همکاری شدن میرحسینی برای نگارش و تدوین دانشنامه مشاهیر یزد، گفت: او موفق شد با همکاری شماری از دانشجویان تاریخ و پژوهشگران، زندگینامهی شمار بسیاری از بزرگان، رجال، فرمانروایان، نمایندگان مجلس و سیاستمداران در گسترهی تاریخ یزد از آغاز تا سال ۱۳۸۲ هجری خورشیدی را گردآوری و در دسترس ویراستان این مجموعه قرار دهد.
وی با بیان این که چیرگی و استادی که دکتر میرحسینی به تاریخ یزد داشت، بیمانند بود، گفت: هرچند استاد میرحسینی عملاً در سال ۱۳۸۸ از تدریس بازمانده و بسیاری از دانشجویان تاریخ دانشگاه یزد، بیبهره از گسترهی دانش بیکران او شدند ولی تا واپسین روزهای زندگی همواره یار و یاور پژوهشگران و دانشجویان تاریخ یزد بدون هیچگونه چشمداشتی بود.
این پژوهشگر تاریخ و فرهنگ یزد، خاطرنشان کرد: استاد میرحسینی ساعتها مهربانانه و خالصانه به راهنمایی دانشجویان رشته تاریخ میپرداخت و در رشد و پرورش بسیاری از آنان، نقش پررنگی داشت.
وی در مورد مکارم اخلاقی این استاد نامدار تاریخ یزد نیز گفت: ویژگیهای اخلاقی او مانند فروتنی، مردمداری، افتادگی و سادگی هنوز هم در یاد اهل پژوهش و دانشجویانش باقی مانده است، چنان بیریا، صمیمی و مهربان بود که دوست داشتی ساعتها در کنارش بنشینی.
وی افزود: او خوشگو بود و بی هیچ آدابی میتوانستی با او در گپ و گفت باشی. از همه دلنشینتر لطیفهها و طنزهای زیبای وی بود که نقل محفل همگان بود و حتی من را برآن داشته بود که به شیوهی تذکره المقامات زنده یاد ابوافضل زرویی» و دکتر مرتضی فلاح که در گلآقا می نوشتند، متن طنزی بنویسم و با اجازه خودش در نشریه بشارت یزد چاپ کنم.
نویسنده کتاب چند جلدی «یزد، یادگار تاریخ» در ادامه گفت: مردم محله «مردآباد یزد» میگویند که او هیچگاه در بند مال دنیا نبود زیرا زمینهای پدری خود را به رایگان برای بنیان بوستانی به مردم آن برزن اهدا کرد؛ چنان که سعدی شیرین سخن در عهد کهن گفته است: «قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق، نه آبْ در غربال» (گلستان سعدی).
وی پیرامون تاریخچه کوتاهی از زندگی استاد میرحسینی، تصریح کرد: محمّدحسن فرزند میرزا ابوالقاسم، متولد دوم اردیبهشت ۱۳۳۴ در برزن مردآباد(محمودآباد) شهر یزد بود. وی کاردانی حقوق خود را در سال ۱۳۵۶ از دانشگاه ملی ایران، کارشناسی تاریخ را در سال ۱۳۶۵ از دانشسرای عالی یزد، کارشناسی ارشد تاریخ را در سال ۱۳۷۳ از دانشگاه تهران و دکتری تاریخ را در حدود سال ۱۳۸۰ از همان دانشگاه دریافت کرد.
مسرت ادامه داد: او در آبان ۱۳۷۲ به عضویت هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه یزد درآمد و در اردیبهشت ۱۳۹۶ (به صورت اداری و از آنجایی که از سال ۱۳۸۸ از تدریس بازمانده بود، از آن دانشگاه بازنشسته شد. در این مدت پایان نامههای بسیاری با راهنمایی و مشاورت وی در دانشگاه یزد و دیگر دانشگاههای ایران دفاع شد.
وی فعالیتهای آموزشی استاد میرحسینی را شامل تدریس در دانشگاه یزد(۱۳۷۳ تا ۱۳۸۸)، دانشگاه آزاد اسلامی میبد، دانشکده علوم قرآنی میبد و ریاست دانشگاه پیام نور میبد برشمرد و افزود: فعالیتهای علمی وی به غیر از نگارش پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «تاریخ آل مظفر» و پایاننامه دکتری با عنوان «اقتصاد یزد در عهد ناصری»، نگارش و چاپ کتاب آل مظفر، همکاری در نگارش و تدوین دوره دو جلدی کتاب «انقلاب اسلامی در یزد» با دکتر محمّد عابدی اردکانی، همکاری در نگارش و تدوین دفتر سوم کتاب تاریخ شهر و شهرنشینی در یزد؛ از خوانین تا پهلوی اوّل با دکتر علیاکبر تشکریبافقی، تصحیح «خاطرات سعیدی فیروزآبادی» و کوشش در نگارش مقدمه و چاپ کتاب «تاریخ نامه هرات» اثر عبدالرّحمن فامی هروی با همکاری دکتر محمّدرضا ابویی مهریزی بود.
به گفته مسرت، او همچنین در نگارش گفتاری در کتاب «یزد، نگین کویر» با عنوان «تاریخ یزد» که از سوی استانداری یزد در سال ۱۳۷۵ چاپ شد، نیز در گردآوری و بازخوانی اسناد «امین الضرب» یار و یار زندهیادان ایرج افشار و اصغر مهدوی برای چاپ کتاب «یزد اسناد امین الضرب» بود که در سال ۱۳۸۰ از سوی فرهنگ ایران زمین و گنجینه پژوهشی حسین بشارت با همکاری نشر طلایه چاپ شد و همچنین در گردآوری بخش پیشینه خاندان دکتر حاجب مرتاض همکاری داشت.
وی همچنین گفت: دکتر میرحسینی از سال ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۲، مدیر گروه تاریخ دانشنامۀ مشاهیر یزد بود که زیر نظر میرزا محمّد کاظمینی در سال های ۱۳۸۰و ۱۳۸۲، ویرایشهای یکم و دوم آن در سه دفتر از سوی بنیاد ریحانة الرّسول یزد چاپ شد.
این محقق و نویسنده یزدی اضافه کرد: از وی گفتارهای گوناگونی در نشریات علمی و غیرعلمی مانند بررسیهای نوین تاریخ، پژوهشنامه، پژوهشهای تاریخی، پژوهشهای علوم تاریخی، سایبان، فرهنگ یزد، گنجینه اسناد، معماری و فرهنگ و ندای یزد چاپ شده است. همچنین نشستهایی با حضور او در سازمان اسناد ملی استان یزد در حوزه تاریخ یزد از دیگر فعالیتهایش بود که در شکوفایی فضای فکری و فرهنگی جامعه یزد نقشی بس ارزنده داشت.
مسرت واپسین فعالیت مستمر او را برگزاری جلسات هفتگی سخنرانیهای علمی در باره تاریخ یزد در دانشگاه جواد(ع) یزد از آغاز سال ۱۴۰۱ تا پایان ۱۴۰۲ ذکر کرد و گفت: اثر چاپ نشده او، دوره شش جلدی تاریخ یزد از آغاز تا سده ششم قمری بود که امیدواریم به کوشش دانشگاه یزد چاپ شود. همچنین او بنا داشت پایان نامۀ دکترای خود را که با راهنمایی تاریخنگار نامدار دکتر شیرین بیانی، نوشته بود را چاپ کند.
وی خاطرنشان کرد: استاد میرحسینی که در سال ۱۳۸۸ بسیاری از اسناد تاریخی خود را به سازمان اسناد ملی استان یزد اهدا کرده بود، در نهایت روز ۲۶ فروردین ۱۴۰۴ بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان مرتاض یزد در سن ۷۰ سالگی و در آستانۀ زادروزش درگذشت.
به گفته مسرت، آرامگاه وی در کنار بنای امامزاده سیدجعفر محمّد یزد جای دارد و از وی شش فرزند (۳ دختر و ۳ پسر) به یادگار مانده است که همه تحصیلات عالی دارند و قرار است از سوی خانوادهاش، کتابخانۀ شخصی و تخصصی او در حوزه تاریخ به کتابخانه مرکزی یزد اهدا شود.
کرامت یزدانی از نمایشنامهنویسان و از شاگردان استاد میرحسینی در سوگ او مینویسد؛ «مرگ برای معلّم تاریخ معنا ندارد. مورّخ، مرگ را به چالش میکشد، از مرگ، شالوده شکنی میکند، برای کسی که گذشته را میشکافد و آدمها و رویدادها را در رستاخیزی دوباره به صحنۀ داوری میآورد، مرگ معنای خودش را از دست می دهد. او نمیمیرد که بر او مرثیه و سوگواره بنویسیم بلکه جایی در همین مسیر تاریخ، وارد کاروانی شده که به آینده میرود.»
احمد مضطرزاده شاعر یزدی هم در سوگ وی این رباعی را سروده است؛ «دردا که به کس وفا ندارد دنیا - هر روز روند جمعی از دار فنا - شد «میرحسینی» استاد تاریخ - از دار جهان روان به گلزار بقا».
انتهای پیام
نظرات