• جمعه / ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۱۳:۵۹
  • دسته‌بندی: کردستان
  • کد خبر: 1404021208291
  • خبرنگار : 30114

یادواره‌ی جوانمردی که جان بخشید

یادواره‌ی جوانمردی که جان بخشید

ایسنا/کردستان در نخستین سالگرد درگذشت «آرمان بنفشی» زورخانه سنندج دوباره به پهلوانی سلام داد.

در روزگاری که مفاهیم ایثار و جوانمردی گاه در شلوغی زندگی مدرن رنگ می‌بازند، هنوز هم گاهی، انسانی با کاری ساده اما عظیم، قلب جامعه را تکان می‌دهد، کاری نه برای شهرت، نه برای نمایش، بلکه تنها از سر وجدان، غیرت و فطرتی روشن.

آرمان بنفشی، جوان ۳۲ ساله‌ی اهل سنندج، از همین دسته بود، مردی که در یک روز بهاری، بی‌هیچ تردیدی خود را به دل مرگ سپرد تا جان دیگران را نجات دهد. حالا، یک سال از آن روز گذشته و مردم شهرش در گود زورخانه‌ای قدیمی گرد آمده‌اند تا یادی کنند از پهلوانی که رفت، اما یادش باقی ماند.

اردیبهشت ۱۴۰۳ روستای کوهستانی و سرسبز خلیچیان در حومه‌ی سنندج، روزی آرام را سپری می‌کرد، ناگهان صدای فریاد، سکوت روستا را شکست، چاهی عمیق و پر از گاز متان، یک پدر و سه کودک را به کام خود کشیده بود، مرگی خاموش و بی‌رحم در کمین جان‌های ناتوان.

در همان نزدیکی، آرمان بنفشی در باغ خانوادگی مشغول کار بود. صدای استغاثه را شنید، دوید، و بی‌درنگ وارد عمل شد. هیچ ابزاری نداشت، نه تجهیزاتی بود، نه فرصت برنامه‌ریزی، تنها چیزی که داشت، دلِ به خطر سپرده و روحی بزرگ بود.

آرمان وارد چاه شد و یکی یکی نجات داد، کودک اول، کودک دوم، کودک سوم... و بعد پدر. اما وقتی نوبت خودش شد، دیگر رمقی نمانده بود، گاز متان او را در همان چاهی که دیگران را از آن بیرون کشیده بود، خاموش کرد.

حالا، در ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، در نخستین سالگرد درگذشت آرمان، شهر سنندج میزبان یادواره‌ای بود که با همه‌ی مراسم رسمی تفاوت داشت، مراسمی نه برای سوگواری صرف، بلکه برای ادای احترام به یک قهرمان گمنام.

مکان برگزاری، زورخانه‌ی پهلوان نادر، یکی از کهنه‌ترین گودهای ورزشی شهر بود، جایی که نام و یاد پهلوانان بسیاری بر دیوارهایش جا خوش کرده است، اما این بار، نامی تازه، قلب‌ها را فتح کرده بود.

از ساعات اولیه صبح، جمعیت از اقشار مختلف شهر به سوی زورخانه روانه شد. خانواده‌ی داغدار آرمان، ورزشکاران، مرشدان، مسئولان فرهنگی و اجتماعی، خبرنگاران و مردم عادی، هرکس با احترامی در دل و سکوتی در نگاه، آمده بود تا با یاد آرمان، به خویشتن خویش رجوع کند.

ورودی زورخانه، با پوسترهای یادواره آرمان بنفشی آذین شده بود، در کنار آن، نمادهای سنتی زورخانه‌ای مثل میل، کباده و دروازه، در هاله‌ای از نور و گل، سکوتی متین را به فضا بخشیده بود.

با نوای مرشد فریبرز، آیین سنتی آغاز شد، صدایش در دل گود پیچید، محزون و پرطنین: «پهلوان آن است که جان دهد، نه که فقط نام گیرد...در گودِ خاک هم اگر باشی، تا دل‌ها زنده‌اند، تویی که می‌تابی...»

ورزشکاران، چرخ و میل و کباده را با احترامی مضاعف به حرکت درآوردند، صدای کوبش میل‌ها، گویی کوبشی بود بر سینه‌ی تاریخ، هر حرکت، تجسمی از فداکاری و شجاعت بود.

در گوشه‌ای از گود، مادر آرمان با چشمانی اشک‌بار و قامتی خمیده، نظاره‌گر بود. اندوه در نگاهش موج می‌زد، اما غرور نیز از او می‌تراوید، غرور از مادری که چنین فرزندی را در دامان خود پرورده بود.

در بخشی از مراسم، مرشد و جمع حاضر، سرود «ای ایران» را هم‌صدا خواندند. صدای پرشوری که از دل‌ها برخاست و دل‌ها را لرزاند. در آن لحظه، خیلی‌ها به آسمان نگاه کردند، گویی آرمان همان‌جا بود، لبخند به لب، در میان آن جماعت ایستاده بود.

در پایان مراسم، پهلوان هادی مخبری، پیشکسوت ورزش زورخانه‌ای، با صدایی لرزان، دعای ختم قرائت کرد، واژه‌ها ساده بودند، اما سنگین و اشک‌ها، بی‌دعوت بر چهره‌ها جاری شدند.

اما آنچه از این مراسم برجای ماند، فقط سوگ نبود. نام آرمان بنفشی، حالا به بخشی از روایت شهر تبدیل شده است، از آن دست روایت‌هایی که مادران در شب برای فرزندانشان تعریف می‌کنند، که آموزگاران در کلاس‌های اخلاق درباره‌اش می‌گویند، که مربیان ورزشی پیش از تمرین، با احترام از آن یاد می‌کنند.

آرمان، چهره‌ی رسانه‌ای نبود، نامش در لیست مقام‌ها نبود، اما اکنون، بی‌هیچ منصب، قهرمانی برای نسل آینده است، الگویی از جنس «بودن برای دیگران». در دورانی که گاه واژه‌هایی چون فداکاری، ایثار و شرافت معنای خود را از دست می‌دهند، چنین انسان‌هایی، نفس دوباره‌ای به جامعه می‌بخشند.

مراسم یادبود آرمان بنفشی به همت معاونت فرهنگی و اجتماعی استانداری کردستان و با همکاری مؤسسه فرهنگی هنری نوای باران برگزار شد، آیینی که نه‌فقط تجلی یاد یک فرد، بلکه تجلی روح یک ملت بود.

ملتی که هنوز هم، در دل فراموشی‌های روزمره، با شنیدن روایت یک جان‌فشانی، از جا برمی‌خیزد، اشک می‌ریزد و با افتخار، قامت راست می‌کند.

و در واپسین لحظات مراسم، مرشد گود، بار دیگر صدایش را بلند کرد:«این گود به نام توست، ای فرزند دلیر کردستان...تا جهان باقی‌ست، این خاک از جوانمردی تو سخن خواهد گفت.

آرمان بنفشی، جوانمردی بود از مردم، برای مردم. نامش شاید در کتاب‌های تاریخ نیاید، اما در دل‌های بی‌شمار انسان‌ها، تا همیشه باقی خواهد ماند.

اول و آخر مردان عالم ختم بخیر

انتهای پیام 

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha