• یکشنبه / ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴ / ۱۲:۰۷
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 1404021409677
  • خبرنگار : 71415

فایننشال‌تایمز: با پایان جنگ اوکراین، نفوذ روسیه در قلب اروپا گسترش می‌یابد

فایننشال‌تایمز: با پایان جنگ اوکراین، نفوذ روسیه در قلب اروپا گسترش می‌یابد
تمرین رژه روز پیروزی توسط سربازان ارتش روسیه در اول مه

نشریه انگلیسی با مقایسه وضعیت حال حاضر روسیه با وضعیت شوروی سابق در پایان جنگ جهانی دوم، به پیروزی مسکو در جنگ اوکراین اذعان و پیش‌بینی می‌کند که با پایان یافتن این جنگ، قدرت و نفوذ روسیه در قلب اروپا گسترش یابد.

به گزارش ایسنا، روزنامه «فایننشال تایمز» انگلیس در این تحلیل نوشته شده توسط «ماری الیز ساروت»، استاد دانشگاه «جانز هاپکینز» و نویسنده کتاب «نه حتی یک اینچ: آمریکا، روسیه و ساخته شدن بن‌بست پس از جنگ سرد» نوشته است: «در ماه مه ۱۹۴۵، پایان جنگ جهانی دوم در اروپا باعث شد سایه قدرت شوروی بر خیابان‌های برلین بیفتد. ارتش سرخ شوروی در چارچوب عملیات گسترده‌ متفقین برای شکست آلمان نازی، با پیشبرد نبرد راه خود را به آنجا باز کرده بود. اکنون با گذشت ۸۰ سال از آن زمان، پایان جنگ روسیه و اوکراین نیز احتمالا باعث خواهد شد مسکو بار دیگر قدرت خود را به سمت غرب گسترش دهد.

این تحلیلگر بدون اشاره به سیاست‌های تحریک آمیز و توسعه‌طلبانه ناتو و مواضع اوکراین که در بروز جنگ مسکو و کی‌یف نقش اصلی را داشته‌اند، ادعا می‌کند: «شاید نوعی از توافق صلح بین اوکراین و روسیه تحت فشار آمریکا تدوین شود اما این توافق صرفا به درگیری‌ها در کوتاه مدت پایان می‌دهد و پاداشی برای تهاجم روسیه بوده و این احتمال وجود دارد که جنگ بعد از سازماندهی مجدد نیروهای روسیه بار دیگر از سر گرفته شود.»

او همچنین معتقد است که این بار بر خلاف زمان پایان جنگ جهانی دوم گسترش نفوذ و قدرت روسیه به سمت غرب «در تقابل با کشورهای غرب اروپا است نه در همپیمانی با آنها و این که در پس زمینه خطرناک حذف تعهدات امنیتی آمریکا به اروپا رخ می‌دهد.»

این تحلیلگر ادامه می‌دهد: «در این شرایط مفاد دقیق هر توافق پایان دهنده به جنگ – چه با آتش‌بس و چه با توافق صلح – اهمیت زیادی پیدا می‌کند. به طرزی غم‌انگیز اکنون دیگر توافقی که بهترین شرایط را برای اوکراین داشته باشد از دسترس خارج است: عضویت آن در ناتو تبدیل به یک رویای دوردست شده و هیچ تضمین امنیتی به اوکراین که جای فواید این عضویت را بگیرد ارائه نشده است.»

او همچنین تحلیل می‌کند برای اوکراین تنها این فرصت باقی مانده که بتواند «توافقی که کمتر از همه بد است را انتخاب کند یعنی توافقی که دست کم تغییرات روسیه در مرزهای اوکراین را به رسمیت نشناسد. این مساله تا حد زیادی وابسته به این است که دولت دونالد ترامپ این سناریو یا سناریوی دیگری که تبعات بدتری برای اروپایی‌ها و نظم جهانی داشته باشد را انتخاب کند.»

تحلیلگر فایننشال تایمز ذکر می‌کند چون ترامپ اخیرا بار دیگر درخواست تعجیل در حصول آتش‌بس یا صلح در اوکراین را داشته و در یک مقطع خواستار آن شده که این اتفاق تا پایان اولین هفته ماه مه رخ دهد حالا موضوع مفاد هر نوع توافق برای پایان یافتن جنگ اضطرار پیدا کرده است.

او در ادامه این مطلب می‌نویسد: «شاید این که زمان درخواستی ترامپ با جشن‌های مسکو برای هشتادمین سالگرد پیروزی بر نازی‌ها در جنگ جهانی دوم همزمان می‌شود تصادفی نیست. ولادیمیر پوتین در این روز، با حضور مهمانانی از جمله لوئیز ایناسیو لولا داسیلوا، رئیس‌جمهور برزیل، رابرت فیتسو، نخست‌وزیر اسلواکی و از همه مهم‌تر، شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، ناظر بر اجرای یک رژه نظامی بزرگ به همین مناسبت خواهد بود. اینکه شی جین‌‍‌پینگ خواسته تا در روسیه برای گذراندن آنچه پوتین "عید مقدس" خوانده حضور یابد، نشان‌دهنده تأیید آشکار تداوم حمایت او از مسکو است.

روسیه چنین رژه‌ای را هر ساله برگزار می‌کند تا نشان ‌دهد شکست آلمان نازی تا چه حد یکی از مبانی اصلی درک روسیه از خود به عنوان یک قدرت بزرگ است. اما ترکیب هشتادمین سالگرد پیروزی روسیه بر آلمان نازی به همراه امضای اخیر توافق بهره‌برداری از منابع معدنی بین کی‌یف و واشنگتن و حضور شی جین‌‍‌پینگ در روسیه به رویداد امسال اهمیت بیشتری می‌بخشد.

این اتفاق همچنین خطرات امنیتی و ریسک حمله به مهمانان برجسته شرکت کننده را کاهش می‌دهد. همانطور که اخیرا یک مفسر اوکراینی خاطرنشان کرد، پوتین می‌خواهد در ضمن این رژه "از  پنهان نگه داشتن شی و دیگر مهمانان برجسته خود در مقبره لنین در برابر پهپادهای اوکراینی" که ثابت کرده‌اند قادر به قتل‌های هدفمند در داخل مرزهای روسیه هستند، اجتناب کند.

اما اینکه پوتین و زلنسکی به درخواست ترامپ چه نوع توافقی را برقرار سازند اهمیت بسیار فراگیری خواهد داشت. با توجه به اینکه همه عوامل دارند همراستا با پایان احتمالی درگیری می‌شوند ارزش دارد که نگاهی دقیق‌تر به سه مورد از بحث‌برانگیزترین سوالاتی که هرگونه توافق صلح را تحت الشعاع قرار می‌دهد، بیندازیم یعنی به رسمیت شناختن دستاوردهای ارضی روسیه، به ویژه کریمه؛ پیامدهای آن برای ناتو؛ و آینده نظم ژئوپلیتیکی.»

فایننشال تایمز: توافق صلح اوکراین می‌تواند به تکرار گسترش نفوذ روسیه در غرب منجر شود
تابلوی اعلام همه پرسی بر سر الحاق به روسیه در مارس ۲۰۱۴ در حومه سیمفروپل کریمه

مری الیز ساروت در ادامه این تحلیل استدلال می کند: «نحوه تعیین وضعیت بخش‌هایی از اوکراین که توسط روسیه اشغال شده‌اند - به ویژه کریمه و بندر دریایی مهم آن سواستوپول – در توافق پایان جنگ امری پر مناقشه خواهد بود. به نظر می‌رسد که دولت ترامپ می‌خواهد در هرگونه توافق بر سر آتش‌بس دائمی یا بر سر صلح، با کریمه متفاوت از سایر مناطق اشغالی اوکراین رفتار کند.»

او تصریح می‌کند: «به احتمال زیاد اوکراین مجبور خواهد شد برای مدت نامعلومی با از دست دادن کریمه (و سایر بخش‌های از قلمرو ۱۹۹۱ خود که حالا اشغال شده‌اند) کنار بیاید. یکی از دلایلش این است که از بعد از پایان دولت جو بایدن مشخص شد فرآیند تحویل کمک‌های نظامی آمریکا به کی‌یف دارد به پایان نزدیک می‌شود. کی‌یف با دریافت این کمک‌ها دست کم شانسی برای بازپس‌گیری سرزمین‌های اشغالی داشت اما بدون آنها شانس کی‌یف به شدت کاهش می‌یابد. و همه اینها در حالی است که اروپایی‌ها در حال حاضر قادر به پوشش دادن هیچ بخشی از خلاء ناشی از قطع این کمک‌ها نیستند، اگرچه در تلاشند تا این وضعیت را تغییر دهند.

اما به هر صورت اینکه در هرگونه توافق صلح بالقوه برای پایان جنگ اوکراین چه دسته‌بندی نسبت به این مناطق اشغال شده انجام شود همچنان بسیار مبهم است. به نظر می‌رسد ایالات متحده مایل است - چه به عنوان بخشی از نوعی توافق صلح و چه به موازات آن – شبه جزیره کریمه را حداقل به عنوان بخشی از روسیه به رسمیت بشناسد. نتیجه این امر، یک "اوکراینِ تجزیه شده" خواهد بود که به طور غیرارادی از بخشی کلیدی از اراضی سال ۱۹۹۱ خود جدا شده است. در عوض یک نتیجه بهتر این خواهد بود که کی‌یف خواستار تقلید از برخی اتفاقات مهمی که برای وضعیت کشورهای بالتیک و آلمان غربی در زمان جنگ سرد افتاد شود.

اگرچه کشورهای حوزه بالتیک پس از جنگ جهانی اول مستقل شده بودند، اما مسکو آنها را اشغال کرد و در طول جنگ جهانی دوم به بخشی از اتحاد جماهیر شوروی تبدیل کرد. با این حال، واشنگتن هرگز این اشغال را به رسمیت نشناخت. به طور مشابه، اگرچه آلمان پس از جنگ جهانی دوم به مدت بیش از ۴۰ سال به ۲ بخش تقسیم شد، اما نه آمریکایی‌ها و نه آلمان غربی رسما آلمان شرقی را به رسمیت نشناختند. در عوض، در یک سابقه تاریخی که اوکراین می‌تواند به آن اهمیت داده و توجه کند، آنها در مجموعه‌ای از معاهدات اعلام کردند که کشور متحد آلمان همچنان وجود دارد - فقط به طور موقت به ۲ دولت تقسیم شده است.

فایننشال تایمز: توافق صلح اوکراین می‌تواند به تکرار گسترش نفوذ روسیه در غرب منجر شود
نشست روز ۲۶ آوریل ترامپ و زلنسکی در کلیسای سنت پیتر در رُم ایتالیا

در عمل، این معاهدات بود که به ۲ آلمان اجازه داد روابط دیپلماتیک برقرار کنند. اما آلمان غربی پیوسته تأکید می‌کرد که این روابط، روابط داخلی کشور متحد آلمان است، نه روابط خارجی بین ۲ کشور و با هر شهروند آلمان شرقی فرار کرده به آلمان غربی از همان لحظه فرار مانند شهروندان دیگر خود رفتار می‌کرد. چنین مانورهای زیرکانه‌ای، در را به روی روزهای بهتر در آینده باز نگه داشت. روزهایی که در دهه ۱۹۸۰، زمانی که میخائیل گورباچف ​​رهبر شوروی شد، از راه رسیدند. اوکراین نیز باید اجازه داشته باشد که به آینده‌ای بهتر امیدوار باشد.

نحوه دسته بندی کریمه و سایر مناطق اشغالی اوکراین پس از توقف عمده درگیری‌ها پیامدهایی فراتر از مرزهای اوکراین نیز خواهد داشت. همانطور که مارک روته، دبیرکل ناتو، اخیراً تأکید کرد، تفاوت زیادی بین توافق صلح اوکراین که الحاق کریمه به روسیه را به رسمیت می‌شناسد و توافقی که صرفاً آن را تصدیق می‌کند، وجود دارد. مسلما، هیچ یک از این دسته‌بندی‌ها واقعیت‌های میدانی را تغییر نمی‌دهد. اما اگر پوتین بتواند در نتیجه فشار ترامپ کی‌یف را وادار به رسمیت بخشیدن به این مناطقه کند این امر خطرات را برای همسایگان روسیه افزایش می‌دهد.»

اگر آمریکا الحاق کریمه به روسیه را کاملا به رسمیت بشناسد، این به معنی اعتباربخشی به اعمال تغییر زورمندانه به مرزها خواهد بود و همچنین نشان می‌دهد که واشنگتن ممکن است حتی مایل باشد دستاوردهای ارضی روسیه دراوکراین از پس از شروع جنگ در ۲۰۲۲ را نیز به رسمیت بشناسد. هر یک از این تحولات یا هر دو، این تصور را که مرزهای اروپا امن هستند، به شدت تضعیف می‌کند و اروپایی‌ها را در موقعیت نامطلوبی قرار می‌دهد. همانطور که سیلوی کافمن، روزنامه‌نگار فرانسوی گفته آنها در آن صورت باید از نقض ناپذیری مرزها حمایت کنند و از واشنگتن جدا شوند.»

آینده ناتو چطور خواهد شد؟

این تحلیلگر و مورخ آمریکایی در گمانه‌زنی‌ پیرامون تاثیرات احتمالی توافق صلح اوکراین بر ائتلاف ناتو نوشته است:

«قلب پیمان آتلانتیک شمالی و سند بنیادین این ائتلاف ماده ۵ آن است که تصریح می‌کند حمله به یکی از اعضا باید به عنوان حمله به همه اعضا تلقی شود. با این حال، این ماده به صراحت تصریح نکرده که آیا متحدان در پاسخ به آن جنگی را آغاز خواهند کرد یا خیر. این ابهام عمدی به این معنی است که در حال حاضر سطحی از عدم قطعیت در ماده ۵ وجود دارد.

این در حالی است که مواضع دولت دوم ترامپ در مورد اولویت‌ دادن به حوزه‌های دیگر جهان، و دهن‌کجی آن به اروپایی‌ها - که به طرز فاحشی در گفتگوهای فاش شد بین پیت هگست، وزیر دفاع این دولت، جی.دی ونس معاون رئیس جمهور آمریکا و دیگر مقامات دولت  در گروه مجازی در پیام‌رسان سیگنال در ضمن حضور تصادفی یک روزنامه‌نگار غافلگیر شده از این اتفاق بیان شدند - این عدم قطعیت را بیشتر افزایش داده است.

یک توافق صلح که در آن واشنگتن تصرفات ارضی پوتین با توسل به خشونت در اوکراین را به رسمیت بشناسد، ممکن است او را برای آزمودن ماده ۵،اساسنامه ناتو با اقداماتی نظیر افزایش چشمگیر فعالیت‌ها علیه کشورهای بالتیک، جسورتر کند. و کوتاهی‌های مکرر غرب در پاسخ به تهاجمات مسکو نیز ماده ۵ را بیشتر تضعیف می‌کند و شاید آن را به طور کامل تبدیل به یک بلوف آشکار کند. اروپا آنگاه عملا وارد دوران پسا ناتو خواهد شد و به این پرسش دلهره‌آور می‌رسد که قدم بعدی چه خواهد بود؟

جای تعجب نیست که سیاست‌گذاران و اساتید دانشگاه در حال حاضر دقیقا در حال بحث در مورد همین موضوع هستند. همانطور که استیسی گودارد، استاد آمریکایی علوم سیاسی، در نشریه فارِن افِرز نوشته است، ترامپ خواهان "جهانی است که توسط مستبدانی اداره شود که با هم همکاری کرده و جهان را به حوزه‌های نفوذ تقسیم کنند." این رهبران در آن صورت به جای  تقابل آشکار میان این حوزه‌های نفوذ درگیر نبرد با "نیروهای برهم زننده نظم" و چالش‌ها علیه اقتدارشان در داخل حوزه‌های مربوطه خود خواهند شد.

نتیجه آن جهانی تقسیم شده به سه حوزه خواهد بود که در آن پکن، مسکو و واشنگتن می‌توانند تا حد زیادی هر کاری که می‌خواهند را البته تا زمانی که در داخل حوزه‌های نفوذشان باشد انجام دهند. در حالت افراطی، در این دیدگاه شی جین‌پینگ اجازه می‌یابد تایوان را تصرف کند، پوتین اجازه می‌یابد هر چقدر که می‌خواهد از اراضی متعلق به بلوک شوروی سابق را تصرف کند و ترامپ هم کانادا، گرینلند و پاناما را تصاحب کند.»

این تحلیلگر در خاتمه مطلب خود نتیجه می‌گیرد: «در این پیش زمینه اهمیت واقعی هرگونه توافق صلح بالقوه برای پایان جنگ اوکراین کاملا آشکار می‌شود. توافقی که مانع از به رسمیت شناختن رسمی کوچک شدن اوکراین توسط آمریکا (یا هر کشور دیگری) شود، به کی‌یف فرصتی برای جنگیدن - یا حداقل بازپس‌گیری اراضی خود در آینده به روش‌های دیگر - می‌دهد. در حالت ایده‌آل، چنین توافقی همچنین می‌تواند شامل استقرار نیروهایی از کشورهای داوطلب در ائتلاف در امتداد خط کنترل و تسریع الحاق اوکراین به اتحادیه اروپا شود.

اما اگر این مسائل عملی نباشد، بهتر است به جای نوعی توافق که طبق آن آمریکا الحاق کریمه و احتمالا سایر اراضی اوکراین به روسیه را به رسمیت بشناسد، تلاش شده تا آتش‌بسی به سبک آتش‌بسی که به جنگ چند دهه پیش در شبه جزیره کره بدون توافق صلح پایان داد حاصل شود.

اگر چنین به رسمیت شناختنی در یک توافق صلح درست زمانی حاصل ‌شود که پوتین – به عنوان یک رهبر شیفته تاریخ - سالگرد گسترش قدرت روسیه تا غرب برلین را گرامی می‌دارد، سیگنال شومی ارسال خواهد شد به این معنی که این توافق به معنی هموار شدن راه برای  گسترش مجدد نفوذ و قدرت روسیه به سمت غرب در آینده بوده و همچنین نشان خواهد داد که تغییر و رفتن وضعیت به سمت یک نظم مبتنی بر حوزه‌های نفوذ ابرقدرت‌ها، محتمل‌تر شده است.»

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha