هدی مصطفایی، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده، یادداشتی در اختیار ایسنا قرار داده که متن کامل این یادداشت به شرح زیر است: برخلاف سیاستهایی که بر ابزارهای مالی و مشوقهای اقتصادی کوتاهمدت تمرکز دارند، آنچه مغفول مانده، فرسایش اعتماد به نهاد خانواده، آینده رابطه و تجربه والدگری است.
دگرگونی ارزشها و فرزندآوری
در نظریه دگرگونی فرهنگی رونالد اینگلهارت، تغییر رفتارهای اجتماعی بازتابی از تحول در ارزشهای فرهنگی است. از منظر «اینگلهارت» در نظریه دگرگونی فرهنگی، انتخابهای افراد بیش از آنکه صرفاً تابع سنت یا آموزش نسلی باشد، متأثر از تجربه زیسته آنان و ارزشهای پسامادی است. میتوان گفت در زمینههایی چون خانواده، فرزندآوری و جنسیت نیز به عنوان پدیده فرهنگی قابل تسری است.
یافتههای مطالعات روانشناسی خانواده (نظیر کارهای جان گاتمن) همچنین پیمایشهای اخیر ایسپا نیز مؤید همین معناست که تجربه زیسته شامل میزان تعارض حلنشده، فقدان گفتگو و ناایمنی عاطفی از اصلیترین دلایل تأخیر یا امتناع از ازدواج و والدگری هستند. از این منظر، مسئله باروری امروز در ایران نه فقط به تأخیر ازدواج یا وضعیت معیشت، بلکه به تضعیف چشمانداز مطلوب از زندگی عاطفی و نهاد خانواده بازمیگردد.
در غیاب سواد عاطفی و مهارت حل تعارض، پایداری رابطه به چالش کشیده میشود و والدگری، بهجای امری طبیعی، به تصمیمی پرخطر بدل میگردد.
در این شرایط، سیاستگذاری جنسیتی هوشمندانه باید از بازتولید نگاههای کلیشهای عبور کرده و بر «احیای رابطه، بازسازی تصویر ذهنی خانواده، و ارتقای سواد عاطفی» متمرکز شود.
تجارب جهانی: نقش مشارکت جنسیتی در فرزندآوری
بر اساس پژوهشهای جنسیتپایه در کشورهای با نرخ باروری مطلوب (نظیر سوئد و فرانسه) افزایش نرخ باروری همبستگی مستقیمی با مشارکت جنسیتی در مراقبت و تربیت فرزند میان پدر و مادر دارد. نرخ باروری زمانی افزایش یافت که نقش پدر در فرزندپروری بازتعریف شد، حمایت نهادی از والدین تقویت گردید و خانواده نه بر پایه فداکاری یکطرفه، بلکه بر مشارکت متعادل و رابطهای رضایتبخش شکل گرفت.
برای بسیاری از زنان جوان، نگرانی از «والدگری تنها» ـ حتی در حضور پدر ـ تجربهای رایج است که در فرهنگهایی که مسئولیت مردانه در امر تربیت فرزند کمرنگ است، بار روانی مضاعفی برای زنان به دنبال دارد. در نتیجه اگر مشارکت عادلانه در خانواده، حمایت اجتماعی و نهادی کافی از والدین و تصویر مثبتی از پایداری رابطه ارائه نشود، سیاستهای جمعیتی نه تنها موفق نخواهند بود، بلکه موجب فرسایش بیشتر اعتماد اجتماعی میشوند.
در ایران، این نگاه در سیاستگذاریها هنوز ضعیف است. سیاستهای فعلی فرزندآوری، در فقدان اصلاحات جنسیتی، بار تعهد را بر دوش زنان میگذارند؛ بیآنکه سازوکار عادلانهای برای حمایت از تجربه والدگری ایشان ارائه دهند.
شرط لازم موفقیت: بازسازی اعتماد نهادی
افزون بر این، ترمیم سرمایه اجتماعی و اعتماد به نهادها نیز پیششرط موفقیت هر سیاست جمعیتی است. بازسازی اعتماد نهادی، امنیت روانی و تصویر روشن از آینده، بیش از هر مشوق مالی، انگیزه والدگری را تقویت میکند.
یک جامعه، چند نیاز: علیه سیاستگذاری یکدست
در نهایت، سیاستگذار حوزه جمعیت لازم است بهجای تعمیم راهکارهای یکدست، با حساسیت به تفاوتهای جنسیتی، طبقاتی و فرهنگی، بستههای متنوع و واقعگرایانهای طراحی کند. نگاه یکپارچه به جامعه سیاستهای نابرابر و ناکارآمد را در پی دارد.
فرزندآوری؛ کنشی پیچیده در بستر اعتماد و معنا
سیاستگذاری جمعیتی مؤثر، نیازمند درک چندسطحی از خانواده بهعنوان نهاد عاطفی-اجتماعی است. فرزندآوری یک انتخاب صرفاً فردی نیست؛ یک کنش فرهنگی-اجتماعی پیچیده است که در بستری از معنا، بازآفرینی امید به زندگی، اعتماد به نهاد خانواده و اعتماد نهادی و امنیت روانی در تجربه والدگری رخ میدهد. فرزندآوری مطلوب زمانی محقق میشود که رابطه، امن و آینده، روشن باشد. با تکیه بر سواد عاطفی، والدگری مشارکتی، و مداخلات فرهنگی-روانشناختی، میتوان گامی مؤثر در احیای جمعیت و بازسازی بنیان خانواده ایرانی برداشت.»
انتهای پیام
نظرات