امسال، مادران دلسوزتر از همیشه آمدهاند؛ فرزندانشان را با جامه علیاصغر آراستهاند و دلهایشان را به عشق عاشورا بستهاند. اینجا جایی است که عهد بسته میشود که فرزند ما، راه اهلبیت را خواهد رفت؛ راهی که با اشک، با خون، با بصیرت و ایستادگی عجین است.
کودکان امروز، سربازان فردای امام زماناند، وارثان عزت این سرزمین، وارثان غربت حسین. آری، اینجا مادران حسینی، برای کودکانی که زیر آوار مظلومیت جان دادند و برای نونهالانی که بیگناه پر کشیدند، نوای "یا لثارات الحسین" سر میدهند.
و نُنتَقِمُ مِن الظالمین: انتقام مظلوم، وعده الهی است و ما وارث این وعدهایم.
در نخستین روز محرم، با زمزمه شیرزنانی که فرزندانشان را در مکتب حسین بیمه کردهاند، میگوییم اگر آنها نسلکشی میکنند، ما نسلی از آگاهان، عاشوراییان و آزادگان تربیت میکنیم؛ کودکانی که با نام حسین قد میکشند و بیرق حق را در دست خواهند گرفت.
راهی امامزاده سید حمزه میشوم تا از دل تبریز، لبیک مادران را به گوش جهان برسانم، لبیکی که با اشک آغاز میشود و با ایمان، به حماسه میرسد.
مادرانی را میبینم با چشمانی خیس اما پر امید، کودکانی با سربندهای "یا حسین"، "یا زهرا"، "یا علیاصغر" و دلهایی که آمدهاند عهد ببندند، فرزندان ما، در مسیر نور خواهند رفت.
کودکی را از دور میبینم که سربند «یا علیاصغر» بر پیشانیاش بسته و در آغوش گرم مادر، آرام و بیصدا خوابیده، نزدیک میروم و آهسته از مادر آیهان میپرسم: چه چیزی شما را در این ساعت از روز به اینجا کشانده و او با نگاهی لرزان و صدای بغض دار میگوید: ما مادران امروز در صحنهایم چون آن کودکانی که در روزهای اخیر زیر آوار جان دادند، فرزندان ما هم بودند با حضورمان انتقام خون آنها را خواهیم گرفت.
دخترکی با سربند "یا زهرا"
در میان همهمه جمعیت، دختر کوچولو و زیبایی توجهم را جلب میکند.گونههایی گلانداخته، چشمهایی معصوم و سربندی که بر پیشانیاش میدرخشد: یا زهرا.
نزدیک میشوم کنارش مادری ایستاده، آرام، محجوب، اما نگاهش عمیقتر از هزار کتاب با او که همصحبت میشوم میگوید: من آمدهام تا فرزندم را نذر حقیقت کنم تا این دختر کوچکم فردا زنی از جنس حضرت زهرا(س) شود.
او با صدایی که از عمق جانش میجوشد، ادامه میدهد: این کودکان باید بدانند که سکوت در برابر ظلم، پاکی دستانشان را خواهد گرفت. باید بدانند که وطن، خاک نیست بلکه وطن، اشکهایی است که برای مظلوم ریخته میشود.
نامش علیاصغر است
در ازدحام مادران عاشق، با مادری دیگر هم کلام میشوم؛ زنی آرام و باوقار، با چادری سیاه، چشمهایی پر از اشک، از قضا، نام پسرش علیاصغر است لبخند تلخی میزند و میگوید: نامش را علیاصغر گذاشتم تا هر بار صدایش میزنم، یاد مظلومیت کربلا را در گوشه گوشه تنم تکرار کنم.
او ادامه میدهد: همایش شیرخوارگان فقط یک مراسم نیست این یک آیین است، آغاز عهد مادران و کودکانشان با نور و خون است.
ناگهان لبهای مادران به ذکر «حیدر حیدر» میچرخد، و با صدای کوبندهشان، شعارهای «مرگ بر اسرائیل»، «مرگ بر منافق» سر داده و با غروری برخاسته از ایمان فریاد میزنند «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست»، «لبیک یا خامنهای» و «لبیک یا حسین».
به گزارش ایسنا، همایش شیرخوارگان حسینی، امروز جمعه ۶ تیر ماه در بیش از ۹ هزار نقطه ایران و ۴۵ کشور جهان برگزار شد.
انتهای پیام
نظرات