• یکشنبه / ۸ تیر ۱۴۰۴ / ۱۷:۱۳
  • دسته‌بندی: همدان
  • کد خبر: 1404040805174
  • خبرنگار : 50237

تشییع پیکر سپهبد شهید علی شادمانی

وداع مردم همدان با «مالک‌اشتر سیدعلی»

وداع مردم همدان با «مالک‌اشتر سیدعلی»

ایسنا/همدان یکشنبه هشتم تیرماه ۱۴۰۴، سومین روز ماه محرم، آفتاب داغ تابستان تازه بالا آمده بود که میدان امام خمینی (ره) همدان آرام‌آرام از مردمی لبریز شد که نیامده بودند فقط پیکری را تشییع کنند؛ آمده بودند عهد ببندند، غیرت نشان دهند، فریاد بزنند، بایستند.

از ساعت ۹ صبح، شهر در هیبت یک میدان نبرد مقدس فرو رفت؛ میدانی که نه از باروت، که از اشک و شعار و عزم و شعور آکنده بود. هزاران هزار نفر، از هر کوچه و خیابان، از هر نسل و طبقه، با دل‌هایی سوزان و چشمانی امیدوار، به قلب همدان آمدند؛ جایی که امروز دیگر فقط «میدان امام» نبود، که سنگر وداع با علمدار خاموشِ مقاومت، سپهبد شهید علی شادمانی شده بود.

جمعیت در تمام میدان موج می‌زد؛ خیابان‌های اطراف پر بود. نوزادان در آغوش مادران، پیرمردان عصا به دست، دختران با چادر مشکی، نوجوانان با پرچم سه‌رنگ بر صورت، پدران با عکس شهید در دست، و مادرانی که زیر آفتاب تیرماه، بی‌تاب نبودند؛ که استوار آمده بودند. روز سوم محرم بود. روزی که همه می‌دانستند باید چون زینب (س) بایستند و چون عباس (ع) وفادار باشند. و در همین روز، همدان یکبار دیگر نشان داد «پایتخت مقاومت» است.

وداع مردم همدان با «مالک‌اشتر سیدعلی»

پرچم‌های ایران بر دوش جوانان موج می‌زد، بر صورت‌های کودکان نقش بسته بود، در دستان پیرمردان تکان می‌خورد، و در قلب میدان، عکس سردار بر کاغذهای سفید بالا گرفته شده بود؛ و در میانه این وداع، بغضی ترکید؛ صدایی برخاست که آتش در جان همه ریخت.

مهدیه شادمانی، دختر شهید، با صدای رسا و اشکی فروخورده، رجز خواند. نه روضه، که فریاد؛ نه ناله، که پیام. گفت: «پدرم پشت و پناهم بود، اما فدای یک لبخند آقا... من زینب این خانه‌ام و آمده‌ام بگویم خون پدرم، نقطه پایان نیست؛ آغاز یک عهد است.»

جملاتش مثل شمشیر بود. مردم آرام نبودند. اشک بود، اما لرزش نبود. فریاد بود، اما تردید نه. شهید شادمانی، آن سردار ساکتِ نبردهای خاموش، حالا علمدار بزرگ یک امت شده بود.

وداع مردم همدان با «مالک‌اشتر سیدعلی»

پس از قرائت رجز و اقامه نماز میت بر پیکر مطهر شهید به امامت آیت‌الله حبیب‌الله شعبانی، نماینده ولی‌فقیه در همدان، سیل جمعیت از میدان امام خمینی تا میدان شهدا پیکر سردار را بر دوش گرفت. مردم در طول مسیر فریاد زدند، پرچم برافراشتند، و قسم خوردند: «راهت ادامه دارد». همزمان با حرکت تابوت، فریادهای یکپارچه‌ و رعدآسای جمعیت، فضای شهر را پر کرده بود: «این سند جنایت آمریکاست»، «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اسرائیل کودک‌کش»، «این همه لشگر آمده، به عشق رهبر آمده».

شعارها فقط کلمات نبودند؛ قسم‌نامه‌هایی بودند که زیر آفتاب تیر، روی آسفالت داغ، با گام‌هایی استوار و دل‌هایی عاشق فریاد زده می‌شد. این صدا، تنها در همدان نپیچید؛ در دل تاریخ نشست. در دل هر کسی که صدای این تشییع را شنید.

در میانه‌ی این وداع تاریخی، صحنه‌ها و چهره‌هایی به چشم می‌خورد که خود به تنهایی، یک جهان سخن داشتند؛ زنی جوان، در حالی که کودک یکساله‌اش را در آغوش گرفته زیر آفتاب ایستاده بود. صدایش لرزان اما مصمم بود: آمده‌ام پسرم از همین حالا یاد بگیرد که امنیت و عزت، هدیه نیست، میراث خون است و این شهید، برای او هم جنگیده و این قطره‌های عرق، ذره‌ای در برابر قطره‌های خونی نیست که از سینه این شهید ریخته شده و من مادر یک ایرانی‌ام، پس وظیفه‌ام بود بیایم تا دشمنان ببینند تا زمانی که علمداران ایرانی نفس می‌کشند نمی‌توانند به کودکان این سرزمین آسیب بزنند.

وداع مردم همدان با «مالک‌اشتر سیدعلی»

نوجوانی با چهره‌ای پر از غرور و هیجان، پرچم ایران را روی دوشش انداخته بود. وقتی از او پرسیدم چرا آمده، بی‌درنگ گفت: برای اینکه نشان بدهم نوجوان‌های ایران هم پای کارند و آنها سردار را شهید کردند که ما بترسیم، اما نمی‌دانند ما تازه بیدارتر شده‌ایم و من هم دوست دارم یک روز شهید شوم؛ وسط میدان، مثل سردار شادمانی.

کمی آنسوتر پیرمردی روی سنگ جدول نشسته، دستش می‌لرزد اما عصا را محکم گرفته و وقتی صدایش می‌زنم، نگاهش از تابوت شهید کنده نمی‌شود. آرام و سنگین گفت: من جنگ رو با پوست و استخونم لمس کردم و حالا هم آمده‌ام تا بگویم ما هنوز هستیم. شما سردار را شهید کردید، اما فکر نکنید ستون‌های این خانه خالی می‌ماند. این مردم و این جوانان جای او را پر خواهند کرد.

وداع مردم همدان با «مالک‌اشتر سیدعلی»

سردار شادمانی، آن مالک اشتر سیدعلی در همدان آرام گرفت و مردمش، تمام‌قد، زیر آفتاب تیرماه، آمدند تا بگویند: ایران تنها نیست؛ همدان تنها نیست؛ شهدا تنها نیستند؛ و هیچ دشمنی، نه با تحریم، نه با ترور، نه با جنگ ترکیبی، نمی‌تواند ۹۰ میلیون عاشق وطن را به زانو درآورد.

این وداع، پایان نبود؛ آغاز است. آغاز راهی که با خون شهیدان امضا شد و با فریاد مردم مهر تأیید خورد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha