به گزارش ایسنا، روزنامه سعودی «عکاظ» در یادداشتی درباره وضعیت کشورهای عربی در قبال رژیم صهیونیستی نوشت: با وجود تمرکز رسانههای جهانی بر جنگ ویرانگر اسرائیل در غزه و خشونتهای گسترده شهرکنشینان در کرانه باختری، باید توجه داشت که زیانهای ناشی از سیاستها و اقدامات اسرائیل تنها به فلسطین محدود نمیشود، بلکه تمامی کشورهای عربی بهگونهای از آن متضرر شدهاند. این خسارتها هم در حوزههای مستقیم نظامی و امنیتی نمود یافته و هم در عرصههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی فرهنگی.
کشورهای عربی پیشتر در جنگهای مستقیم خود با رژیم صهیونیستی، متحمل خسارتهای سنگین شدهاند. این رژیم در جریان جنگها، بخشهای مهمی از زیرساختهای کشورهای عربی را نابود کرده است. علاوه بر آن، حضور اردوگاههای آوارگان فلسطینی در کشورهای عربی نظیر اردن، لبنان و سوریه بارها منشأ خشونت و ناامنی بوده است؛ خشونتهایی که بهطور مستقیم با سیاستها و اقدامات این رژیم پیوند داشتهاند.
افزون بر این، همچنان بخشهایی از سرزمینهای عربی در اشغال رژیم صهیونیستی است. منطقه «جولان» نمونه بارزی از این اشغالگری به شمار میرود. در شرایطی که سوریه هیچ اقدام خصمانهای علیه اسرائیل انجام نداده، این رژیم بهطور روزانه خاک سوریه را هدف حملات خود قرار میدهد. همزمان، رژیم صهیونیستی در حال اجرای طرحهایی است که هدف آن تجزیه سوریه از طریق حمایت از شورشهای پراکنده و اقلیتهای قومی و مذهبی است. سیاستی مشابه نیز در قبال برخی دیگر از کشورهای منطقه دنبال میشود.
یکی دیگر از عرصههای فشار رژیم صهیونیستی بر جهان عرب، محدودسازی دسترسی کشورهای عربی به تسلیحات و فناوریهای پیشرفته نظامی است. اسرائیل با اعمال نفوذ بر آمریکا، قانونی موسوم به «مزیت نظامی کیفی» یا «Qualitative Military Edge - QME» را به تصویب رسانده که بر اساس آن، فروش فناوری و تسلیحات پیشرفته به کشورهای عربی حتی آنهایی که معاهدات عادیسازی روابط با اسرائیل امضا کردهاند، ممنوع است. هدف این قانون آن است که رژیم اشغالگر همواره برتری نظامی و فناوری خود را بر منطقه حفظ کند.
این رژیم همچنین آشکارا اعلام کرده است که اجازه نخواهد داد هیچ کشور منطقه حتی برای اهداف صلحآمیز اقدام به ساخت نیروگاه هستهای کند. حمله هوایی اسرائیل به «راکتورهای هستهای عراق» در همین چارچوب قابل تحلیل است. علاوه بر این، تلآویو بر منابع آبی کشورهای عربی نیز سلطه دارد و در این حوزه فشار سنگینی بر همسایگان عربی خود وارد میکند.
ابعاد جنگ روانی و رسانهای اقدامات رژیم صهیونیستی نیز بسیار گسترده است. مؤسسات وابسته به این رژیم همچون مرکز «MEMRI» با جمعآوری محتوای رسانههای عربی، ترجمه و انتشار گزینشی آن در افکار عمومی جهانی، تصویری تحریفشده از اسلام و مسلمانان ارائه داده و به اسلامهراسی دامن میزنند. از سوی دیگر، واحد اطلاعاتی اسرائیل موسوم به «۸۲۰۰» مأموریت یافته است که با استفاده از فضای شبکههای اجتماعی، زمینهساز اختلافات و نزاعهای داخلی میان کشورهای عربی باشد.
سیاستهای تهاجمی رژیم صهیونیستی در منطقه تنها به حوزه فلسطین یا سوریه محدود نیست، بلکه حتی در موضوع ایران نیز این رژیم نقش فعالی در بیثباتسازی منطقه ایفا کرده است. جنگافروزی اسرائیل علیه ایران، تهدیدی جدی برای امنیت خطوط دریایی و هوایی کشورهای عربی به شمار میرود و تأثیر مستقیمی بر افزایش قیمت نفت داشته است. افزون بر این، تداوم عملیات نظامی رژیم اشغالگر فضای امنیتی پرتنشی ایجاد کرده که مانع جذب گردشگران به منطقه عربی میشود و چهرهای ناامن از جهان عرب به نمایش میگذارد.
ابعاد مخفیتر سیاستهای رژیم صهیونیستی علیه متحدانش نیز قابل توجه است. بر اساس شهادت مقامات اطلاعاتی پیشین آمریکا همچون «جان کیریاکو»، «فیلیپ جیرالدی»، «ری مکگفرن» و «مایکل شویر»، اسرائیل حتی به آمریکا آسیب رسانده و اقداماتی علیه آن انجام داده است. برای نمونه، این رژیم با طراحی و اجرای عملیاتهای ساختگی همچون بمباران کشتی «یو.اس.اس. لیبرتی» یا عملیات موسوم به «لافون» در مصر که توسط واحد ۱۳۱ ارتش اسرائیل انجام شد و اهداف آمریکایی و انگلیسی را هدف گرفت، تلاش کرده چنین اقدامات تروریستی را به نام اعراب ثبت کند تا حمایت غرب را برای خود جلب کند.
علاوه بر این، «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی آشکارا بر پایبندی خود به ایده «اسرائیل بزرگ» تأکید کرده است؛ ایدهای که شامل اشغال سرزمینهای کشورهای همسایه است و تهدیدی مستقیم برای جهان عرب به شمار میرود. از همین رو، کارشناسان بر این باورند که تعمیق انزوای بینالمللی اسرائیل و کاهش نفوذ آن بر تصمیمسازیهای آمریکا ضرورتی اجتنابناپذیر برای تمامی کشورهای عربی است.
یکی از مهمترین عرصههای نفوذ رژیم صهیونیستی در آمریکا جریان ملیگرای افراطی موسوم به «ماگا - MAGA» است؛ جریانی که زمینهساز پیروزی «دونالد ترامپ» در انتخابات ریاستجمهوری شد. با این حال، همین جریان نخستین شکاف خود را در موضوع حمایت از جنگ اسرائیل علیه غزه تجربه کرده است؛ چراکه بخشهایی از این جریان با ارائه کمکهای مالی و نظامی آمریکا به رژیم صهیونیستی مخالفت کردهاند. همچنین، حملات آمریکا به مواضع ایران به نیابت از رژیم اشغالگر با مخالفت جدی همین جریان مواجه شد؛ زیرا این اقدامات در تضاد با وعده ترامپ مبنی بر عدم ورود به جنگهای جدید ارزیابی شد.
اوج شکاف زمانی نمایان شد که دولت ترامپ قانونی را صادر کرد که بر اساس آن، دریافتکنندگان کمکهای دولتی در زمان وقوع بلایای طبیعی باید تعهد میدادند شرکتهای صهیونیستی را تحریم نکنند. این اقدام از سوی بسیاری از آمریکاییها بهعنوان اجبار در اعلام وفاداری به یک طرف خارجی تفسیر شد و موجی از خشم عمومی را برانگیخت. گرچه این قانون تنها چند ساعت پس از تصویب لغو شد، اما بهعنوان نشانهای آشکار از نفوذ رژیم صهیونیستی در ساختار سیاسی آمریکا مورد توجه قرار گرفت.
در ادامه همین روند، دولت ترامپ حتی بودجه برخی از مهمترین دانشگاههای ایالات متحده را نیز قطع کرد تا آنها را مجبور به جلوگیری از فعالیتهای دانشجویان منتقد اسرائیل کند؛ اقدامی که توقف پژوهشهای حیاتی در حوزههای پزشکی و امنیت ملی را در پی داشت. این فشارها سبب شد که بخش مهمی از افکار عمومی در آمریکا، بهویژه در شبکههای اجتماعی، مواضع انتقادی علیه رژیم صهیونیستی و لابی صهیونیستی اتخاذ کنند.
بر همین اساس، کارشناسان تأکید دارند که کشورهای عربی باید به حمایت از طرح دعاوی حقوقی در دادگاههای بینالمللی ادامه دهند تا رژیم صهیونیستی را ملزم به پرداخت غرامت کنند. همچنین در موضوع توافقهای احتمالی صلح یا عادیسازی روابط، این کشورها نباید در شرایط قدرتنمایی و سلطه رژیم اشغالگر تن به چنین توافقاتی دهند، بلکه لازم است این روند تنها در شرایطی دنبال شود که این رژیم در وضعیت ضعف و انزوا قرار داشته باشد؛ شرایطی که میتواند زمینهساز توافقهایی عادلانهتر و متوازنتر شود.
انتهای پیام
نظرات