کلاش هنری برخاسته از دل طبیعت کردستان است؛ روح لطیف زن با دقت و آرامش رویه کلاش را با نخهای نازک میسازد و نیروی بازوی مرد زیره کفش را با چکش و میخ استوار میکند که همین همکاری زن و مرد در کنار هم، تصویری است از زندگی جمعی کردها؛ جایی که سختی و لطافت، استقامت و ظرافت در هم میآمیزند تا محصولی جاودانه خلق شود.
خنک، سبک و انعطافپذیر و برای کوهستانهای سر به فلک کشیده و تابستانهای داغ کردستان ساخته شده است که طراحیاش ساده و در عین حال هوشمندانه است به گونهای که پا درونش نفس میکشد و وقتی به پا میشود، با خاک و سنگ و دامنههای پرپیچوخم این دیار سازگار میشود؛ چنانکه معلوم میشود که از همان آغاز برای این سرزمین زاده شده است.
کلاش در سختیها و فراز و نشیبهای زندگی یار مردمان، همقدم چوپان در مراتع، همراه کشاورز در دشت و همنشین رهگذران جادههای کوهستانی بودەاند.
کلاش فراتر از کفش یک هویت است؛ هر جفت کلاش امضایی است بر تاریخ و فرهنگ کردستان که در سفیدی نخهایش میتوان پاکی و صداقت کوهها را دید و در استواری دوختهایش ریشههای عمیق مردمانی را لمس کرد که قرنها بر خاک خود ایستادهاند.
هزاران سال است که رد پای کلاش در جشنها، عروسیها، آیینها و روزهای سخت معیشت کُردها حک شدە است و اگر دقیقتر نگاه کنیم، خواهیم دید که کلاش آیینهای است از فلسفه زندگی این مردمان؛ سادگی، استقامت و همزیستی با طبیعت که هیچ ماده مصنوعی و صنعتی در ساخت آن به کار نمیرود و همه چیز از دل طبیعت گرفته شده است از نخ پنبهای بگیر تا چرم گاوی.
در طول تاریخ زنان مسن این هنر را آرام و صبورانه به دختران خود میآموزند و این انتقال، همچون رشته نخی نامرئی گذشته را به آینده متصل میکند و بافندگان آن میدانند که هر جفت کلاش، فقط یک محصول نیست؛ بلکه بخشی از میراثی است که باید پاسداری شود، زیرا کلاشها حافظان خاموش داستانهاییاند که اگرچه گفته نمیشوند اما در هر دوخت و هر گره شنیده میشوند.
از مریوان تا سنندج؛ زندگی زنی که با کلاش گره خورد
ثریا رحیمی یکی از زنان هنرمند و سختکوش کُرد است که سالهای طولانی از عمر خود را به هنر اصیل و کهن کلاشبافی اختصاص داده است، او امروز زنی 48 ساله است، اما داستان پیوندش با این هنر به حدود بیست و اندی سال پیش بازمیگردد.
زمانی که تنها ۲۰ سال داشت، با مردی از دیار مریوان ازدواج کرد و همراه با او راهی این شهر شد؛ شهری که از دیرباز به عنوان یکی از مراکز اصلی تولید کلاش در کردستان شناخته میشود و امروز عنوان شهر جهان کلاش را بر دوش میکشد.
رحیمی میگوید: در همان سالهای نخست زندگی مشترک، کلاشبافی را از زنان هنرمند مریوانی آموختم و کمکم این کار برایم هم منبع درآمد شد و هم بخشی جداییناپذیر از زندگیام بە گونەای که بعد از جدایی از همسر اول خود و بازگشتش به شهر سنندج همچنان آن را ادامه دادە است.
وی تأکید میکند که برای هیچ کارگاه یا تعاونی خاصی کار نمیکند، بلکه مشتریان ثابت خود را دارد؛ مشتریانی که به او سفارش میدهند و او نیز با ذوق و علاقه برایشان کلاش میبافد.
به گفته رحیمی، کلاشبافی هنری گروهی و جمعی است؛ زیرا ساخت بخشهای مختلف این کفش سنتی میان زنان و مردان تقسیم میشود؛ در این میان مردان بیشتر وظیفه ساخت زیره را برعهده دارند چرا که کاری پرزحمت و سنگین است، در حالی که زنان مسئولیت بافت رویه کلاش را به عهده میگیرند.
رحیمی مراحل ساخت این کفش محلی را چنین شرح میدهد: اولین گام، آمادهسازی زیره است، پارچههای پنبهای در رنگهای متنوع بهویژه قرمز و آبی و به صورت طولی و عرضی برش داده میشوند؛ سپس این پارچهها تا شده و با ضربات مداوم کوبیده میشوند تا به شکل منظمی درآیند و سرانجام به سیخ کشیده شوند.
وی اضافه میکند: کوبیدن زیره پس از به سیخ کشیدن، برای استحکام بیشتر کلاش ضروری است و از اصول اصلی این هنر به شمار میرود.
رحیمی ادامه داد: برای جلوگیری از پراکندگی لایههای پارچه، چهار رشته نوار چرمی که از پوست گاو ساخته شده، از میان پارچهها عبور داده میشود.
وی با تأکید بر اهمیت این بخش میگوید: این نوارهای چرمی علاوه بر اینکه انسجام زیره را تضمین میکنند، خاصیت بوگیری نیز دارند و از تعریق بیش از حد پا در فصلهای گرم جلوگیری میکنند، پس از این مرحله زیره در اندازههای متناسب با پای مشتری برش داده میشود و سپس حدود ۵۰ میخ در انتهای زیره کوبیده میشود تا از فرسودگی زودهنگام کفش جلوگیری شود و عمر آن افزایش یابد.
رحیمی افزود: وقتی زیره آماده شد نوبت به رویهی کلاش میرسد، رویهی کلاش از الیاف نخی ساخته میشود که به صورت خاصی بافته میشوند و شکل خوشه گندم را تداعی میکنند، این بافت هم استحکام دارد و هم زیبایی و برای بافتن هر جفت کلاش، حدود پنج تا شش روز زمان لازم است.
وی درباره ویژگیهای این کفش سنتی توضیح میدهد: کلاش در عین اینکه بافتی مستحکم و مقاوم دارد، بسیار خنک و سبک است و به همین دلیل بیشتر برای فصل بهار و تابستان استفاده میشود و یکی از خصوصیات منحصر به فرد کلاش، که آن را از بسیاری از کفشهای دیگر متمایز میکند، این است که جفت راست و چپ ندارد.
رحیمی در این باره توضیح میدهد: این ویژگی باعث میشود که بتوان جفتهای کلاش را جابهجا کرد و استفاده از آن به طور مساوی روی هر پا، مانع از فرسودگی زودهنگام آن میشود.
این بافندە کلاش اضافە کرد: کلاش نه تنها یک کفش ساده نیست، بلکه نماد هویت فرهنگی و اصالت مردمان کردستان است.
رحیمی باور دارد که ادامه دادن این هنر، هم برای حفظ میراث نیاکان ارزشمند است و هم میتواند راهی برای ایجاد اشتغال پایدار در منطقه باشد.
وی گفت: هر جفت کلاش حکایت صبر، دقت و هنرمندی زنان و مردانی است که روزها وقت صرف میکنند تا محصولی دستساز، طبیعی و ماندگار به دست آید و برای من کلاش فقط یک کفش نیست، بلکه بخشی از زندگی و هویتم به شمار میرود.
از پس این همە زیبایی و هنر؛ امروز اما، این هنر دیرینه، آرامآرام کمرنگتر میشود و در دنیایی که کفشهای صنعتی و ماشینی با رنگها و طرحهای متنوع بازارها را پر کردهاند، جای کلاش در زندگی روزمره کمتر و کمتر میشود.
نسل جوان که در پی راحتی و سرعت است، کمتر به کفشی میاندیشد که روزها و هفتهها باید با دست بافته شود و بسیاری دیگر کلاش را تنها در جشنوارهها، نمایشگاهها یا پای رقصهای آیینی میبینند، نه در کوچهها و دشتهای کردستان!
رحیمی در این بارە میگوید: امروز مشتریان کلاش بیشتر کسانی هستند که به ارزشهای فرهنگی و اصالت اهمیت میدهند، کمتر پیش میآید جوانی برای استفاده روزانه سفارش دهد و بیشتر یا برای یادگاری میخرند یا برای هدیه دادن که این سخنان بازتاب همان واقعیتی است که در گوشه و کنار کردستان دیده میشود؛ هنری که زمانی بخشی جدانشدنی از زندگی مردم بود، اکنون به تدریج به یک یادگار فرهنگی تبدیل میشود.
با این حال، کلاش هنوز نفس میکشد؛ هنوز در دستهای زنانی چون رحیمی ادامه دارد، هنوز صدای چکش بر زیره و پیچش نخهای سفید نوای آشنای خانههایی است که نمیخواهند این میراث از بین برود و هرچند که سایه فراموشی بر سرش سنگینی میکند، اما همین زنان و مردان صبورند که نمیگذارند کلاش تنها در موزهها بماند.
اما باید این را هم در نظر گرفت که کاهش رونق کلاشبافی تنها از تغییر سلیقهها نیست؛ مشکلات اقتصادی، نبود حمایت جدی از هنرمندان بومی و دشواری دسترسی به مواد اولیه نیز مزید بر علت شده است و بسیاری از بافندگان قدیمی به دلیل نبود بازار مناسب، این هنر را کنار گذاشتهاند و به کارهای دیگری روی آوردهاند.
حمایت دولتی و خلاقیت جوانان؛ راهی برای بقا هنر کلاشبافی
در ادامه سعید نظری، معاون صنایعدستی ادارهکل میراثفرهنگی، گردشگری و صنایعدستی کردستان در گفتوگو با ایسنا میگوید: کلاشبافی از گذشته بهعنوان بخشی از هویت فرهنگی کردستان شناخته میشود، با این حال امروز به دلیل گسترش رشتههای مختلف تحصیلی و فعالیتهای شغلی نسبت به گذشته و نیز رویآوردن جوانان به مدارک دانشگاهی در حوزههایی غیر از صنایعدستی از یک سو و درآمد کمتر این هنر در مقایسه با بسیاری از مشاغل دیگر از سوی دیگر، گرایش جوانان به کلاشبافی کاهش یافته است.
نظری اظهار کرد: برای جذب بیشتر این قشر لازم است آموزشهایی در زمینه ارتقای هویت و خانوادهمحور بودن این هنر ارائه شود و بر نقش آن در اشتغالزایی و افزایش درآمد تأکید گردد؛ همچنین خلاقیت، نوآوری، بازاریابی در مراکز خرید جدید و افزایش ارزش افزوده میتواند جایگاه این هنر را ارتقا دهد.
وی افزود: ادارات دولتی نیز باید با برجسته کردن اهمیت حفظ میراث فرهنگی، تمرکز بر گردشگری، تسهیل در امر صادرات و تقویت فعالیتهای خانوادگی میتوانند سهم مهمی در این مسیر ایفا کنند.
نظری ادامه داد: کلاش بهعنوان نماد اصالت و بومگرایی، در کوتاهمدت با خطر فراموشی روبهرو نیست، اما در بلندمدت و در صورت نبود حمایت دولت، تلاش بخش خصوصی و برنامههای بازاریابی و صادرات، میتواند دچار ضعف و در معرض خطر قرار گیرد؛ همانگونه که برخی رشتههای صنایعدستی دیگر چنین سرنوشتی پیدا کردهاند. البته این به معنای فراموشی کامل نیست و توسعه، ترویج و حمایت از هنرمندان در حوزه تولید، معرفی و صادرات میتواند مانع تضعیف آن شود.
وی بیان کرد: ورود کفشهای ماشینی ارزان قیمت نیز یکی از تهدیدهای جدی برای این هنر است، با این حال ارائه آموزشهای تخصصی و کاربردی به شاغلان کلاشبافی، حمایت مالی و اعطای تسهیلات بانکی کمبهره، تبلیغات و بازاریابی گسترده، توسعه بازارهای محلی و کشوری، بهرهگیری از ظرفیت فروش اینترنتی و فضای مجازی، معرفی در رسانههای ملی و فراملی، استفاده از بستهبندی مناسب و رقابتی، ارائه کاتالوگ و بروشور راهنمای محصول، گارانتی و خدمات پس از فروش، برگزاری نمایشگاهها و جشنوارههای مرتبط، تشویق نوآوری و حمایت از ایدههای خلاقانه جوانان، همکاری نهادهای مرتبط در تسهیل صادرات، بهرهگیری از اعتبارسنجی در محصولات صنایعدستی و ایجاد تشکلهای جمعی از جمله تعاونیها میتواند قدرت رقابت این محصول را افزایش دهد.
این مقام مسئول تصریح کرد: امروز کلاشبافی از یک هنر صرفاً سنتی فراتر رفته و به یک محصول اقتصادی و صادراتی تبدیل شده است و با توجه به میزان تولید سالانه و وسعت منطقهای این هنر و همچنین صادرات بیش از ۲۰۰ هزار جفت کلاش میتوان آن را یک محصول اقتصادی و صادراتی دانست.
نظری در خصوص دغدغه بافندگان اضافه کرد: مهمترین دغدغه صنعتگران، امید به آینده و ماندگاری شغلی است که در این میان مسئله بیمه اجتماعی بهعنوان یکی از اصلیترین خواستهها مطرح میشود و نهادهای دولتی و سازمان میراث فرهنگی نیز در سالهای اخیر اقداماتی برای حمایت از این هنر داشتهاند که ثبت شهر مریوان در فهرست شهرهای جهانی صنایعدستی در سال ۱۳۹۶ و ثبت رشته کلاشبافی در آثار ناملموس ملی، همچنین ایجاد دبیرخانه کلاش در مریوان از جمله این اقدامات بوده است که با این وجود هنوز بخش خصوصی در این حوزه به خودکفایی نرسیده و نیاز به حمایتهای بیشتر وجود دارد، با این حال هیچ حمایتی به اندازه همت و تلاش خود صنعتگران نمیتواند در زنده نگهداشتن صنایعدستی مؤثر باشد.
وی خاطرنشان کرد: بسیاری از صنایعدستی برای بقا نیازمند نوآوریاند و در همین راستا، تغییر در طراحی و کاربرد کلاش نیز میتواند فرصتی تازه باشد، مشروط بر آنکه به اصالت و هویت آن آسیبی وارد نشود و همانگونه که برخی از صنایعدستی قدیمی کارکرد پیشین خود را از دست داده و در شکل و کاربرد جدید به حیات خود ادامه دادهاند، کلاش نیز میتواند با استفاده از رنگها و طرحهای متنوع و بازارپسند در کنار تولیدات سنتی جایگاه خود را در بازارهای جهانی تقویت کند.
نظری یادآور شد: برای جذب جوانان به این هنر، آموزش کاربردی و جذاب، پیوند دادن آن با سبک زندگی مدرن، ایجاد انگیزه اقتصادی، ارزشگذاری فرهنگی و هویتی، بهرهگیری از رسانهها و فناوریهای نوین و در نهایت تقویت بازاریابی و حضور در نمایشگاههای داخلی و خارجی ضروری است.
وی ادامه داد: اکثر صنعتگران این رشته به صورت خانگی فعالیت میکنند و برآورد میشود که بیش از ۱۰ هزار نفر در استان کردستان به کلاشبافی مشغول باشند که این آمار نشاندهنده ظرفیت بالای این هنر در ایجاد اشتغال و توسعه اقتصادی است.
انتهای پیام
نظرات