در مناطق مرکزی، بارش سالانه گاه به کمتر از ۱۰۰ میلیمتر میرسد، در حالی که تبخیر بالقوه سالانه در بسیاری از مناطق بین ۱۵۰۰ تا ۲۵۰۰ میلیمتر و در کویرهای مرکزی حتی تا ۴۰۰۰ میلیمتر است. نتیجه ساده است: بیش از ۷۰ تا ۹۰ درصد نزولات آسمانی یا به زبان سادهتر، از هر ۱۰ قطره باران، ۷ تا ۹ قطره قبل از رسیدن به سفرههای زیرزمینی یا مصرف مفید، تبخیر میشود.
آن چه در پی میآید یادداشتی است که فرزاد علیزاده کارشناس علوم و مهندسی محیطزیست در اختیار ایسنا قرار داده است.
میراث سیاستهای نادرست
دههها سیاستگذاری نادرست، تقلید از الگوهای توسعه غیربومی و پروژههای عمرانی بیحساب، ما را به این نقطه رسانده است. از دهه ۳۰ شمسی، سدسازی بدون ارزیابی دقیق آغاز شد و از دهه ۶۰ شتاب گرفت تا حدی که اکنون بیش از ۱۲۶۵ سد در کشور داریم. بسیاری از این سدها در اقلیم گرم و خشک، باعث تبخیر وسیع آب، رسوبگیری و کاهش عمر مفید مخازن شده و جریان طبیعی رودخانهها را قطع کردهاند؛ تالابها خشک شده، آبخوانهای پاییندست افت کرده و چرخه طبیعی آب مختل شده است.
کشاورزی؛ مصرفکننده اصلی و ناکارآمد
امروز حدود ۸۸ تا ۹۰ درصد آب تجدیدپذیر ایران در بخش کشاورزی مصرف میشود، آن هم عمدتاً با روش آبیاری غرقابی که راندمانی کمتر از ۳۵ درصد دارد. این یعنی بیش از دو سوم آبی که از منابع برداشت میشود، هرگز به ریشه گیاه نمیرسد. کشت محصولات پرآببری مانند برنج، گندم، ذرت، هندوانه و یونجه در مناطق خشک، بحران را تشدید کرده است. افزون بر این، نیمی از غلات کشور به مصرف دام میرسد تا پروتئین حیوانی تولید شود؛ فرآیندی که از نظر مصرف آب، بهشدت ناکارآمد است. برای تولید هر کیلوگرم پروتئین حیوانی، چندین برابر آب بیشتری نسبت به پروتئین گیاهی مصرف میشود.
هدررفت در شبکههای فرسوده
در شهرها نیز وضعیت بهتر نیست. بر اساس برآوردها، ۲۵ تا ۳۲ درصد آب تصفیهشده شهری به دلیل فرسودگی شبکه و نشت لولهها هدر میرود. این آبی است که با صرف انرژی، مواد شیمیایی و هزینههای کلان تصفیه و پمپاژ شده، اما به جای مصرف، در دل خاک گم میشود.
پمپ و مخزن؛ راهحل یا تعمیق فاجعه؟
در چنین شرایطی، نصب پمپ و مخزن آب بهعنوان راهحل فوری مطرح میشود. اما این اقدام، بیش از آنکه درمان باشد، شبیه انتقال مشکل از جیب چپ به جیب راست است چون پمپها حجم آب موجود را افزایش نمیدهند، فقط سرعت برداشت را بالا میبرند و رقابت بر سر منابع محدود را تشدید میکنند. مخازن فقط ظرفیت ذخیرهسازی موقت فراهم میکنند و زمانی که منبع آب محدود باشد، تنها زمان قطعی آب را به تأخیر میاندازند، بدون اینکه مشکل کمبود آب را برطرف کنند. وقتی برق برای ساعات طولانی قطع میشود، پمپها از کار میافتند و در نتیجه در بسیاری از ساختمانها، بهخصوص طبقات بالا، تانکرهای آب عملاً کارایی خود را از دست میدهند. در زمان نصب پمپ و مخزن، آب زیادی برای شستوشو و پر و خالی کردن اولیه تجهیزات هدر میرود.
در بسیاری از مناطق، پس از هر بار وصل مجدد آب در مناطقی که آب قطع شده است، جریان اولیه معمولاً همراه با گل، رسوبات و آلودگیهای مختلف است که باید تخلیه شود و این موضوع نیز بهعنوان هدررفت آب محسوب میشود.
چرا این راهحلها خطرناکاند؟
اتکای صرف به پمپ و تانکر، بحران را حل نمیکند بلکه فشار بیشتری بر شبکه وارد کرده و دسترسی مناطق آسیبپذیرتر را کاهش میدهد. این روش به جای اصلاح الگوی مصرف و کاهش هدررفت، رقابت ناسالم برای برداشت بیشتر ایجاد میکند.
چه باید کرد؟
کاهش نشت و هدررفت آب در شبکههای شهری و کشاورزی تا حداقل نصف با نوسازی زیرساختها، تغییر الگوی کشت و توقف تولید محصولات پرآببر خصوصا در مناطق خشک، توسعه آبیاری نوین و کارآمد در کشاورزی، سرمایهگذاری گسترده در بازچرخانی آب و استفاده از پساب تصفیهشده برای مصارف غیرشرب و فرهنگسازی، آموزش و تعرفهگذاری پلکانی برای تشویق به صرفهجویی.
آینده اگر همین باشد…
در سال ۱۴۰۴، ۳۰ استان از ۳۱ استان ایران با تنش آبی شدید مواجه هستند. پیشبینیها نشان میدهد تا سال ۲۰۵۰، بارندگیها ممکن است تا ۳۵ درصد کاهش یافته و دما بیش از ۲.۶ درجه سانتیگراد افزایش یابد. اگر همین روند ادامه پیدا کند، نه پمپ و تانکر، نه پروژههای انتقال آب از دریا به شهرها و حتی برداشت آب از چاههای ژرف، قادر به نجات ما از کمبود شدید آب شرب، فروپاشی کشاورزی و بحرانهای اجتماعی نخواهند بود. تنها راه نجات، مدیریت علمی منابع آب، اصلاح الگوهای مصرف و پذیرش واقعیتهای اقلیمی ایران است.
انتهای پیام
نظرات