• پنجشنبه / ۳۰ مرداد ۱۴۰۴ / ۰۸:۲۸
  • دسته‌بندی: زنجان
  • کد خبر: 1404053018367
  • خبرنگار : 50163

/گزارش/

اهدا عضو، اهدا زندگی/ وقتی مرگ به زندگی تبدیل می‌شود

اهدا عضو، اهدا زندگی/ وقتی مرگ به زندگی تبدیل می‌شود

ایسنا/زنجان با اهدای اعضای مرحوم مرتضی آشوری به‌عنوان ششمین اهداکننده عضو استان زنجان در سال‌جاری، مرگ به زندگی پیوند خورد و چهار بیمار نیازمند بار دیگر فرصت امید و نفس تازه یافتند.

در ورودی شهر صائین‌قلعه، خانه‌ای مرمری با درب سفید رنگ، حالا بیش از هر زمان دیگری پر از رفت‌وآمد است. همسایه‌ها، دوستان و آشنایان یکی‌یکی وارد می‌شوند. بعضی‌ها برای دلداری بعضی‌ها برای همراهی و بعضی‌ها برای اینکه از نزدیک، با خانواده‌ای دیدار کنند که تصمیم‌شان در دل سوگ، به معنای واقعی «زندگی دوباره» بود؛ خانواده مرحوم مرتضی آشوری.

این خانه در روزهایی که بوی داغ و اندوه دارد، حالا به نمادی از ایثار و عشق تبدیل شده است. صدای زمزمه و گریه آرام، در فضا پیچیده است. اما در میان این همه غم، نور امیدی هم پیدا است؛ نوری که از دل تصمیم بزرگ این خانواده می‌تابد: اهدای عضو فرزندشان.

مادر با چادری ساده و مشکی آرام اما خسته، کنارم نشسته است. چشم‌هایش از گریه‌ سرخ شده است، اما وقتی از پسرش حرف می‌زند، لبخندی محو روی لبانش می‌نشیند. با صدایی لرزان اما محکم می‌گوید: من خوشحالم ... انگار پسرم هنوز زنده است. وقتی فکر می‌کنم قلبش در سینه کسی دیگر می‌تپد، یا نفسی تازه به یک بیمار داده است، آرام می‌شوم. او رفته، اما وجودش باقی مانده.

در همان لحظه، قطره اشکی آرام از گوشه چشم پیرمردی که خاموش و خمیده در کنجی از خانه نشسته بود، فرو می‌چکد. مادر دست بر چهره می‌گذارد و با صدایی لرزان اما پر از اطمینان ادامه می‌دهد: خیلی سخت است، هیچ‌کس نمی‌تواند داغ فرزند را تصور کند. اما وقتی دیدم اعضای بدن پسرم می‌تواند زندگی چند انسان دیگر را نجات دهد، به دلم آرامش نشست. این تصمیم را برای خودش گرفتم، چون می‌دانم روحش هم راضی است.

پدر خانواده، مردی با موهای سپید و نگاهی سنگین، بر آستانه در جای گرفته؛ همان‌جا که رفت‌وآمدها گویی معنای تازه‌ای یافته‌اند. دست‌های زمختش نشان از سال‌ها رنج دارد. صدایش آرام اما آکنده از بغض است، می‌گوید: من قبلاً هم جوانی را از دست داده بودم آن داغ هنوز هم بعد از سال‌ها بر دلم مانده. اما این بار وقتی پسرم را از دست دادم، دلم طاقت نیاورد. فکر کردم دیگر نمی‌توانم این غم را تحمل کنم. اما وقتی صحبت از اهدای عضو شد، انگار دریچه‌ای تازه باز شد. با خودم گفتم اگر او رفته، دست‌کم دیگران زنده بمانند. همین فکر، همین آرامش، کمکم کرد طاقت بیاورم.

پدر ادامه می‌دهد: شاید مردم از دور فکر کنند این تصمیم ساده‌ای است، اما در آن لحظه، در میانه اشک و اندوه، گفتن بله خیلی سخت است. با این حال، ما به خدا توکل کردیم. الان مطمئنم پسرم نمرده، او هنوز در تن و جان چند انسان دیگر زندگی می‌کند.

او در میان سخنانش، به خاطره‌ای تلخ اما پرمعنا بازمی‌گردد؛ سال‌ها پیش پسر بزرگ‌ترش با بیماری سختی چون سرطان دست‌وپنجه نرم می‌کرد. همان روزها بود که با دریافت عضو پیوندی، توانست چند سال بیشتر زندگی کند؛ سال‌هایی که برای خانواده، به مثابه هدیه‌ای آسمانی بود، هرچند سرانجام او هم از دنیا رفت. حالا پدر با صدایی بغض‌آلود می‌گوید: امروز برادرش، خودش دهنده زندگی شد. انگار این چرخه نیمه‌تمام دوباره ادامه پیدا کرد؛ آن روز زندگی را گرفتیم، امروز زندگی بخشیدیم.

زندگی در وجود دیگران

تصمیم خانواده آشوری باعث شد چهار نفر که هر کدام گرفتار بیماری سخت و چشم‌انتظار یک عضو حیاتی بودند، جان دوباره بگیرند. هر کدام از این بیماران، حالا زندگی تازه‌ای را آغاز کرده‌اند. مادر وقتی این را می‌شنود، نفس عمیقی می‌کشد و زیر لب می‌گوید: چهار خانواده دیگر شاد شدند... خدا را شکر. همین برایم کافی است.

اقوام و همسایه‌ها هم وقتی درباره این ماجرا صحبت می‌کنند، همه یک جمله مشترک دارند: بزرگی دل این خانواده ستودنی است. یکی از همسایه‌ها می‌گوید: خیلی‌ها در چنین شرایطی توان تصمیم‌گیری ندارند. اما این خانواده نشان دادند که ایمان واقعی یعنی بخشش حتی در سخت‌ترین لحظه زندگی.

جوان برومند خانواده آشوری جوانی آرام و محبوب بود. دوستانش می‌گویند همیشه اهل کمک و یاری به دیگران بود. یکی از دوستان نزدیکش اشک‌ریزان تعریف می‌کند: او همیشه می‌گفت دوست دارم بعد از مرگ هم فایده‌ای برای دیگران داشته باشم. نمی‌دانم چرا این جمله حالا اینقدر به دلم نشسته است. انگار خودش همیشه این نیت را داشت. همین حرف‌ها است که نشان می‌دهد اهدای عضو تنها یک انتخاب لحظه‌ای نبود؛ بلکه ریشه در فرهنگ و باورهای عمیق این خانواده داشت.

میراث ماندگار

حالا، خانه ساده‌ای در ورودی صائین‌قلعه، نامش در تاریخ این شهر می‌ماند. مردم دیگر وقتی از خانواده آشوری یاد می‌کنند، نه تنها از داغ فرزندشان، بلکه از تصمیم بزرگی حرف می‌زنند که جان چند نفر دیگر را نجات داد.

این خانواده به همه ما یادآوری کردند که مرگ پایان نیست. گاهی می‌شود از دل وداع، سلامی دوباره بخشید. صدای مادر که می‌گوید: پسرم هنوز زنده است و نگاه پدر که با بغض اما با آرامش سخن می‌گوید، در ذهن هر شنونده‌ای می‌ماند.

مرگ همیشه برای خانواده‌ها تلخ است، به‌ویژه وقتی پای جوانی در میان باشد که در آغاز راه زندگی‌اش قرار داشته. اما درست در چنین لحظه‌ای است که تصمیم خانواده آشوری، معنای دیگری به واژه مرگ بخشید.

کارشناسان حوزه پیوند اعضا می‌گویند: هر فرد اهداکننده می‌تواند جان چندین بیمار نیازمند را نجات دهد. برای بسیاری از بیمارانی که سال‌ها در صف انتظار می‌مانند، تنها راه ادامه زندگی، پیوند عضو است و خانواده آشوری با تصمیم‌شان نه تنها چهار خانواده را از مرگ نجات دادند، بلکه به ده‌ها نفر دیگر امید بخشیدند؛ از پدر و مادری که فرزندشان دوباره جان گرفت تا کودکی که حالا می‌تواند لبخند پدر یا مادرش را بیشتر ببیند.

در خانه آشوری‌ها، فضای عجیبی برقرار است؛ ترکیبی از گریه و لبخند. اشک‌هایی برای جوانی که دیگر نیست، و لبخندهایی برای بیمارانی که به زندگی برگشته‌اند. این ترکیب شاید بهترین تصویر از فلسفه اهدای عضو باشد:«غم رفتن» در کنار «شادی ماندن».

فرهنگ اهدای عضو در ایران

طبق آمار رسمی وزارت بهداشت، سالانه هزاران بیمار در ایران در صف انتظار پیوند عضو قرار دارند. بسیاری از آن‌ها فرصت زنده ماندن پیدا نمی‌کنند. اما هر بار که خانواده‌ای مانند خانواده آشوری تصمیم به اهدای عضو می‌گیرند، چندین بیمار از این صف طولانی جدا می‌شوند و زندگی دوباره پیدا می‌کنند.

در همین رابطه مسئول شبکه فراهم‌آوری پیوند اعضای دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان زنجان در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا، با بیان اینکه با اهدای عضو مرحوم مرتضی آشوری، ششمین اهدای عضو در استان طی سال جاری به ثبت رسید، عنوان می‌کند: بر اساس این گزارش، با این اقدام انسان‌دوستانه، اعضای حیاتی شامل کبد، کلیه‌ها و قلب به چهار بیمار نیازمند پیوند اهدا شد و جان آنان از مرگ حتمی نجات یافت.

شهریار اماموردی ضمن قدردانی از خانواده اهداکننده، اعلام می‌کند: خوشبختانه فرهنگ والای اهدای عضو در استان زنجان طی سال‌های اخیر جایگاه ویژه‌ای یافته و با استقبال خوب مردم استان که از مرگ مغزی عزیزانشان اطمینان حاصل می‌کنند همراه بوده است.

وی می‌گوید: هر بیمار مرگ مغزی می‌تواند ۸ بیمار را از مرگ حتمی نجات دهد و این امر در افراد مختلف متفاوت است؛ چرا که ممکن است در یک فرد تمام اعضا قابلیت اهدا را نداشته باشد.

پیامی برای جامعه

در نهایت اینکه خانواده مرتضی آشوری، با تصمیم بزرگ خود، پیامی روشن برای جامعه فرستادند اینکه مرگ پایان نیست، اینکه از دل داغ، می‌توان امید ساخت و اینکه بخشش حتی در سخت‌ترین لحظه‌ها، می‌تواند زیباترین میراث انسان باشد.

تصمیم خانواده آشوری در صائین‌قلعه، تنها نجات چند بیمار نبود؛ این تصمیم به جامعه یادآور شد که در اوج اندوه هم می‌توان نوری روشن کرد. آن‌ها نشان دادند عشق، فراتر از مرگ است.

در روزگاری که بسیاری از بیماران چشم‌ انتظار پیوند عضو، هر لحظه با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند، خانواده‌هایی مانند عاشوری، فرشته‌هایی هستند که با تصمیم خود، مرگ را به زندگی بدل می‌کنند و حالا در ورودی شهر صائین‌قلعه، خانه‌ای کوچک و ساده، به نمادی از بزرگ‌ترین بخشش انسانی تبدیل شده است؛ جایی که از دل داغ، زندگی متولد شد.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha