جهان پهلوان رضا سوخته سرایی کشتی گیر نام آشنای ایران از دیار سرسبز گلستان است که به تازگی به دیار باقی شتافت، این روزها مردم استان گلستان با برگزاری مراسمات مختلف یاد و خاطره این بزرگ مرد را گرامی می دارند به همین بهانه گذری کوتاه بر کارنامه درخشان این بزرگ مرد عرصه کشتی داریم.
تولد یک غولِ مهربان در یازدهمین روز بهمنِ ۱۳۲۸، در روستای «دارکلاته»
از توابع رامیان، پسری متولد شد که قدش نویدِ قامتی بلند میداد. نامش را «رضا» گذاشتند. رضا در دامن طبیعت بکر گلستان بزرگ شد؛ میان جنگلهای انبوه و کوههای سرسبز. همانجا بود که پاهایش قدرت گرفت و روحش لبریز از صلابت طبیعت شد. کشتی، برای او تنها یک ورزش نبود؛ یک آیین بود. آیینی که قرار بود نام او را در تاریخ ورزش ایران حک کند.
پایش به تشک که رسید...
وقتی پایش به سالن کشتی باز شد، همه فهمیدند با پدیدهای متفاوت روبرو هستند. قد ۱۹۵ سانتیمتری و هیکلی درشت داشت، اما نرمش یک گربه را! زیر نظر «منوچهر شمشیری»، به سرعت در هر دو سبک آزاد و فرنگی پیشرفت کرد.
او از آن نادر افرادی بود که در هر دو رشته قادر به رقابت در سطح جهانی بود. در سال ۱۹۷۴، در بازیهای آسیایی تهران، اولین مدال بینالمللی خود نقره را به گردن آویخت. این تنها آغاز راه بود.
سالهای طلایی
دهلی، سئول، پکن دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی، قلمرو بیچون و چرای رضا سوختهسرایی بود. او در بازیهای آسیایی: ۱۹۸۲ دهلی نو طلا، ۱۹۸۶ سئول، طلا ، ۱۹۹۰ پکن، طلا دریافت کرد.
سه طلای پیاپی در سه دوره متفاوت! او سه بار پرچمدار کاروان ایران شد و با شکوه تمام، نام ایران را بر بلندای آسیا به اهتزاز درآورد.
رفاقتی به قدمت یک افسانه
در این میان، داستان رفاقت او با «علیرضا سلیمانی» دیگر قهرمان سنگینوزن کشور، به زیباترین صفحه تاریخ ورزش ایران تبدیل شد. آنها در اوج رقابت، دوستانی صمیمی بودند. در سئول ۱۹۸۶، سوختهسرایی برای دادن فرصت به سلیمانی، در فرنگی کشتی گرفت و هر دو طلا گرفتند!
سالها بعد، وقتی هر دو در بیمارستان بستری بودند، سلیمانی گفت: «حاضرم قلبم را به رضا بدهم». این یعنی رفاقت!
نبرد با مرگ در سالهای پایانی
اما برای پهلوان ما نبرد دیگری بود؛ نبردی سخت با بیماری. مشکلات قلبی و کلیوی، قامت بلندش را خم کرد، اما روحش را هرگز. تا آخرین لحظه جنگید. اما سرانجام در شامگاه دوم شهریور ۱۴۰۴، قلبش از تپش ایستاد.او در ۷۵ سالگی، کشتی آخر را باخت، اما همچنان قهرمان ماند.
میراث یک پهلوان
او رفت، اما میراثی بزرگ از خود به جا گذاشت: مدالهای جهانی و آسیایی که تنها بخشی از افتخاراتش بودند. اخلاق پهلوانی که الگویی برای تمام ورزشکاران شد. داستان رفاقتاش با سلیمانی که ثابت کرد رقابت و دوستی میتوانند همراه هم باشند.
رضا سوختهسرایی تنها یک کشتیگیر نبود؛ او نماد افتادگی و بزرگی روح بود. از دارکلاته کوچک تا سکوهای جهانی، او ثابت کرد که با اراده میتوان به هر قلۀ دست نیافتنی رسید. روحش شاد و یادش جاودان.
انتهای پیام
نظرات