• دوشنبه / ۷ مهر ۱۴۰۴ / ۰۹:۱۴
  • دسته‌بندی: محور مقاومت
  • کد خبر: 1404070704097
  • خبرنگار : 71610

روایت سید جواد از زندگی و شهادت سید حسن نصرالله

روایت سید جواد از زندگی و شهادت سید حسن نصرالله

فرزند شهید سید حسن نصرالله، در گفت‌وگویی ویژه با شبکه المیادین درباره پدرش به‌عنوان یک پدر و همسر سخن گفت و به خاطرات دوران کودکی‌اش و همچنین لحظات دریافت خبر شهادت پدرش پرداخت.

به گزارش ایسنا، «سید جواد» فرزند شهید «سید حسن نصرالله» دبیرکل سابق حزب‌الله لبنان در برنامه «مسک‌الکلام» شبکه المیادین به شرح سیره انسانی پدرش پرداخت و تأکید کرد: شهید امت با شهادتش غایب نشد، بلکه حضورش بیشتر شد؛ او در هر فکر و هر حرکت و سکون حضور دارد. او فقط در خانه و در بین ما به‌عنوان خانواده نیست، بلکه در بیرون هم حضور دارد.

خبر شهادت و لحظه غسل

سید جواد یادآوری کرد که خبر شهادت پدرش را مانند دیگران از طریق تلویزیون و با شنیدن بیانیه رسمی حزب‌الله و نیز از شبکه المیادین دریافت کرد.

او درباره احساسات اولیه پس از هدف قرار گرفتن پدرش، گفت: این فقط یک شوک بود، نه بیشتر. ما تا حدی آماده ضربه بودیم، از شدت آن، از اعلام رژیم صهیونیستی، از برخی جزئیاتی که همان شب درباره‌شان صحبت می‌کردیم: آیا ممکن است او در آن مکان باشد یا نه ؟

او افزود: ساختار دستگاه حفاظتی پیرامون سید به‌گونه‌ای تقسیم‌بندی شده بود که همه افراد یکدیگر را نمی‌شناختند. بنابراین رساندن خبر به ما کمی دشوار بود، چرا که ما از خط ارتباطات جدا بودیم.

وی توضیح داد: شهید «سید هاشم صفی‌الدین» پس از بیرون کشیدن پیکر شهید سید نصرالله از ساختمان، خبر شهادت او را اعلام کرد. کسی آمد و و با شهید سید هاشم تماس گرفت و گفت که با چشمان خود دیده‌ است و سپس بیانیه آماده شد.

او لحظه نخست دیدن پیکر پدرش روی تخت غسل را چنین روایت کرد: اول به دستانش نگاه کردم تا ببینم آیا از خفگی یا فشار به شهادت رسیده است. وقتی دیدم دستانش آرام است، دلم آرام گرفت.

در این صحنه، سید جواد تأکید کرد: آرام و استوار بودم، من پسر پدرم هستم. وقتی خبر شهادت به ما می‌رسد، هرگز عجز و ناله نمی‌کنیم.

پیش‌بینی شهادت

سید جواد در ادامه گفت: آنچه من می‌دانم این است که پدرم تقریباً از یک سال پیش خود را در مسیر شهادت می‌دانست. او ما را به‌عنوان فرزندانش آماده کرده بود. او درباره آن سخنی نمی‌گفت تا کسی را درگیر اندوهش نکند.

او درباره سخنان پدرش در مراسم بزرگداشت شهید فرمانده فؤاد شکر که گفت: «به شهیدمان وداع نمی‌گوییم، بلکه تا دیدار، تا دیدار با پیروزی خون بر شمشیر، تا دیدار در شهادت، تا دیدار در جوار محبوبان»، توضیح داد: او موضوع شهادتش را قطعی کرده بود. کسی که سید را می‌شناسد می‌داند که هیچ‌گاه برای روحیه دادن چیزی نمی‌گوید؛ او مقصود دارد.

سید جواد درباره دیدار شهید سید حسن نصرالله با همسرش پیش از شهادت، نقل کرد: به او گفت اینجا از هم جدا می‌شویم. مادرم پرسید: تو را خواهم دید ان‌شاءالله؟ گفت: نه، این آخرین دیدار ما است.

وی افزود که پدرش سه ماه پیش از شهادتش نیز به مادرش گفته بود: احساس می‌کنم این آخرین دوره زندگی‌اش است.

آخرین دیدار خانوادگی با شهید سید نصرالله به گفته سید جواد در ژوئن ۲۰۲۴ بود؛ دیداری با حضور پدربزرگ و عموها که به خاطرات خانوادگی اختصاص داشت.

کودکی و محله شرشبوک

سید جواد درباره کودکی پدرش در محله شرشبوک کارنتینا در بیروت به نقل داستانی از زبان سید حسن نصرالله پرداخت و گفت: وقتی می‌خواستیم فوتبال بازی کنیم، پولی برای خرید پیراهن با شماره نداشتیم. یک قوطی رنگ می‌آوردیم، پیراهن سفید می‌پوشیدیم و شماره‌ها را روی آن می‌نوشتیم. بعد هم می‌گفتیم خدا کمک کند که در خانه کتک نخوریم چون پیراهن را خراب کردیم. همه بچه‌ها همین‌طور بودند. پنج، 6 ساله بودند و پابرهنه بازی می‌کردند.

او افزود که پدرش از صدای باران روی سقف‌های «شیروانی» لذت می‌برد، چون یادآور کودکی‌اش در همان محله بود.

سید جواد گفت: وقتی جایی هستم و باران می‌بارد و صدای آن روی سقف می‌آید، به یاد پدرم می‌افتم؛ همان صدایی که دوست داشت. این دوران کودکی، پایه‌ای اساسی در شکل‌گیری شخصیت انسانی شهید سید نصرالله و گرایش او به فقرا و محرومان بود. او زیر منبر آیت‌الله سید محمد حسین فضل‌الله و شیخ محمد مهدی شمس‌الدین می‌نشست و به سخنان آنان گوش می‌داد.

سید جواد افزود: پدرم مجذوب تصویر امام موسی صدر بود. اگر می‌خواهید بدانید شخصیت فرد از کجا شکل گرفته، ببینید عشق و تأثرش را از کجا گرفته است.

سید؛ مطالعه کننده‌ای پرشور

سید جواد پدرش را «مطالعه کننده‌ای ممتاز و پرشور» توصیف کرد، و درباره او افزود: کتاب می‌خواند و حفظ می‌کرد. کتاب را می‌بست و اگر از او می‌پرسیدی پاسخ می‌داد. ، با وجود همه مشغله‌ها حداقل هر دو روز یک کتاب می‌خواند. این جدای از مطالعه گزارش‌ها، تماس‌ها و خبرها بود. هیچ موضوعی در خواندن ممنوع نبود، هیچ سقفی در پرسش وجود نداشت. برعکس، او باور داشت که دانش، مشاوره و پرسش بی‌مرز، افق را می‌گشاید و دانش را افزایش می‌دهد.

به گفته سید جواد، پدرش کتاب‌های مربوط به اقتصاد و مدیریت که خواهرش در دانشگاه می‌خواند را نیز مطالعه می‌کرد. او کتاب‌های ادبی، سیاسی و حتی خاطرات رؤسا و مسؤولان امنیتی صهیونیستی و آمریکایی را می‌خواند تا بداند چگونه می‌اندیشند.

وی پدرش را «بسیار دموکرات» توصیف می‌کند و می‌گوید: می‌توانستی هرچه بخواهی بپرسی، بحث کنی، حتی اعتراض کنی. او توضیح می‌داد و تحکمی نداشت. شهید نصرالله به خواندن قرآن کریم به‌عنوان نخستین کتاب توصیه می‌کرد و تأکید داشت که خواندن قرآن با یقین یک چیز است و با لقلقه زبان چیز دیگر. او همچنین به خواندن کتاب «چهل حدیث» امام خمینی توصیه می‌کرد و علاقه‌مند به مباحث مهدویت بود. وقتی با او می‌نشستیم، سیاست را کنار می‌گذاشتیم و از حرکت ظهور می‌پرسیدیم.

سید؛ در نقش پدر و همسر

سید جواد درباره پدرش به‌عنوان یک پدر گفت: وقتی لازم بود قاطع باشد، قاطع بود. دست روی کسی بلند نمی‌کرد، فقط با نگاهش کافی بود. وقتی می‌گفت: جواد، تمام، دیگر تکرار نمی‌کرد. بیشتر ویژگی‌های او در خانه، لطافت و نصیحت بود. هیچ‌گاه بدون دلیل نمی‌گفت نه. ما می‌پرسیدیم چرا؟ او توضیح می‌داد. این باعث می‌شد حتی از دور هم علت را بفهمیم.

او افزود: هیچ پرسشی ممنوع نبود. حتی درباره مسائلی که دیگران نمی‌گذاشتند پرسیده شود، جواب می‌داد.

سید جواد در رابطه با فرزندان نیز گفت خواهرش زینب جایگاه ویژه‌ای نزد پدر داشت و پدرشان همیشه می‌گفت: من همه شما را به‌اندازه سنتان نوازش کردم.

به گفته او، شهید نصرالله شوخ‌طبع بود اما وقار خود را از دست نمی‌داد و همیشه سخنش به‌جا بود. او به فرزندانش بخشش، سخاوت و بردباری می‌آموخت.

سید جواد درباره شهادت سید هادی نیز گفت: جز در لحظه دریافت خبر، ندیدم پدرم برای هادی گریه کند. اما وقتی سرود یا برنامه‌ای درباره خانواده شهدا می‌دید، اشک می‌ریخت»

او افزود: در خانه هرگز درباره مسائل فرقه‌ای با ما صحبت نکرد. از انداختن چنین موضوعاتی در جامعه رنج می‌برد.

سید جواد درباره رابطه سید حسن نصرالله با همسرش نیز گفت: ما یاد گرفتیم چگونه با همسرانمان رفتار کنیم. او اوج اخلاق، لطافت و ادب بود. مادرم بار سنگینی به دوش داشت و تکیه‌گاه و مایه آرامش او بود تا بتواند ذهنی و فکری به وظیفه‌اش بپردازد.

آرمان بزرگ و نبرد پشتیبانی

به گفته سید جواد، بزرگ‌ترین آرمان پدرش آزادسازی قدس بود و اعتقاد داشت که اگر برای این هدف یاری نکند و همه وجود و خون و مال و فرزندش را ندهد، پس چه چیزی ارزش دارد؟.

سید جواد در پاسخ به کسانی که می‌گویند کاش حزب‌الله وارد نبرد پشتیبانی از غزه نمی‌شد، گفت: کسی که در سال‌های ۲۰۰۰ و ۲۰۰۶ همراه او بود، در همه میدان‌ها همراه او خواهد بود و تا پایان در این انتخاب با او می‌ماند.

سید، مردم و سیاستمداران

سید جواد در ادامه تأکید کرد که با حضور دائمی در میان مردم و شبکه‌های اجتماعی، پیام‌های مردم را به پدرش منتقل می‌کرد، به‌ویژه در مسائل حساس. اما برای کاهش فشار بر او، برخی پیام‌ها را به شهید سید هاشم صفی‌الدین می‌رساند.

او درباره نگاه پدرش به طبقه سیاسی لبنان گفت: پدرم همیشه می‌گفت کسی که آن‌ها را به‌خوبی می‌شناسد نبیه بری است؛ او کهنه‌کار است و کلیدهایشان را می‌داند.

سید جواد افزود: پدرم مرحوم سلیم الحص (نخست‌وزیر پیشین لبنان) را بسیار دوست داشت و احترام ویژه‌ای برای او قائل بود.

او درباره شخصیت‌های تاریخی که بر پدرش اثر گذاشتند، نیز گفت: به‌جز امام موسی صدر، سید عباس موسوی و امام خمینی نیز بودند و بیشترین تأثیر را از اهل‌بیت علیهم‌السلام گرفته بود.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha