متن این یادداشت به شرح زیر است:
«روزی که عملیات طوفان الاقصی ازسوی رزمندگان حماس در ۷ اکتبر بر ضد توطئه رژیم صهیونیستی در پَسِ دو طرح «ابراهیم» و «ای مک» با هدف حذف نام فلسطین بهعنوان مهمترین مسئله جهان انجام میشده؛ شاید کمتر کسی امید چندانی به عمق و ژرفای تأثیرات آن حسب محاسبات مادی و ظاهری میداشت. اما رزمندگان حماس با عملیات پیشگیرانه، موجی از تحولات را بر عرصه بینالمللی مترتب داشتند تا جاییکه به اعتقاد برخی نظریهپردازان و تحلیلگران تحولات منطقهای و بینالمللی، مسئله غزه را در کنار کنگره دین و وستفالیا باید مبدأ تاریخ دانست و از این پس گفت تحولات قبل از ۷ اکتبر یا بعد ازاین تاریخ.
از جمله مهمترین دستاورد و درعینحال تأثیرگذارترین دستاورد عملیات طوفان الاقصی تبدیل شدن مسئله غزه و فلسطین از یک مساله اسلامی به یک مسأله پرچالش در حقوق بینالمللی و سندی بر ناکارآمدی ساختارهای حقوقی-امنیتی بینالمللی بوده است و تاثیرات این تحول چنان عمیق و گسترده بوده که امروز می توان آثار آن از فضای مجازی تا سالن مجمع عمومی سازمان ملل تعقیب کرد چنانچه مسابقات بزرگ ورزشی جهان حتی در دل اروپا و آمریکا را متاثر از خود نموده تا جایی که امروز مساله حمایت و عدم حمایت از غزه، جنبه اثبات و نفی حیات انسانی و هویت انسانی به خود گرفته است.
بهدنبال این تحول و مطالبهگری عمومی ازسوی افکار عمومی جهان نسبتبه حقانیت فلسطین و محکومیت اقدامات نژادپرستانه رژیم صهیونیستی که میتوانست فرصتی خوب برای به قضاوت قرار دادن وجدانهای بیدار و کارآمدی ساختارهای بینالمللی مدعی حفظ و تثبیت امنیت بینالمللی باشد؛ شاهد اقدامی ریاکارانه ازسوی برخی دولتهای مدعی غرب و از جمله انگلیس، فرانسه، کانادا، استرالیا و غیره هستیم که در عین عدم کاهش حمایتهای پنهان و پیدای مالی و نظامی و دیپلماتیک خود از اسرائیل به یکباره خود را بلندگوی مطالبهگری از حقوق مردم فلسطین اعلام کرده اند و مدعی طرح دو دولتی و به رسمیت شناختن دولت فلسطین در کنار رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی هستیم.
توجه و تحلیل این اقدام در کنار پاسخ به اصل مساله که آیا طرح دو دولتی، راهحلی برای احقاق حقوق مردم مظلوم فلسطین است یا توطئهای دیگر برای تطهیر کردن اقدامات رژیم صهیونیستی در قالب حل یک اختلاف سرزمینی و بسترسازی حذف مسئله فلسطین از افکار عمومی جهان؛ از اضلاع دیگری نیز میبایستی مورد تحلیل و توجه قرار بگیرد بهخصوص با توجه به مباحثی که از سوی نخست وزیر انگلیس بهعنوان شروط به رسمیت شناختن دولت فلسطین مطرحشده است شروطی همچون «حذف حماس از آینده فلسطین در بخش حکمرانی و امنیت» تا «تغییر کتب و متون آموزشی کودکان فلسطین برای حذف آموزه های تولید کننده دغدغه امنیتی اسرائیل و حذف حقوق خانواده شهدای حماسی و دیگر گروههای مبارز ضد اسرائیلی» که همگی گویای وجود طرح هایی مبتنی بر توطئه بر ضد فرهنگ مقاومت در غزه است که شاید جدیدترین و مهمترین آن نسبت به شروط مورد اشاره، مطرح شدند «تونی بلر» بعنوان مسئول دوران گذار در مسیر حل مساله غزه است. لذا بر همگان بخصوص منادیان افکار عمومی لازم است تا در پس این اقدامات به احتمالات ذیل توجه کنند تا از ذوق زدگی حل سیاسی مساله فلسطین به تعبیر ضرب المثل مشهورایرانی از «هول حلیم در دیگ فریب کاری» استعمارگران کهنه کار غرب قرار نگیریم. لذا همگان در پس این اقدامات باید از خود بپرسند که :
این اقدام دولت های اروپایی، امری در پاسخ به مطالبات وجدانهای بیدار انسان و اسلامی است و یا فرصتی برای موج سواری بر مطالبه عمومی برای کسب مقبولیت بین المللی و احیاء حیات سیاسی خود در مدیریت تحولات بین الملل است؟ مدیریتی که اروپائیان فرصت آن را پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد از دست داده بود و متوانست در هیچ بازی بین الملل بعد از آن مستقل از بردار بزرگ خود، نقشی داشته باشد حتی نسبت به مسائل داخلی خود همچون ماجرای برگزیت و اوکراین.
نکته مهم دیگر که در تمایل این اقدام اروپایی ها باید مورد توجه قرار بگیرد، مساله برگشت قانون قیومیت جامعه ملل پس از جنگ جهانی اول است. پس از جنگ جهانی اول و شکل گیری جامعه ملل، جوامع قدرت برای اینکه بتوانند نقشه ها و اهداف استعماری خود را در کشورهای کوچک جدا شده از امپراطوری عثمانی حفظ و تثبیت کنند، قانونی تحت عنوان قیومیت را دستاویز خود قرار دادند و با تقسیم کشورها بین خود، زمینه بسط دولت صهیون در آسیا و میان کشورهای اسلامی را آماده کردند. لذا این اقدام را می توان به نوعی زمینهساز مجدد تجدید میان رژیم منحوس و محکوم به فنا اسرائیل دانست.
لذا امید است که روزی جامعه بین الملل با پذیرش تام مجرمیت و غاصب بودن اسرائیل با حذف نام منحوس این رژیم نژاد پرست از اذهان عمومی، زمینه سازی دولت مستقل فلسطین با حضور همه اهالی این سرزمین کهن و زادگاه انبیای الهی باشیم.»
انتهای پیام
نظرات