عبدالجبار کاکایی، پنجشنبه ۱۰ مهرماه در نشست تخصصی «ترانه و جایگاه آن در شعر رضوی» که در محل موسسه آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی برگزار شد و در حاشیه مراسم نیز از کتاب «لب از ترانه نبستم» رونمایی شد، اظهار کرد: پیش از آنکه جریان ترانهسرایی بهصورت رسمی آغاز شود، مدیحهسرایان و مداحان که بیش از هر قشر دیگری با عواطف مردم در ارتباط بودند، ناگزیر شدند از زبان و بیانی بهره گیرند که زمینهساز انتقال حکمت عملی و آموزههای اخلاقی باشد. در ادبیات رسمی ما، بهویژه در شعر مذهبی، همواره انتقال مفاهیم و معارف اهلبیت(ع) با زبانی رسمی صورت گرفته است؛ زیرا شعر مذهبی ما از دیرباز متکی بر روایات، احادیث و نکات دینی و آیینی بوده و با نهایت احترام به این ساحت نزدیک میشده است.
وی ادامه داد: با این حال، نیاز به ارتباط عاطفی و ایجاد محبت نیز وجود دارد. محبت یکی از زیربناهای ارادت دینی است. چنانکه خواجه نصیرالدین طوسی در اخلاق ناصری بیان میکند، دعوت پیامبر اسلام(ص) به نماز جماعت و حضور در مساجد، در حقیقت برای ایجاد الفت، محبت و عشق میان مردم بوده است. بنابراین، یکی از اهداف دین، تولید محبت است. ابراز محبت نیز عمدتاً زبان محاوره و گفتار عامیانه است.
این شاعر و ترانهسرای در خصوص تفاوت زبان رسمی و زبان گفتار، بیان کرد: در زبان رسمی، حامل اندیشههای عمیق، فلسفی و حکمی هستیم اما در زبان گفتار، بیشتر با عواطف و احساسات روزمره سر و کار داریم. زبان گفتار بستر زندگی روزانه ماست که با همسر، فرزند و دوستان با همین زبان سخن میگوییم. به همین دلیل، زبان گفتار وسیلهای برای انتقال محبت و عواطف است. آموزههای دینی و مذهبی نیز در انتقال عواطف با این زبان هیچ مغایرتی ندارند. در حقیقت، مداحان پیشگام استفاده از زبان محاوره در بیان مفاهیم دینی بودند؛ هرچند گاه این کار با مبالغههای شورانگیز و مهیج همراه میشد که حتی موجب انتقاد برخی صاحبنظران بود.
کاکایی افزود: در این میان، قالبی به نام «شعر محاوره» شکل گرفت؛ هرچند به غلط آن را «ترانه» مینامند. باید توجه داشت که ترانه تعریف خاصی دارد؛ زمانی که شعری با موسیقی تلفیق میشود و هویت آن با موسیقی یکی میشود، عنوان «ترانه» بر آن نهاده میشود. پیش از آن، صرفاً شعر است، حتی اگر به زبان محاوره سروده شده باشد.
وی با اشاره به نقش بزرگان در تاریخ تصنیف و ترانه فارسی، گفت: بزرگان بسیاری در تاریخ تصنیف و ترانه فارسی نقش داشتهاند. محمدعلی امیرجاهد تصنیف را از ترانههای فولک و سنتی جدا و به زبان شعر نزدیک کرد. استواری زبان او سبب شد که شاعرانی چون ملکالشعرای بهار نیز وارد این عرصه شوند و آثاری ماندگار همچون «مرغ سحر» بیافرینند. ابوالقاسم لاهوتی نیز در دوران مشروطه، با تأثیر از شعر کُردی و با نزدیک کردن آن به زبان رسمی، نخستین گامها را در خلق تصنیفهای نو برداشت؛ آثاری که بعدها شبیه به شعر نیمایی ارزیابی شدند. در همان دوره، تأثیر زبانهای فولک اقوام ایرانی بر فارسی نیز محسوس شد.
این شاعر و ترانهسرای در خصوص جریان «ترانه نوین» بیان کرد: جریان «ترانه نوین» در دهههای ۲۰ و ۳۰ شکل گرفت و شاعرانی همچون جنتی عطایی، شهریار قنبری و اردلان سرفراز نامهای آشنای آن دوره هستند. پیشتر نیز شاعرانی مانند احمد شاملو، فروغ فرخزاد و عمران صلاحی، با بهرهگیری از زبان فولک، توانستند روابط عاطفی و حتی مفاهیم اجتماعی و سیاسی را منتقل کنند. برای نمونه، شاملو در برخی آثار خود از زبان محاوره برای بیان مفاهیم عرفانی بهره گرفت.
کاکایی اظهار کرد: در آغاز، استفاده از زبان محاوره در شعر، مورد تمسخر برخی شاعران قرار میگرفت و نگارنده نیز خود را ترانهسرا نمیدانست. اما با گذشت زمان و از دهه ۳۰ به بعد، باور و اعتقاد به این قالب بیشتر شد و اکنون نیز از آن بهعنوان ابزاری برای انتقال احساسات و عواطف به نسل جدید یاد میشود؛ بیآنکه کارکردهای ادبی آن فراموش گردد.
وی درباره جایگاه موسیقی و ریتم در زندگی انسان، گفت: باید توجه داشت که موسیقی و ریتم، از دیرباز جزو نیازهای معیشتی بشر بودهاند، پیش از آنکه در نظام زیباییشناسی هنری ارزشگذاری شوند. از هماهنگی قدمهای شکارچیان گرفته تا ریتم کار کشاورزان، موسیقی بخشی جدانشدنی از زندگی انسان بوده است. بر همین اساس، امروز نیز انسان به ترانه نیازمند است.
این شاعر و ترانهسرای تاکید کرد: نباید در برابر همه گونههای ترانه موضع سختگیرانه داشت. برخی طبقات اجتماعی به ترانههایی گرایش دارند که تنها ریتم آنها مورد توجه است، نه محتوای کلام. بنابراین، تلاش برای هدایت همه به یک سبک خاص، کاری بیهوده است چراکه جامعه به تنوع نیاز دارد. وظیفه نهادهای رسمی و مراکز فرهنگی، حمایت از تولید آثار فاخر است؛ همانگونه که در گذشته کانون پرورش فکری و سایر نهادها در این عرصه فعال بودند.
کاکایی درباره مشکلات تولید ترانه فاخر، بیان کرد: امروز بیشتر سرمایههای هنری صرف تولید موسیقی عامهپسند میشود و هنرمندان متعهد به خلق آثار فاخر بیپشتوانه ماندهاند. در کارگاههای آموزش ترانه نیز غالباً تنها یک شیوه تدریس و تحمیل میشود. در حالیکه جامعه به انواع ترانه از لالهزاری و فولک گرفته تا آثار جدی و آیینی نیاز دارد.
وی با اشاره به ورود زبان محاوره به شعر آیینی، گفت: ورود زبان محاوره به عرصه شعر آیینی، اگرچه در مواردی با مداحیهای سخیف همراه شده، اما ظرفیت مهمی دارد. حوزه آیینی حوزهای رسمی و مقدس است و باید با دقت و احترام بیشتری به آن پرداخته شود تا کلام به بهترین شکل منتقل گردد.
این شاعر و ترانهسرای درباره محدودیتهای زبان محاوره، اظهار کرد: تألیفات متعددی در زمینه ترانه ارائه شده است اما واقعیت آن است که زبان ترانه، به دلیل اتکای گسترده بر زبان محاوره، مرز مشخص و محدوده معینی ندارد. زبان محاوره، قواعد تثبیتشدهای همچون زبان معیار ندارد و هر طبقه اجتماعی متناسب با شأن و جایگاه خود آن را بهکار میبرد. یک سیاستمدار، استاد دانشگاه، راننده یا نیروی خدماتی، هر کدام به شکلی خاص زبان محاوره را ادا میکنند.
کاکایی اضافه کرد: حتی در سخنرانیهای سیاسی نیز معمولاً جابهجایی میان زبان رسمی و زبان محاوره مشاهده میشود؛ امری که برخی آن را عیب میدانند، در حالی که در حقیقت از طبیعت زبان محاوره است و ایرادی به آن وارد نیست. برخلاف دیدگاه بعضی صاحبنظران که این تلفیق را نقص میدانند، به باور من یکی از ویژگیهای مهم زبان محاوره همین ترکیب با زبان رسمی است، بهگونهای که ناهمخوانی و ناهماهنگی در انتقال معنا بهوجود نیاید.
وی با اشاره به سابقه تاریخی انعطافپذیری زبان محاوره، گفت: این موضوع سابقهای تاریخی نیز دارد. برای نمونه، در گذشته شاعران بزرگ گاه واژهها را به شکلی تغییر میدادند که با ذهنیت معیار همخوانی نداشت اما همین انعطاف نشاندهنده پویایی زبان بود. زبان محاوره توانسته است وامهای ارزشمندی از زبان معیار بگیرد و بستری مناسب برای انتقال احساسات و افکار در جامعه فراهم کند. امید آن میرود که با تلاش نهادهای فرهنگی و هنری، سطح ذوق عمومی جامعه ارتقا یافته و از این بستر برای تولید ترانههای مؤثرتر بهره گرفته شود.
این شاعر و ترانهسرای، در خصوص ضرورت روشنسازی مرزهای زبان محاوره و ترانه، بیان کرد: همچنان نیاز به روشنسازی مرزهای میان زبان محاوره و ترانه وجود دارد. ترانه گاهی وظیفه دارد میراث فرهنگی را به نسلهای بعد منتقل کند و گاهی صرفاً پاسخی است به نیازهای اجتماعی روزمره.
کاکایی درباره تأثیر زبان عربی و دری خراسانی بر زبان فارسی، گفت: در دوران شکوفایی سبک خراسانی، بسیاری از آثار به زبان عربی نوشته یا ترجمه میشد. پس از حمله مغول، مهاجرت علما به مرکز ایران و آمیزش زبان دری خراسانی با زبانهای محلی، ادبیات فارسی غنا و فربهی بیشتری یافت. بزرگان چون حافظ و سعدی، واژگان عربی را نیز در زبان فارسی وارد کردند، بیآنکه این امر افولی برای زبان محسوب شود، بلکه نشانهای از قدرت و انعطاف آن بود. بههمینسان، زبان محاوره نیز میتواند در کنار زبان رسمی به پویایی و قوت زبان فارسی یاری رساند.
وی بیان کرد: در تجربههای شخصی من، بهترین آثار ترانه زمانی شکل گرفتهاند که نخست ملودی خلق شده است. آهنگساز در آفرینش ملودی، دست بازتری دارد و از مجموعه صداها، شنیدهها و حتی اشعار ذخیرهشده در ذهن خود الهام میگیرد. نمونهای از این تجربه را با استاد فرید سعادتمند داشتم؛ ایشان پشت ساز نشست و ملودی نواخت و من همزمان کلام متناسب را بر زبان آوردم. از کودکی عادت به شنیدن موسیقی بیکلام داشتم و این عادت باعث شد که هنگام شنیدن سازها، کلمات در ذهنم پدیدار شوند. بهویژه در مراسمهای محلی ایلام با سازهایی چون سرنا، دهل و کمانچه، گفتوگوی سازها برایم بهسان دیالوگ میان انسانها معنا میشد. این تجربه به من آموخت که موسیقی بیکلام میتواند سرچشمه الهام برای کلام باشد.
این شاعر و ترانهسرای در ادامه گفت: ترانه در حقیقت ترکیب سه عنصر شعر، موسیقی و صدای خواننده است. سهم شعر در این میان شاید تنها ۲۰ درصد باشد، در حالی که موسیقی و اجرا بخش عمده تأثیرگذاری را بر عهده دارند. همکاری مشترک میان ترانهسرا و آهنگساز نیز شیوهای بسیار ارزشمند است، بهویژه در مواقعی که ملودی و کلام همزمان پیش میروند. برای کسانی که تازه وارد عرصه میشوند، شعر محاوره رایجترین شیوه ارتباط با موسیقی است.
کاکایی در خصوص اهمیت آشنایی با موسیقی سنتی گفت: آشنایی با موسیقی سنتی و ردیفهای آواز ایرانی تأثیری عمیق بر توانایی ترانهسرا دارد. حتی نواختن ساز، هرچند در حد سازهای کوبهای برای درک ریتم، میتواند بسیار مفید باشد. شناخت دقیق خواننده، به انتخاب واژگان کمک بسیاری میکند چراکه هر خواننده فضایی خاص دارد و شناخت این فضا، کلید موفقیت در تولید ترانه است.
در ادامه، محمود اکرامیفر شاعر و نویسنده، اظهار کرد: ترانه قدرت تبدیل ارتباط رسمی میان انسانها به ارتباطی غیررسمی را دارد. هر ارتباطی که بتواند حسها و تجربههای بیشتری از مخاطب را فعال کند، تأثیرگذاری بیشتری خواهد داشت. در هر نوع ارتباط، هنگامی که پیام بهصورت مهندسیشده تولید و توزیع میشود، اثرگذاری آن زمانی بیشتر است که چندرسانهای باشد و بتواند ابعاد مختلف احساسات مخاطب را درگیر کند.
وی با تاکید بر اینکه ترانه به دلیل بهرهگیری از موسیقی ظرفیت ویژهای در اثرگذاری دارد، افزود: شعر نیز به واسطه تخیل، موسیقی درونی و دیگر ویژگیها نسبت به نثر تأثیرگذارتر است، اما وقتی موسیقی به آن اضافه میشود، تأثیرگذاری ترانه بیش از پیش افزایش مییابد. با این حال بخش عمدهای از آنچه امروز بعنوان ترانه خوانده میشود، در حقیقت شعر است. ترانه علاوه بر سخن گفتن به زبان عامه، باید با ذهنیت عامه نیز همخوان باشد؛ یعنی زبان و ذهن مردم باید به یکدیگر نزدیک باشند.
این شاعر بیان کرد: در زمینه انتقال معنا، دو شیوه اصلی، شامل آشناییزدایی، که مخاطب را متحیر و متوقف میکند و شیوه آشنایی، که پیام را بر اساس تجربه و ذهنیت مخاطب منتقل میکند، وجود دارد. ترانه ماندگار معمولاً از شیوه آشنایی بهره میبرد و میتواند تجربههای فردی و اجتماعی مخاطبان را بازتاب دهد.
اکرامیفر با بیان اینکه در مقایسه شعر رسمی با شعر محاوره، باید توجه داشت که ادبیات عامه مادر ادبیات رسمی است، گفت: مردم ابتدا سخن گفتند و خواستهها و تجربههای خود را بیان کردند و شاعران بعداً آنها را در قالب آثار ادبی رسمی شکل دادند. ادبیات رسمی تقدم ذاتی بر ادبیات عامه ندارد. خالقان ادبیات عامه معمولاً نامشخص و ناقلان آن مشخص هستند؛ این ویژگی سبب میشود که ادبیات عامه اصالت و پیوند نزدیکی با زندگی و تجربه مردم داشته باشد.
وی تصریح کرد: بنابراین، برای افزایش اثرگذاری ترانه، ضروری است با زبان انسان، تجربهها، ذهنیت و خواستههای مردم همگام باشد تا مخاطب بتواند خود را در آن بازشناسد و ارتباط واقعی با اثر برقرار کند.
انتهای پیام
نظرات