پنجروز، اصفهان به رنگ کودکی درآمد. خیابانها و میدانهای تاریخی شهر با صدای خنده، بازی و موسیقی جان گرفتند. بادکنکها و پرچمهای رنگی در باد میرقصیدند، عروسکهای غولپیکر و شخصیتهای محبوب کارتونی میان جمعیت حرکت میکردند و گروههای موسیقی کودکانه در چهارباغ و نقشجهان شور و شوقی ویژه به فضا بخشیده بودند.
مسئولان جشنواره تلاش کردند اصفهان را برای چند روز به سرزمینی شاد و کودکانه تبدیل کنند. برنامههایی برای کودکان ناشنوا و کمبینا، اکرانهای ویژه برای بیماران خاص، کارگاههای بازیهای بومی و سینمای سیار در محلههای کمبرخوردار، نشان از نیت نیک برگزارکنندگان داشت؛ حتی کودکانی که هرگز قدم به سالن سینما نگذاشته بودند، برای نخستینبار پرده سفید سینما را تجربه کردند.
در ظاهر، جشنواره تصویری رنگین و پرنشاط ارائه داد و گویی هر قاب، قصهای از دوستی، شجاعت و خیال بود، اما در عمل، هماهنگی لازم وجود نداشت و برنامهها گاه در بینظمی و سردرگمی غرق میشدند. جشنوارهای که میتوانست الگویی از نظم، شور و خلاقیت باشد، در اجرا گاه به تجربهای پراکنده و آشفته شباهت پیدا کرد.
افتتاحیهای سرد و کمرمق
مراسم افتتاحیه که قرار بود نقطه آغاز جشن لبخند باشد، شور و شکوه لازم را نداشت. صندلیهایی که باید در اختیار هنرمندان، خبرنگاران و اصحاب رسانه قرار میگرفت، پر از افرادی بود که مسئولیت مشخصی نداشتند. برخورد نامناسب عوامل اجرایی و طولانیشدن انتظار در گیتهای ورودی، باعث ناراحتی خبرنگاران شد.
مراسم افتتاحیه بدون حضور مهمانان خارجی و مسئولان ملی برگزار شد، حتی پیام وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز قرائت نشد که این موضوع دلخوری سینماگران و هنرمندان اصفهان را به دنبال داشت. اجرای برنامه نیز بدون نظم و توسط مجریای کمتجربه انجام شد و مشکلات نور و صدا در برخی سالنها، عدم مدیریت ازدحام جمعیت و تأخیر در اکران فیلمها، تجربه حضار را سخت و خستهکننده کرد.
حاشیههای خبرنگاران و ضعف امکانات
خبرنگاران از کمتوجهیها بینصیب نماندند. کارتهای خبری از روز سوم با مبلغی بسیار ناچیز شارژ شدند. اینترنت سالنها ضعیف بود و امکان ارسال خبر و عکس با سرعت وجود نداشت. هیچ مکان اختصاصی برای خبرنگاران و عکاسان در نظر گرفته نشده بود تا بتوانند پوشش خبری سینماها را بهخوبی انجام دهند. این ضعفها باعث شد بسیاری از تلاشهای رسانهای با سختی و تأخیر همراه شود، درحالیکه خبرنگاران از صبح تا پاسی از شب مشغول فعالیت بودند و انتظار میرفت حمایت و امکانات مناسبی دریافت کنند.
داوری کودکان و نوجوانان
حضور ۱۵۰۰ کودکونوجوان بهعنوان داور اگرچه نمادی از مشارکت گسترده بود، اما نظم سالنها را به هم ریخت. بسیاری از داوران در سالنهای سینما با موبایل مشغول رفتوآمد و گرفتن سلفی با سلبریتیها بودند و از تماشای فیلمها غافل شدند. این کودکان آموزش کافی درباره داوری و نحوه رفتار حرفهای در نشستها ندیده بودند؛ درحالیکه در سالهای گذشته، داوران پیش از جشنواره آموزش میدیدند و تنها در زمان مشخص اجازه تعامل با عوامل فیلمها را داشتند.
ازدحام زیاد در سالنها باعث شد تماشاگران عادی نیز نتوانند بهراحتی فیلمها را تماشا کنند. علاوه بر این، فاصله زیاد سالنهای اصلی از مرکز شهر از جمله سیتیسنتر و شهر رویاها تماشای فیلمها را برای بسیاری از خانوادهها دشوار کرد و عدهای از مردم سرگردان ماندند.
سالنهای نمایش برای جشنواره، در بسیاری موارد استانداردهای لازم را نداشتند. سیستم نور و صدا مطلوب نبود و در برخی سالنها امکانات کافی برای کودکان و هنرمندان فراهم نشده بود.
سالنهای غذا نیز کیفیت مناسبی نداشتند و پیمانکار طرف قرارداد استانداردهای لازم را رعایت نکرده بود. این ضعفها علاوه بر اختلال در تجربه کودکان و خانوادهها، کار خبرنگاران و اصحاب رسانه را نیز دشوار کرد، زیرا بخشی از زمان پوشش خبری صرف پیداکردن امکانات و صرف غذا میشد.
یاد روزهای باشکوه گذشته
در سالهای گذشته، جشنواره باشکوه و برنامههای متنوع برگزار میشد؛ دوبله همزمان فیلمهای روز دنیا با حضور دوبلورهای شناخته شده، اجراهای زنده شخصیتهای محبوب، نمایشگاه جلوههای ویژه، سینمای سهبعدی، اتوبوس شادی، کارناوالهای رنگی، قطار شادی در باغ نور، آتشبازی و نورافشانی، همه به شور و هیجان جشن میافزودند و تجربهای فراموشنشدنی برای کودکان رقم میزد.
امسال، اما از آن همه شور و رنگ، تنها سایهای باقیمانده بود.
مراسم اختتامیه
اختتامیه برخلاف انتظار، پایان کمرمق و بینظم داشت. سالن پر از رفتوآمد بود و بسیاری از صندلیها خالی ماندند. تنها گروه محدودی از خبرنگاران و مهمانان ویژه در جای خود نشستند و سایر شرکتکنندگان، به دلیل ازدحام و بینظمی، نتوانستند مراسم را بهدرستی دنبال کنند.
برخلاف سالهای گذشته که اختتامیه با موسیقی زنده، برنامههای شاد و سرگرمکننده، آتشبازی و نورافشانی همراه بود، امسال هیچ برنامه هیجانانگیزی برای کودکان و نوجوانان برگزار نشد. اهدای جوایز با تأخیر انجام شد و حتی دیپلمهای افتخاری در لحظه آخر نوشته شدند. اختتامیه بیشتر نمادی از ضعف مدیریت و برنامهریزی شد.
مادر اصفهان و فرزند بینامش
جشنواره سالهاست که در اصفهان ریشه دارد. از پنجسالگی، اصفهان سرپرستی آن را بر عهده گرفت و تا سیوهفتمین سال آن را به بلوغ رسانده است، اما هنوز یک روز رسمی به نام این جشنواره در شناسنامه شهر ثبت نشده است. هر بار با تغییر مدیران و سیاستهای بنیاد سینمایی فارابی، زمزمه انتقال جشنواره به شهری دیگر به گوش میرسد؛ گویی این کودک باوجود مادری چون اصفهان، هنوز در سرپرستی دیگران سرگردان است.
اصفهان شهری است که در مدیریت و برنامهریزی کشور همیشه حرف اول را زده است. سکان مدیریت امور کشور اکثرا به دست مدیران لایق اصفهانی است. بودجه جشنواره را این شهر تأمین میکند، اما مدیریت اجرایی از تهران و بنیاد سینمایی فارابی است. این دوگانگی باعث شده هماهنگیها کاهش یابد و برنامهها انسجام لازم را نداشته باشند.
اگر جشنواره بخواهد به سیوهشتمین سال خود برسد، باید از امروز به فکر اصلاح ضعفها باشد. استفاده از مدیران خبره و باتجربه، برنامهریزی دقیق، نظم اجرایی، احترام به هنرمندان و خبرنگاران، و آمادهسازی کامل سالنها و فضاهای فرهنگی، شرط لازم برای برگزاری این رویداد است.
اصفهان با پیشینه فرهنگی و هنری غنی، شایسته است جشنوارهای در شأن خود برگزار کند؛ نه فقط بهعنوان میزبان، بلکه بهعنوان خالق خاطراتی ماندگار برای کودکان و نوجوانان و برای همه آنانی که هنوز کودک درون خود را زنده نگه داشتهاند.
گزارش از شهرزاد فلاحیان
انتهای پیام
نظرات