فضای پارکینگ ۹ بابلسر را صدای امید ذاتعلی پر کرده که پشت بلندگو میگوید: استان مازندران! مهد اتومبیلرانی ایران! باید باور کنیم که بهترین رانندگان ما از مازندرانند.
وارد پیست که میشوم صف موریک و خودروهای آفرود قرار است روز پرهیجانی را هم برای شرکتکنندگان و هم برای تماشاگران مشتاقی که خارج از پیست هستند را بهوجود آورد، رانندهها و مربیان و اعضای فنی هر تیم گوشهای زیر سایه درختان ساحل مشغول تبادلنظرند، یکی چای آماده میکند، آن یکی آخرین تذکرهای فنی را میدهد و یکی هم پشت نوارهای زردرنگ اخطار تیم رقیب را رصد میکند. راند دوم مسابقات آفرود کشور در هفته سوم مهر در بابلسر برگزار شد.
بیمار این داستان نیستم، روانی آنم
بیشتر از ۱۰۰ راننده یا به قول حرفهایها «رایدر» در این راند شرکت کردند، «یاشار نورده» هم یکی از آن عشق آفرودهاست. گوشهای، زیر سایه درخت با تیمش که از استان همسایه گیلان آمدهاند، مشغول گفتوگو هستند. ۴۳ ساله است و به گفته خودش از ۹۷ در تمام مسابقات رسمی کشور شرکت کرده، درباره علاقهاش به این رشته ورزشی میگوید:«آفرود» عشق است و عشقبازی هم هزینههایی دارد.
به پاترول تمام دستکاریشدهاش که کم برایش هزینه نتراشیده نگاه میکند و میگوید: ما در ایران زندگی میکنیم و ماشینها آپدیت روز نیستند، همه هزینهها هم پای خودمان است و این داستان در هر راند تکرار میشود. بهطور متوسط هر راند مسابقه ۲۵ میلیون تومان هزینه دارد. اگر مسابقات کشوری باشد شرایط فرق دارد؛ ماشین سالم بیاد بیرون، لاستیکها پنچر شوند یا نه، خلاصه هر کدام هزینه دارد.
به نظرش بزرگترین خطر و دشمن این رقابت، انرژی منفی است که دراین زمینه معتقد است بعد از مسائل فنی، انرژی منفی بزرگترین خطر این بازی هست، نگاه آدمهایی که دوست ندارند موفقیت دیگران را ببیند.
برای رایدرها بزرگترین آرزو یا رالی پاریس- داکار است یا «سکو زدن»؛ همان قهرمانی و گرفتن کاپ. به نظر میرسد گزینه دوم در این گرانی و تورم دستیافتنیتر باشد.
یاشار یک بار قهرمان قویترین آفرودرهای کشور به میزبانی رودسر گیلان را کسب کرده و علاقه دارد باز هم سکوهای بیشتری را فتح کند، این رشته نه سن میشناسد، نه پول توی جیب؛ یعنی عشقبازی هیچی نمیشناسد. آن زمان که وارد شدیم هنوز سافاری را کسی نمیشناخت، خرج ده تا سافاری کردیم که امروز اینجاییم.
بازی آدرنالین زیر نگاه فرزندان
مژگان قاسمی مطلق «پَسِنجِر» است؛ همان کمکراننده، راننده هم همسر اوست. خودرو هایلوکس تایگر این زوج یک سال است که تپههای شنی مسابقات را در کلاس ۲ زیر ۴۵۰۰ سیسی درمینوردند و گردوخاک به پا میکنند.
مژگان پزشک است و درباره حضورش در آفرود اظهار میکند: تقریبا ۱۰ سال هست که آفرودریم و از اول با هم همه جا رفتیم. این دومین مسابقهای است که شرکت کردم که هم هیجان دارم و هم استرس.
به دورتر و تماشاگران اشاره میکند: دو تا بچههای ما هم همراهمان هستند. تماشاگرند؛ خب استرس دارم به خاطر مسیرها، اتفاقهای مسیر، ممکن هست به ته خط نرسیم، زیر نگاه بچهها بازی میکنیم، تماشا میکنند و به نظرم طبیعی است که از این دست نگرانیها داشته باشیم.
یک خانواده ۵۰ نفره زیر پرچم تیم البرز
دورتر از همه تیمها، کنار ساحل چادرهای برافراشته تیم البرز زیر آفتاب گرم و بادهای ملایم مهر به آرامی تکان میخورند و میدرخشند. زیر این چادر اما رقابتی نیست، اعضای تیم که حالا یک خانوادهاند اینجا دور هم جمع شده و مشغول چای و خنده و تماشای رقابتند. این تیم از پزشک و آشپز بینالمللی یا به قول خودشان «شف» تا کمسنترین آفرودر را در خودش جا دادهاست. اینجا، زیر چادر تیم البرز، بیش از رقابت اتحاد و حمایت و همدلی جلبتوجه میکند.
مینا بیات رئیس آفرود کرج با بیان اینکه توی تمرینات هم خانوادگی شرکت میکنیم، اظهار میکند: اینجا ما یک خانوادهایم، زن و مرد هم نداریم، زنها کنار مردان بودهاند و همیشه اکیپ شدهایم و تمرین کردهایم و سکو زدیم. «هم فال و هم تماشا»، از هم حمایت میکنیم، قهرمان میشویم و لذتش را هم میبریم.
سمیه جوانی، رئیس کمیته آفرود بانوان البرز هم اینجاست و در تکمیل حرفهای بیات میگوید: شرایط را طوری آماده کردهایم که از چادر و سایبان تا آشپزخانه سیار را برای رفاه و آرامش بچههای تیم فراهم شود، ما حتی یک صندوق توی آفرود کرج داریم که مبالغ جمعآوری شده را برای بعضی رفاهیات تیم از همین صندوق تامین میکنیم.
مهرداد مقیمی، آفرودر و همان «شف» محبوب و معروف تیم است، نه برای چلوگوشت ناهار که عطرش تمام چادر را پر کرده، بلکه برای قهرمانیها و حمایتهایش از تیم؛ مهرداد هم عاشق آفرود است؛ هم آشپزی، او خط وصل این دو جهان را اینطور تعریف میکند: عاشق هر دو تا هستم، هم آفرود هم آشپزی، ۲۳ سال خارج از ایران بودم و این سالها که ایرانم تمام این جمع خانواده من هستند. در کنار کارم، راهاندازی رستوران دارم، این دانش به مدیریت ۵۰ نفر تیم ما و تامین امکانات و رفاهشان کمک میکند.
تیم البرز ۱۳ راننده دارد که در کنار اعضای خانواده، میشوند ۵۰ نفر! به گفته مهرداد صبحانه و ناهار و شام همه در کنار همدیگرند: همه را خودم با همکاری بچهها درست میکنم. در طول مسابقات کنار غذاهای اصلی پک صبحانه انرژیزا برای رانندهها داریم، برای خانوادهها هم نیمرو و املت! دو نفر برای تدارکات و پشتیبانی آشپزخانه دارم و کارهای جمعی بدون درخواست دادن؛ داوطلبانه انجام میشود.
هلیا جمالیفرد، جوانترین آفرودر مسابقات هم عضو تیم البرز است. ۱۶ سال دارد و از ۱۰ سالگی با حمایت پدرش که او هم داور و راننده بوده، در رقابتها حضور دارد. پاژروسوار و شرکتکننده کلاس بانوان است، هلیا از نخستین تجربهاش برای ما گفت: اولین مسابقه را در ۱۰ سالگی شرکت کردم؛ تو آیلند تهران، اصلا نمیترسیدم، برعکس خیلی هم انرژی داشتم زودتر بروم، اصلا مسابقات را نمیشناختم! درواقع با بخش فنی آشنا نبودم و فقط از طریق پدرم که داور بود با مسابقات آشنایی داشتم.
ماشیناش یک پاژرو است که هدیه تولدش هم هست: بیشتر از ۱۰ تا مسابقه شرکت کردم و ۹ تا مقام دارم. مسابقه حصارک به میزبانی البرز اول شدم و خیلی به من چسبید. رویای من مسابقات رالی پاریس-داکار است.
کوچکترین شرکتکننده راند دوم رالی بابلسر در ادامه از حواشی رقابتها میگوید: این رشته فقط هزینه و حاشیه است، برای هر دوره از مسابقات ۱۰ تا ۵۰ میلیون تومان هزینه دارم، مثلا برای همین راند حدودا ۳۰ میلیون تومان خرج کردهام، پولوس، جعبه فرمان، لاستیک و این چیزها؛ در مدرسه هم باورشان نمیشد آفرودرم، اول فکر میکردند دروغ میگویم و آفرود ساده است، تا ویدئوها را در پیجم دیدند و باور کردند. تا اینجا هم بخاطر حمایت پدرم وعلاقه به ماشین دوام آوردم، أصلا «مریضشم»!
فرشتگان بیبال اورژانس و آتشنشانی
آفرودیها امنیت سلامتشان را مدیون دو گروه هستند؛ اورژانس و آتشنشانی، فرشتگانی در حاشیه که تا پیش از وقوع حادثه کمتر دیده میشوند.
امیرعلی نجاتی را کنار ماشین قرمز آتشنشانی میبینم، آنها در تمام مسابقات حاضرند و استرس مسابقات اثری روی آنها ندارد. به گفته او تنها استرس گروه آتشنشانی عدمدسترسی به راه نجات است. ما کاملا آماده، راهی مسابقات میشویم و تنها استرس ما نداشتن راه دسترسی به خودروی دچار حریق است، البته وسط پیست کپسولهایی در حال آمادهباش گذاشتهایم، اما مثلا برای ورود کامیون دچار مشکل هستیم.
او ادامه میدهد: از ساعت ۸ تا پایان ساعت برگزاری اینجا آمادهباشیم، هر چه تعداد خودرو بیشتر باشد باید تدابیر بیشتری در نظر بگیریم. این پیست ناایمن نیست و برگزارکنندهها به شدت ایمنی را رعایت کردند، اما تماشاگران هم باید احساس مسئولیت کنند و وارد پیست نشوند، چون آدرنالین رانندهها بالاست و خودشان را هم به سختی کنترل میکنند، گاهی ممکن است در اثر آدرنالین اطرافیانشان را نبینند.
علیرضا قاضیانی برای نخستین بار با گروه اورژانس ۱۱۵ در مسابقات حاضر است. خونسرد و خندان است و مانند آتشنشانها میگوید استرس ندارم، استرس نداریم اما ششدانگ حواسمان به مسابقه است. بعضی خدمات مثل پانسمان و خونریزی همینجا در پیست انجام و باقی به بیمارستان منتقل میشود.
قاضیانی اعتقاد دارد نیمی از امنیت رانندگان با پوشش آنها تامین میشود. رانندگان شرکتکننده از حداکثر لوازم محافطت کننده شخصی استفاده کنند مثل گردنبد که بسیاری از شرکتکنندهها داشتند، یا لباسهای مخصوص؛ تماشاگران باید به حرف برگزارکنندگان برای حفظ فاصله توجه کنند که امکان خطر پایین باشد.
او در پایان تاکید میکند: اورژانسیها کلا استرس ندارند، چون شغل پراسترس دارند و استرس این مسابقات ما را نمیگیرد، اینجا محیط، کنترلشده است.
انتهای پیام
نظرات