اصفهان، شهری است که تاریخ و هنر را همچون دو رود خروشان درهمآمیخته است؛ شهری که از دل زمان، معماری و نور را خلق کرده است. گذر از هر کوچه و خیابان، عبور از هر طاق و گنبد، یادآور قرنها تلاش هنرمندان و معماران برای بیان هویت و زیبایی است. وقتی پا در میدان نقشجهان میگذاری، سنگفرشهای کهنه و طاقهای بلند تو را به سکوت و تأمل دعوت میکند. اصفهان شهری است که فقط با چشم نمیتوان آن را شناخت؛ باید آن را حس کرد، لمس کرد، و در جریان خطوط و خمیدگیهایش غرق شد.
یکی از عناصر کلیدی این شهر، قوس است؛ انحنایی که از زمین آغاز میشود و به سمت آسمان میرود، همچون تیر آذر که رها شده و مسیر روشنایی را نشان میدهد. این قوسها نه فقط در فرم، بلکه در معنا، زندگی و رفتار مردم اصفهان بازتاب یافتهاند. گنبدهای فیروزهای، سردرهای مزین به نقوش اسلیمی، طاقهای بلند، کاشیهای هزارنقش و خطوط هندسی پیچیده، همه حامل پیام حرکت، نور و معنا هستند.
آذر، تیرانداز اسطورهای، نه برای جنگ، بلکه برای روشنایی و جهتدهی طراحی شده است. انتخاب یکم آذر بهعنوان روز اصفهان نیز نه صرفاً یادآور آغاز یک ماه، بلکه نمادی از فلسفه شهری است که از نور و حرکت زاده شده و هنوز مسیر خود را ادامه میدهد. این روز، فرصتی است برای بازخوانی هویت اصفهان؛ زمانی که قوسها، نقشها و رنگها زنده میشوند و شهر دوباره تیر رهایی خود را رها میکند.
اصفهان شهری است که گذشته، حال و آیندهاش در قوسها تنیده شده است. هر بار که نور آذر بر کاشیها میتابد، خطوط اسلیمی برجسته میشوند و تیر رها شده از کمان آذر، حرکت و مسیر شهر را به تصویر میکشد. این شهر نهتنها محل زندگی، بلکه قصهای زنده از حرکت، نور، معنا و زیبایی است.
قوس در اصفهان فقط یکشکل هندسی نیست؛ بلکه زبان حرکت و روشنایی است
بهمن صفاری، اصفهانشناس و استاد تاریخ دانشگاه آزاد اسلامی نجفآباد، درباره تیرانداز قیصریه، نقش قوسها و روز اصفهان به ایسنا گفت: این عناصر با هم فلسفهای یکپارچه را روایت میکنند؛ فلسفهای که حرکت، نور و هدف را در خود جایداده است. قوس در اصفهان فقط یکشکل هندسی نیست، بلکه زبان حرکت و روشنایی است. گنبدها با صعود آرامشان مسیر حرکت روح شهر را نشان میدهند، طاقها راهنمای گذر هستند و سردرها اعلان روشناییاند. این قوسها نهتنها در معماری، بلکه در رفتار مردم نیز بازتاب یافتهاند؛ اصفهانیها مستقیم و شتابزده عمل نمیکنند، بلکه با تأمل و تعادل حرکت میکنند.
وی درباره روز اصفهان، یکم آذر، میافزاید: این روز بازخوانی هویت و فلسفه شهر است. روشنایی آذر، قوسها، معماری و روح مردم را به هم پیوند میدهد. تیر موجود بر سردر قیصریه بهسوی هیچ دشمنی نیست؛ نقطه هدف آن همان نقطهای است که شهر را ساخته. گذشته را میستاید، اما نگاهش همیشه به آینده است.
این اصفهانشناس بیان میکند: خطوط اسلیمی و خمیدگیها الهامگرفته از شعله و نور هستند. زیبایی صرف نیست، بلکه نمایش معناست. قوس وسیلهای برای بیان حرکت، گذر از تاریکی به روشنایی و پیوند میان عناصر زمینی و آسمانی است. نور آذر وقتی بر گنبدها و کاشیها میتابد، خطوط و نقشها زنده میشوند و هویت شهر آشکار میشود.
صفاری به رفتار اجتماعی مردم اشاره میکند، و میگوید: آنها همانند معماری شهر، با قوس و تأمل عمل میکنند، نه مستقیم و شتابزده. این همان فلسفه حرکت و تعادل است که در تمام جنبههای شهر قابلمشاهده است.
نقوش اسلیمی و خمیدگیهای گنبدها صرفاً تزیینی نیستند، بلکه زبان هنری آذر هستند
حسین ملکاحمدی، کارشناس میراث درباره نقش آذر در نقوش و معماری به ایسنا اظهار کرد: نقوش اسلیمی و خمیدگیهای گنبدها صرفاً تزیینی نیستند، بلکه زبان هنری آذر هستند؛ خطوطی که از مرکز آغاز نمیشوند، اما روبهبالا حرکت میکنند، همانند تیر رهاشده از کمان.
وی میافزاید: این عناصر نهتنها در بناهای رسمی، بلکه در معماری بومی نیز حضور دارند. خانههای قدیمی جلفا، خورشید گیرها، طاقنماها و حتی نقشهای گل آتشین در قالیها، همه بازتاب همین تفکر هستند. رنگها نیز به این معنا کمک میکنند؛ آبی آرامش و زمان را نشان میدهد و طلایی نور و حرکت را. ترکیب این دورنگ، بازتابی از هویت آذرگونه اصفهان است.
این کارشناس میراث بیان میکند: این عناصر فرهنگی رفتار و نگاه مردم شهر را شکل دادهاند و توازن میان آبوآتش، میان سکون و حرکت، اساس ماندگاری زیباییهای اصفهان است. هر نقش، هر قوس و هر رنگ، بخشی از فلسفه حرکت و روشنایی است که شهر را زنده نگه داشته است.
ملک احمدی ادامه میدهد: در مسجد شیخ لطفالله، پنجرهها و گنبد با خطوط اسلیمی و رنگهای طلایی و فیروزهای، حرکت تیر آذر و نور را بازتولید میکنند. سردر قیصریه با تیرانداز و کمانش، همان قوسهای فلسفی را به فضای شهری منتقل میکند. تصویر میدان نقشجهان همیشه زنده است. سنگفرشهای کهنه و طاقهای بلند، بازتاب نور آذر، بازی سایه و رنگ، و مردم و گردشگرانی که در این فضای تاریخی عبور میکنند. هر گام، هر نگاه، هر لمس طاق، معنای قوس و حرکت را آشکار میکند.
وی توضیح میدهد: سردر قیصریه با نقوش تیرانداز، همچنان کمان را در دست دارد. گویی تیر بهسوی روشنایی و هدفی نامعلوم در حرکت است، نه بهسوی دشمن. نور زمستانی که بر سردر میتابد، خطوط اسلیمی و کاشیها را زنده میکند و فلسفه تیر آذر را ملموس میسازد.
این کارشناس میراث در پایان درباره نقش قوس یا کمان آذر خاطرنشان میکند: در مسجد شیخ لطفالله، گنبد فیروزهای، خطوط اسلیمی، رنگهای طلایی و آبی، و پنجرهها که نور را به درون میتابانند، همگی نشانگر حرکت و قوس هستند. مرکز گنبد با نقوش طاووس، تجلی روح آذر و حرکت نور در فضای معماری است. نور که از پنجرهها میگذرد، نقشها را برجسته میکند و تیر آذر را در حرکت تداعی میکند.
پس از بازخوانی این گفتوگوها و تجربه میدانی، اصفهان برایم زنده شد؛ هر قوس، هر خمیدگی و هر نقش اسلیمی، داستانی از حرکت، نور و زندگی بازگو میکرد. تیرانداز قیصریه کمان را در دست دارد و آسمان آبی بالای شهر، مسیر تیر را روشن میکند.
قوسها، حالا بیش از همیشه برایم پررنگ شدند؛ نه فقط عناصر معماری، بلکه زبان حرکت و زندگی، راهنمای نگاه و اندیشه. حرکت نور در کاشیها، تکرار خطوط اسلیمی، بازی رنگها و ریتم طاقها، داستان شهری را تعریف میکرد که از آذر زاده شده و هنوز تیر رهایی و نور خود را در مسیر نگه داشته است.
اصفهان دیگر صرفاً شهری از آجر و کاشی نبود، بلکه جریانی از نور و حرکت، تاریخ و زمان، زندگی و معنا بود. هر گام در میدان نقشجهان، هر نگاه به سردر قیصریه، هر لمس سایه و نور، معنای قوس را آشکار میکرد: شهری که گذشته، حال و آیندهاش در همان قوسها تنیده شده و زیباییهای آن نه تصادفی، بلکه روایتگونه، زنده و ماندگار هستند.
اینجا، در همان لحظه که آذر بر شهر تابید، فهمیدم که تیر اصفهان هنوز در مسیر است؛ تیر نور و حرکت که از زمین آغاز میشود، در گنبدها اوج میگیرد و در آسمان آبی محو میشود، همچنان مسیر خود را ادامه میدهد. شهری که نور و قوس، زیبایی و معنا، تاریخ و آیندهاش را درهمتنیده است و هر بینندهای که در آن تأمل کند، درمییابد که زیباییهای اصفهان قصهای زندهاند که هر روز دوباره روایت میشوند.
انتهای پیام

نظرات