دهها سال است که دولت آمریکا با همه روسای دموکرات و جمهوریخواهش در منطقه خاورمیانه براساس دو اصل ثابت رفتار کرده است: اولی حفظ منافع استراتژیک و اقتصادی آمریکا و دومی حفظ امنیت اسرائیل در خاورمیانه.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) از بیروت، تحولات سه ساله اخیر خاورمیانه و به خصوص پس از عقب نشینی ارتش آمریکا از عراق در سال 2011 نیز در راستای همین معادله بوده است.
1- از خروج ارتش آمریکا از عراق تا جنگ در خاورمیانه جدید
آمریکا با حمله و اشغال عراق در سال 2003 با سیاست مهار دوگانه تلاش کرد نظامهای سیاسی سوریه و ایران را با خود همراه کند. ارتش آمریکا در گام اول با خوش خیالی از اشغال عراق سودای حمله نظامی به سوریه را در سر می پروراند تا در گام دوم ضربه اساسی خود را به ایران وارد کند اما با تلفات سنگین ارتش آمریکا در عراق و زمین گیر شدن در این کشور از حمله مستقیم به سوریه عقب نشینی کرد و سیاست خویش را به لبنان و خروج ارتش سوریه از این کشور معطوف کرد، از همین رو در سال 2004 قطعنامه 1554 شورای امنیت (خروج ارتش سوریه از لبنان و خلع سلاح شبه نظامیان این کشور اشاره به خله سلاح مقاومت اسلامی لبنان) را در سایه خواب سیاسی روسیه و چین به تصویب رساند. و هنگامی که این قطعنامه نیز نتوانست ارتش سوریه را از لبنان به بیروان براند. در سال 2005 ترور رفیق حریری، نخست وزیر سابق لبنان کلید میخورد که حاوی دو دستاورد سیاسی بزرگ برای آمریکا بود. اول دولت سوریه متهم ردیف اول این ترور معرفی و دوم این که نطفه جنگ طایفهای شیعه و سنی در لبنان بسته شد چرا که در کنار سوریه، حزبالله به عنوان یک حزب شیعی شریک جرم ترور یک رهبر سیاسی سنی معرفی شد. چهار سال بعد از این واقعه همه اتهامات از سوریه پس گرفته شد اما پای حزبالله را هم چنان در گیر دادگاه بینالمللی ترور حریری کردند. در مهمترین دستاوردهای ترور حریری، دو ماه و 14 روز پس از این ترور ارتش سوریه مجبور به ترک خاک سوریه شد و یکی از دو اصل ثابت سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه یعنی امنیت اسرائیل تحقق یافت. پس از آن جنگ سی و سه روزه در سال 2006 رقم خورد تا ریشه مقاومت اسلامی از لبنان کنده شود اما این جنگ نیز به اهداف خود نرسید. هم زمان در این سال کاندولیزا رایس، وزیر خارجه عهد جورج بوش از تولد خاورمیانه جدید سخن گفت. با آغاز خیزش مردم مسلمان کشورهای عربی اسلامی در شمال افریقا،آمریکا با دخالت مستقیم تلاش نمود تا مسیر واقعی آن را تغییر دهد به همین دلیل مطالبات سیاسی و تغییر در خاورمیانه به سرعت به سوی جنگ های طایفی و نبردهای مسلحانه گرایش یافت و در اولین گام جنگ خانمانسوز سوریه کلید خورد و زبانههای آن تا کشورهای عربی شمال آفریقا و عراق و لبنان را در بر گرفت و پس از سالها از تولد اصطلاح خاورمیانه جدید، نقشه جدید سیاسی خاورمیانه در سال 2014 بیش از پیش خود را نشان داد. خاورمیانه جدیدی که کاندولیزا رایس در سال 2006 در بیروت از آن سخن گفته بود اکنون توسط جان کری در سال 2014 در قاهره پیگیری میشود.
فرق سیاست خارجی آمریکا از سال 2003 تا 2011 آن است که در خاورمیانه آن سالها آمریکا میلیاردها دلار صرف استقرار امنیت و آرامش در عراق کرده و حدود 5 هزار از سربازان وافسران ارتش خود را در باتلاق عراق قربانی کرد اما در سال 2014 آمریکا به کناری نشسته و بدون صرف حتی یک دلار و بدون ریزیش حتی یک قطره خون از دماغ سربازانش کارگردانی تحولات خاورمیانه و سناریوی انتقام از ملتها و نظامهای سیاسی منطقه را به عهده گرفته است؛ از همین رو به اعتقاد بسیاری از کارشناسان سیاسی منطقه از هم اکنون خروج ارتش آمریکا از افغانستان را باید به دیده شک و نگرانی نگریست زیرا میتواند سه کشور ایران، پاکستان و افغانستان را درگیر بحران نظامی از همان نوعی کند که اکنون در خاورمیانه در جریان است، بحرانی که شاه کلید آن تشدید جنگهای طایفهای مذهبی شیعه سنی در برنامههای آمریکایی است تا مرزهای شرقی کشورمان را دستخوش تهدیداتی از نوع تهدیدات داعش در عراق و سوریه کند و این در حالی است که وجود نیروهای تکفیری و سلفی در بین نیروهای القاعده و طالبان افغانستان بروز و شکل گیری چنین معادلهای را به شدت تقویت میکند.
2- از معادله سنگ تا موشک و برهم خوردن معادله امنیت اسرائیل
زمانی بود که مردم سرزمینهای اشغالی فلسطین با سنگ جواب کشتار ارتش اسرائیل را میدادند. به مرور زمان و پس از تجربه مقاومت اسلامی در لبنان و انتقال این تجربیات توسط شهید عماد مغنیه به مقاومت فلسطین و به خصوص سازمانهای حماس و جهاد اسلامی، موشک جای سنگ را گرفت و معادله نظامی بین ارتش اسرائیل و نیروهای جهادی فلسطین تغییر کرد. در زمانی که ارتشهای عربی از پرتاب یک تیر از تفنگهای مدرن خویش به سوی شهرهای اسرائیل عاجز بودند مقاومت اسلامی فلسطین نه تنها تل آویو و قدس غربی بلکه حیفاء را از غزه آماج حملات موشکی خود قرار دادند و عدم امنیت را به فراتر از پایتخت رژیم صهیونیستی گسترش دادند.
اکنون معادله رعب و وحشت بین مقاومت فلسطین و ارتش اسرائیل معادلهای واقعی و حقیقی است که حتی با کشتار شهروندان عادی فلسطینی نیز این معادله بر هم نخواهد خورد. برای ارتش اسرائیل پیروزی زمانی شکل میگیرد که آخرین موشکهای مقاومت برچیده و همه پایگاههای پرتاب موشک از نوار غزه به تسخیر ارتش اسرائیل درآید اما پیروزی مقاومت به رغم تعداد زیاد شهداء زمانی است که ارتش اسرائیل به این هدف خویش دست نیابد. این در حالی است که پایگاه مردمی مقاومت پذیرش شهداء و مجروحان خویش را در راستای وصول به اهداف اعلام شده مقاومت داشته باشند و این پایگاه و ظرفیتهای مردمی برای مقاومت فلسطین هم چنان پابرجا است همچنانکه در جنگ سی و سه روزه مقاومت اسلامی لبنان در برابر ارتش اسرائیل پابرجا بود.
از همین رو است که طرفی که اکنون به اتش بس نیاز دارد اسرائیل است و نه مقاومت به خصوص آن که نه اسرائیل و نه هیچ طرف دیگری نمیداند که ذخایر استراتژیک مقاومت از موشکهای میانبرد تا چه حدی است. فقط تصور این که فرودگاه تل آویو به دلیل شلیکهای مقاومت بسته و شهرهای قدس غربی، تل آویو، حیفاء و بسیاری از شهرکهای یهودی نشین در طول 24 ساعت به شکل دایمی با شنیدن صدای آژیر خطر در حالت رعب و وحشت به سر میبرند کوهی از بحران و یاس برای نتانیاهو و دولت او ایجاد میکند، از همین رو به رغم حملات کور به مناطق مسکونی غزه از خدا میخواهند یک منجی تحت عنوان واسطه گفتگوهای آتش بس پا پیش بگذارد و آنها را از این کابوس بزرگ رهایی دهد.
اسرائیلیها و آمریکاییها این بار پیامی مهم را در خاورمیانه از غزه دریافت کردهاند و آن این که آتشی را که در خاورمیانه از عراق تا سوریه و از مصر تا لیبی راه انداختهاند هر لحظه ممکن است دامن آنها را بگیرد و به رغم سیاست 10 ساله آمریکا در سایه خاورمیانه جدید برای حفظ امنیت اسرائیل اما این سیاست هر آن در سایه شعله ور شدن جنبش مسلحانه و این بار موشکی مقاومت فلسطین میتواند دودمان خاورمیانه جدید آنها را بر باد دهد.
نوار غزه و مقاومت مسلحانه و برخورداری از سلاح استراتژیک موشکهای کوتاه برد و میان برد معادلههای حفظ امنیت اسرائیل در خاورمیانه را برهم زده است و بار دیگر موضوع اصلی و استراتژیک خاورمیانه یعنی فلسطین را به میان کشیده است و این در حالی است که آمریکا در سه سال اخیر با برنامه ریزی به منظور حاکمیت جریانهای تکفیری در عراق، سوریه و لبنان تلاش کرده است تا با کاشتن بذر فتنه طایفی و برخوردهای مسلحانه مذهبی و قومی، موضوع فلسطین را از رده اهمیت در خاورمیانه برچیده و به جای آن نزاعهای منطقهای در سایه فتنه مذهبی شیعه و سنی را جایگزین آن کند.
و اکنون بی دلیل نیست که جان کری سراسیمه عازم قاهره میشود تا به سرعت راهی برای برقراری آتش بس در جنگ غزه پیدا کند زیرا او به خوبی و بهتر از هر کسی دیگر میداند که گنبد آهنین امریکایی که به منظور خنثی سازی شلیک موشک بر فراز شهرهای اسرائیل نیز نتوانسته و نخواهد توانست امنیت داخلی اسرائیل را تامین کند و این میتواند یک رسوایی بزرگ امنیتی – نظامی و پدافندی برای آمریکا باشد چه آن که اگر اسرائیل در سایه این گنبد آهنین نمیتواند امنیت خود را از سوی غزه و پرتاپ موشکهای تقریبا ابتدایی تامین کند آنگاه که جنگی سراسری در خاورمیانه برقرار و به ناگاه در یک روز هزاران موشک به سوی اسرائیل روانه شود آنگاه محدوده جغرافیایی رژیم صهیونیستی با چه مصیبتی دست بگریبان می شود.
جان کری اکنون آمده است تا دامنه گسترش جنگ در غزه و انتقال آن به نواخی دیگر از جمله لبنان را بگیرد، فرضیهای که همه سیاستهای آمریکا را بر هم میزند چرا که خاورمیانه جدید آمریکا تا زمانی صلاحیت ادامه حیات دارد که پای رژیم صهیونیستی به جنگ خاورمیانه باز نشده باشد و آنگاه که او هم وارد معرکههای خاورمیانه شود آن زمان خاورمیانه جدید آمریکا سقوط میکند و آمریکا نیز به عنوان یکی از طرفهای اصلی باید وارد جنگ مستقیم در خاورمیانه شود.
3- جنگ سراسری و مبادله پیامهای سری بین لبنان، غزه و تلآویو با آلمان
اکنون زمان نقل و انتقال پیامهای سری بین غزه، بیروت و تل آویو و آلمان است. مثل همیشه واسطههای آلمانی در اوج بحرانهای نظامی وارد داستان میشوند تا با انتقال پیام به عنوان طرف ثالث راهی برای خروج از بن بست پیدا کنند. گواه اولیه این واسطه گری تماس اسرائیلی با آلمانیها به منظور کسب خبر از سرباز اسیر شده ارتش اسرائیل در غزه است. این واسطههای آلمانی وقتی وارد صحنه میشوند که ابرهای ناامیدی بر فراز اسمان فلسطین اشغالی و فضای سیاسی رژیم اسرائیل باشد و راهکارهای نظامی ارتشش جایی برای خروج از بن بست نداشته باشد. اما به راستی چه پیغامهایی ممکن است بین اینجا و آنجا توسط آلمانیها منتقل شده باشد؟ اکنون نگرانی و ترس آمریکا و اسرائیل از چیست؟ ایا مقاومت اسلامی لبنان به منظور حمایت عملی از مقاومت فلسطین پیامی وحشت بار برای اسرائیل داده است؟ ایا واسطههای آلمانی همان نقشی را بازی میکنند که در جریان جنگ سی و سه روزه ایفاء کردند، وقتی که دایره تهدیدهای مقاومت حاکی از بروز جنگی وسیع در منطقه خاورمیانه داشت؟
سید حسن نصرالله قرار است تا در روز جهانی قدس سخنرانی کند و همه و به خصوص اسرائیلیها سراسر گوش هستند که وی چه میگوید زیرا میدانند با استمرار جنگ در غزه و کشتار فلسطینیها مقاومت اسلامی خیلی منتظر دروازههای دیپلماتیک نمیماند و آنچه را صلاح مقاومت در خاورمیانه میداند اقدام میکند. همه نگاهها اکنون به این موضوع جلب شده است که آیا پیامی تکان دهنده از سوی مقاومت اسلامی لبنان به سوی اسرائیل ارسال شده است؟
اگر چنین موضوعی صحت داشته باشد آنگاه آمریکاییها چه طرفندی در دست خواهند داشت. از همین رو دولت آمریکا با اعزام جان کری به قاهره سراسیمه آمده است تا پیش از گسترش بحران راهی برای خروج بن بست اسرائیل پیدا کند. همه اینها گواهی است بر آن که به رغم آن که آمریکا دست برتر نظامی در منطقه خاورمیانه را از نظر تکنولوژیک در دست دارد اما با این وجود راههایی وجود دارد تا نشان داده شود که گنبد آهنین آنها آنچنانکه میگفتند خیلی هم آهنین نیست و دیوارههای امنیت آهنین اسرائیل در ظرف چند دقیقه امکان فروپاشی را دارد.
انتهای پیام
نظرات