به گزارش ایسنا، دکتر ابراهیم مقیمی رییس انجمن مخاطره شناسی ایران و رئیس دانشکده جغرافیا دانشگاه تهران ضمن ارسال یادداشتی با عنوان «ضرورت درک مخاطرات به مناسبت حادثه پلاسکو» به خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، یکی از بدترین شرایط ادراک مخاطرات را حالت «درماندگی عالمانه» دانست که در آن دانش از خطر به قدر کافی موجود است ولی هیچ مقداری از آن در کاهش مخاطرات سهم ندارد.
در این یادداشت آمده است:
"هنگامی که محیط زندگی و سرگذشت جوامع و تجربه انسانها از درک مخاطرات را مطالعه میکنیم، مشاهده میشود که درک مخاطرات صرفا به عنوان یک قلمرو مفهومی تصور نمیشد بلکه توانایی بشر برای تبدیل فکر به عمل نیز در آن نهفته است.
چگونگی تفسیر طبیعت، انسان، فرهنگ و تکنولوژی و تجربه ما از آنها و اقدامات انجام شده در خصوص مخاطرات میتواند به اندازه خود ماهیت مخاطرات برای ما مهم باشد و لزوما این امر در همه جوامع یکسان نیست.
فرایند ادراک، فرایند ظریفی است. محرکهای خارجی دریافت شده توسط یک شخص به منظور شناختن و آگاهی از آنها نیاز به سازمان یافتگی دارد و یا به عبارت دیگر، «درک» با برخی از سیستمهای مرتب قبلی که در ذهن حفظ شده و بر اساس آموزش گذشته و حال، تعلیم موضوعی و عمومی و تجربه به دست میآید. برای درک مخاطرات، باید بحث زیادی درباره ادراک انجام شود و نیز باید بحث زیادی در مورد مخاطرات و نگرشها، ایدهها و احساسات انجام شود. به طور خلاصه، ادراک یک فرآیند ظریف و انتخابی است.
درک مخاطرات به تدریج توسط تحقیقات صبورانه اندیشمندان متعدد در طول سالهای گذشته رو به فزونی است و نتایج این تحقیقات نشان داده است که در ایران بر اساس رویکرد افراطیگری در توسعه، بیهدفی در اقدام، کورکورانه و تقلیدی عمل کردن، بیاعتنایی به علم و تحقیقات، شهوت پولاندوزی و قدرت، درک پایینی از مخاطرات وجود دارد.
جستجوی نظم و قاعده گسترده درک مخاطره، این واقعیت را نشان میدهد که همه ما دارای پسزمینه و پیشینه منحصر به فردی هستیم، اما تمایل به واکنش نشان دادن به آن به شیوههای مشابه نیست و به محرکهای خاص نیاز دارد.
با این حال، شناسایی ویژگیهای افرادی که به تعیین میزان و کیفیت ادراک خود از مخاطرات کمک میکنند، میتواند کار بسیار پیچیدهای باشد.
اینها ممکن است شامل تحصیلات، وضعیت اجتماعی و اقتصادی، خانواده، وضعیت تأهل، وضعیت شغلی و اشتغال، مذهب، زمینههای فرهنگی و قومی، تجربه گذشته از مخاطرات طبیعی و انسانی یا تکنولوژیک و یا شیمیایی و درجه ثبات روانی فرد و جامعه شوند. با این حال، ادراک مخاطرات تا حدودی مستقل از متغیرهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی عمل میکند.
یک مساله دیگر ادراک مخاطره، ماهیت دوگانه بودن آن است. نه تنها ادراک اشخاص، بلکه ادراک محققانی که آنها را تجزیه و تحلیل میکنند، برای نشان دادن آنچه که در افزایش مخاطرات نقش دارد، کافی نیست.
در یک وضعیت ایده آل، یک فرد یا جامعه در مواجهه با مخاطرات، خطر را ارزیابی، طیف وسیعی از اقدامات کاهش دهنده جایگزین را مطالعه، پیامدهای هر یک از گزینههای خاص را ارزیابی و در نهایت اقدام و یا طیف وسیعی از اقداماتی که بهترین تناسب را با این شرایط دارند، انتخاب میکند.
آیا مدیران کشوری ما در سطوح مختلف چنین وضعیت ایدهآلی دارند؟ آیا شهردار یک شهر چنین وضعیت ایده آلی دارد؟ اگر ندارد، درکی از مخاطره ندارد.
در واقع این امر (عدم درک مخاطرات) یک استراتژی بیش از حد دشوار برای اکثر مردم و مسؤولین است؛ اینکه در جهانی زندگی میکنند که در آن عقلانیت توسط محدودیتهای ادراک فردی و اجتماعی و قدرت استدلال پایین و در کل دوری از علم مبتنی بر عقلانیت و انحصار محدود میشود.
مردم معمولا هزینه مخاطرات را تدریجی پرداخت میکنند، نه به صورت همزمان و دفعی که ممکن است توانایی آنها را برای انجام پرداخت محدود کند. مردمی که در معرض آلودگی صوتی و غبار ناشی از ساخت و ساز کنترلنشده و نظارتنشده و یا آلودگی هوا هستند، تدریجی هزینه میپردازند.
از طرفی محافظه کاریهای ذاتی و مقاومت در برابر ایدههای جدید ممکن است منجر شود تا بسیاری از مسؤولین شواهد جدید در مورد ادراک عمق و ریشه مخاطرات را تحریف کنند. تفسیر وقایع به طور عمده توسط بخت و اقبال از آن جمله است.
یکی از بدترین شرایط ادراک مخاطرات، حالت «درماندگی عالمانه» است، که در آن، دانش از خطر به قدر کافی موجود است، اما به نظر میرسد که هیچ مقداری از آن در کاهش مخاطرات سهم نخواهد داشت. بنابراین مردم دست از تلاش برمیدارند.
حالت دیگر «تناقض شناختی» است که در آن، یک فرد یا یک شهردار میداند که محیط زیست او خطرناک است، اما همچنان در آن زندگی میکند و رفتار مخاطره آمیز در پیش میگیرد. این میتواند منجر به انکار صریح وجود خطر شود. صفتی که محققان ادراک زلزله و تراکمفروشی در تهران با آن برخورد کردند.
برداشتهای ضعیف و نادرست، از «عدم تحلیل و یا درک اطلاعات خطر» و از «تمایل به مفروضات نادرست در مورد خطرات» ناشی میشود. در نهایت، افراد ممکن است به اقدامات احتیاطی عقیده داشته باشند که بعید است به خوبی عمل کند. به طور خلاصه، به نظر میرسد که جنبههای منفی ادراک خطر و فاجعه، قابل توجهتر از جنبههای مثبت است.
ادراک مخاطره میتواند در قالب سه عامل در نظر گرفته شود: «ترس»، «شناخت» و «قرار گرفتن در معرض آن».
سطوح پایین قرار گرفتن در معرض خطر، توجه به خطرات را کاهش میدهد. اگر چه سطوح بسیار بالا نیز میتواند همین گونه باشد. در حالی که تجربه مکرر مخاطره معمولا سطح دانش و حساسیت را افزایش میدهد.
«زمینه و یا نوع مخاطره»، «فرهنگ»، «اقتصاد» و «سیاست» چهار عامل مهم در درک مراحل سهگانه فوق است. مشاهده ادراک مخاطرات جدای از تقاضاهای متضاد مورد توجه مردم و مسؤولین اشتباه است. مقیاس و دقت ادراک خطر ممکن است به میزان تداوم آنها و منابع در معرض خطر و زمینه مشکلات اجتماعی در جامعه بستگی داشته باشد.
به همین ترتیب، ادراک خطر باید در بستر فرهنگی آن مشاهده شود. روابط اجتماعی ترکیبی از چند عامل یا پدیده فیزیکی و حیاتی است که نفوذ فرهنگ و تاریخ را به عمق روح و روان فرد و گروهی که او به آن تعلق دارد، گسترش میدهد.
بنابراین، ادراک و اقدام جمعی در مورد مخاطرات نه تنها از مجموع برداشتها و اقدامات و از محیط اجتماعی حاکم ناشی میشود، بلکه از حوادث در تاریخ که سایه بلند و پایداری را بر حال و آینده میاندازد نیز ناشی میشود.
در سادهترین موارد، تهدیدهای مزمن و معروف در فرهنگهای محلی تحلیل میشوند و منجر به تفاسیر و واکنشهای قابل پیشبینی میشوند. بنابراین، ما به یک «فرهنگ ادراک مخاطره» میرسیم که یک مدل از عمل و واکنش فردی در رابطه با مخاطره است.
ریشههای آن ممکن است مذهبی، سیاسی، اجتماعی و یا حتی علمی باشد که آن نشاندهنده یک شکل از اجماع در مورد مخاطره در جامعه است. با این حالاز آنجایی که جوامع نهادهای یکنواخت نیستند، ما ممکن است «خُرده فرهنگ مخاطره» را به عنوان گروههایی تعریف کنیم که دیدگاههای مشترک را اتخاذ میکنند، اما لزوما در عمل همگن نیستند.
انتهای پیام
نظرات