به گزارش ایسنا، روزنامه ایندیپندنت در گزارشی نوشت: طی نیم قرن گذشته، منتقدان گاها سقوط آل سعود را پیشبینی کرده یا بر سست عنصری حاکمیت آن تاکید کردهاند اما اشتباه آنها همواره به اثبات رسیده است زیرا پادشاهی سعودی از درآمدهای نفتی نامحدود و حمایت آمریکا برخوردار بوده و از تبدیل شدن به مبارز خط مقدم در بحرانهای خاورمیانه اجتناب میکند.
شاید نقاط ضعف و قوت عربستان سعودی از دیرباز مورد بحث بوده باشد، اما آسیبپذیریهای پادشاهی سعودی هیچگاه به شدت سهشنبه گذشته که دو رویداد بسیار متفاوت به طور همزمان اتفاق افتاد، به نمایش گذاشته نشده بود. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا در گردهمایی انتخاباتی میسیسیپی بر وابستگی آل سعود به حمایت آمریکا و پولی که ریاض باید بابت چنین حمایتی پرداخت کند، تاکید کرد. به نظر میرسد جنجال ترامپ حساب شده بوده باشد. او تنها متحدانی را به این سبک تحقیر میکند که بداند میتواند از تبعاد احتمالی آن در امان بماند.
اشاره تحقیرآمیز ترامپ به بیثباتی در عربستان، همزمان با یک رویداد ویژه دیگر که ساعاتی پیش از آن حدود ۶۰۰۰ مایل آن طرفتر در استانبول رخ داد، بیشتر در کانون توجه قرار گرفت. جمال جاشقجی، روزنامهنگار سرشناس سعودی و منتقد دولت این کشور وارد کنسولگری عربستان در استانبول شد تا کارهای اداری مربوط به طلاق و ازدواج مجددش را انجام دهد اما دیگر از این مقر دیپلماتیک خارج نشد.
خاشقجی از آن زمان دیگر دیده نشد. مقامهای ترکیه هم که تردیدی نیست از نشان دادن خودشان به عنوان حامی روزنامهنگاران خشنود شدهاند، اعلام کردند او هنوز داخل کنسولگری عربستان حضور دارد. با این حال مقامهای سعودی مدعی خروج او از این ساختمان شدند، اما تصاویر دوربینها این مساله را تایید نمیکند و اگر آنها بر خروج خاشقجی تاکید دارند احتمالا او به وسیله خودرویی دیپلماتیک یا به زور از آنجا برده شده است.
امید میرود که با انتقاد بینالمللی از وقوع این حادثه، خاشقجی سرانجام پیدا شود و بازداشت خودش را تکذیب کند. این همان تجربه ناخوشایندی است که نوامبر سال گذشته سعد الحریری، نخستوزیر لبنان تجربه کرد و بعد از سفر به ریاض از مقامش استعفا کرد و نهایتا با فشار دولت فرانسه به کشورش بازگشت.
سرنوشت خاشقجی هر چه باشد، پیام روشنی از وضعیت کنونی عربستان دارد. اگر او آنطور که دولت ترکیه میگوید به زور بازداشت شده باشد، این عملی احمقانه و ضرر به خود است. جریان او میتواند عامل محرک کوچکی در روشن شدن آتش جنجالها باشد و تداوم مفقودی رمزآلودش و انتشار گمانههایی از محل احتمالی حضورش، نشان میدهد که این داستان به این زودیها فیصله نخواهد یافت.
گرچه چند روز بیشتر از این جریان نمیگذرد اما ناپدید شدن خاشقجی موجی از انتقادها از عربستان و محمد بن سلمان، ولیعهد جوان عربستان را به راه انداخته است. این کاملا قابل پیشبینی بود و بر خلاف آنچه درباره جنگ تحت عربستان در یمن و تحولات وحشتناک آن شاهد بودیم، این مساله در صدر دستورکار اخبار بینالمللی قرار گرفت.
گاهی درک و واکنش به حادثهای در ابعاد کوچکتر همانند مفقود شدن یک منتقد دولت عربستان و منتظر ماندن نامزد او در خیابان، بسیار سادهتر است. گاهی اوقات ناپدید شدن روزنامهنگاران تلاشی برای ساکت کردن آنها و ترساندن سایرین است.
اما ولیعهد عربستان به کسب چهرهای مثبتتر در رسانههای بینالمللی امید دارد و انتظارات او کاهش نیافته است. توماس فریدمن، ستوننویس نیویورک تایمز که نوامبر گذشته چند ساعتی را با محمد بن سلمان گذراند، عربستان را در گیر و دار نسخهای از بهار عربی میداند که نه تنها "هویت عربستان را تغییر میدهد بلکه منجر به تغییراتی در لحن و فحوای اسلام در سراسر جهان" میشود. به گفته فریدمن، "تنها یک احمق میتواند موفقیت آن را پیشبینی کند اما یک احمق هم آن را قاطعانه تایید نمیکند."
خاشقجی یکی از آن احمقهایی است که میان انتقاد منطقی و مخالفت صریح توازن ایجاد میکرد. با توجه به برداشت فریدمن از افکار عمومی عربستان، او تنها صدای انتقادی بود زیرا "در طول سه روز سفرم به اینجا، حتی یک سعودی هم جز ابراز حمایت از فوران جنبش ضد فساد در اینجا چیز دیگری به من نگفته است." اما شاید بتوان اینگونه برداشت کرد که هر سخن انتقادی از جانب هر شخصی، به عنوان مثال عصام الزامل اقتصاددان، نهایتا به زندانی شدن به جزم تروریسم و خیانت میرسد. در پی رسوایی خاشقجی تهیه گزارشهای خبری از عربستان در آینده، احتمالا دشوارتر شود.
اصلاحات اقتصادی پیشنهادی در عربستان همواره همانند افکاری واهی آمیخته با پوچی نگاه شده است. تردید عمیق، رویکردی صحیح به تغییرات رادیکال تحت حمایت دولت در هر کشور وابسته به درآمدهای نفتی و سایر منابع طبیعی است. کمپینهای ضد فساد بسیار ساده فاسدان را مجددا به باندهای تبهکار جدید با نفوذیهای خوب مرتبط میکند. این سیستم به قدری راحت و مناسب است که ریشه کن کردن آن سخت به نظر میرسد.
مشکلات اقتصادی عربستان جدی هستند اما لزوما فاجعهبار نیستند. آنچه اکنون برای پادشاهی آل سعود بیثباتی بیشتری به بار میآورد، میزان فعالیتهای عربستان فراتر از قدرتش در این منطقه است که در سه سال گذشته سیاستی خارجی مبتنی بر ماجراجویی در پیش گرفته است.
لیست ناکامیهای آنها قابل توجه است: بمباران تحت امر عربستان در یمن از سال ۲۰۱۵ موجب شکست حوثیها نشده و تنها بزرگترین بحران قحطی در زمین را به وجود آورده است؛ افزایش حمایت از اپوزیسیون مسلح سوریه در همان سال مداخله نظامی روسیه را تحریک کرد و بشار اسد، رئیسجمهوری سوریه را به پیروزی نزدیک کرد؛ کشمکش با قطر موجب تضعیف تمام پادشاهیها در حوزه خلیج فارس شد؛ رویارویی با ایران، یک درگیری است که هرگز نمیتوان در آن پیروز شد. همانطور که میخائیل گورباچف در روزهایی جنب و جوش برای تغییر اتحاد جماهیر شوروی درک کرد، اصلاحات به احتمال قویتر سیستمهای موجود دولت را واژگون میکند تا اینکه موجب ارتقای آن شود.
انتهای پیام
نظرات