این بخشی از سخنان فردی است که سالهای دفاع مقدس را در کنار سایر رزمندگان اسلام پا در میدان دفاعِ از میهن گذاشت و از نزدیک در کنار یارانِ اولیه انقلاب در بطن حوادث و اتفاقات آن سالها بود. با فروکش کردنِ آتش جنگ، به دانشگاه رفت و مطالعات راهبردی در زمینه انقلاب اسلامی، امام خمینی و جنگ ایران و عراق را در دستورکار قرار داد و دهها مقاله و 9 جلد کتاب منتشر کرد که کتاب «سیره عملی امام خمینی در اداره کشور» از مهمترین آنهاست. وی سابقه مدیرکلی دانشجویان خارجی در معاونت دانشجویی وزارت علوم و مدیرکلی دانشجویی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) را هم در کارنامه اجرایی خود دارد.
دکتر فرهاد درویشی سهتلانی که هم اکنون دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره) است در گفتوگوی تفصیلی با ایسنا، به بررسی ابعاد اندیشه سیاسی – الهی امام خمینی (ره) پرداخت و بازگشت به این اندیشه در شرایط سخت سالهای آغازین دهه پنجم انقلاب اسلامی را ضروری دانست. وی شناخت جامع منظومه فکری بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران را مانع فریب خوردن مردم از مدعیان دروغین پیروی از امام(ره) دانست.
مشروح این گفتوگو با ایسنا را در ادامه بخوانید.
بازگشت به اندیشههای سیاسی – الهی امام خمینی(ره) در پایان دهه چهارم انقلاب چه پیشنیازها و مقدماتی نیاز دارد؟
قبل از پاسخ به سوال شما لازم است تا نکاتی را به عنوان مقدمه و برای فهم بهتر پاسخ یادآور شوم. اولا، هر متفکری دارای مکتب و سیرهای است که از اجزاء مختلفی تشکیل شده است به بیان روشنتر برای فهم درست اندیشه، دیدگاه، مواضع و عملکرد بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران باید فهم درستی از مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی، انسانشناسی و جامعهشناختی مکتب و سیره ایشان داشت و یقینا بررسی چنین اندیشه بلندی آن هم از یک زاویه محدود و بدون در نظر گرفتن سایر اجزای مکتب فکری ایشان موجب برداشتهای نادرست و ناقص و به دنبال آن نتیجهگیری مندرآوردی میشود.
ثانیا، مسئله دیگری که در بررسی مکتب متفکری چون امام راحل باید در نظر داشت، شرایط زمانی و مکانی و معضلات و مشکلات کشور در بستر فضای جغرافیایی دوره زمانی مورد مطالعه است به بیان دیگر وقتی دیدگاههای بنیاگذار جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی عمیق قرار میگیرد مشخص میشود که امام خمینی زمانی که در نجفاشرف و عراق بودند، یک دیدگاه و وقتی در ترکیه، کویت و فرانسه بود، یک دیدگاه و اندیشه داشتند و وقتی به کشور برمیگردند و نظام جمهوری اسلامی را بنا میکنند، نگاه دیگری داشتند.
ریشه این سخن بنده بیانات خودِ امام است که فرمودند «... زمان و مکان دو عنصر تعیینکننده در اجتهادند. ... مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. برای مردم و جوانان و حتی عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسی اظهار نظر نمیکنم. آشنایی به روش برخورد با حیلهها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایهداری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم میکنند، از ویژگیهای یک مجتهد جامع است.»
نمیتوان با پدیدههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللیِ حالِ حاضر کشور به همان صورت مواجه شد که امام خمینی (ره) در عصر خود، آنها را مدیریت میکردند به بیان روشنتر اگر کسی سراغ مواضع و واکنشهای موردی و مصداقی امام برود و به اصول حاکم بر اندیشه ایشان توجهی نکند، نمیتوان مدعی پیروی از اندیشه و دیدگاههای ایشان باشد. در بررسی دیدگاههای امام (ره) یا هر اندیشمند بزرگ دیگری توجه به «اصول و امهات» اندیشه آن متفکر بر مصادیقِ موردی اهمیت دارد. باید اصول و اُمَهات اندیشه امام را مدنظر داشت و مسائل کشور را در چارچوب تاکید ایشان در ظرف و زمان مورد بررسی و کنکاش قرار داد.در ارزیابی و بررسی شخصیت فردی و سیاسی رهبر فقید جمهوری اسلامی ایران هم نمیتوان از این مسئله اساسی غفلت کرد. در بررسی ابعاد شخصیتی حقیقی و حقوقی حضرت امام به جای رفتن سراغ مواضع موردی ایشان حتما حتما باید اصول حاکم بر اندیشه ایشان مورد بررسی قرار گیرد. نتیجه این بحث این میشود که، نمیتوان با پدیدههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللیِ حالِ حاضر کشور به همان صورت مواجه شد که امام خمینی (ره) در عصر خود، آنها را مدیریت میکردند به بیان روشنتر اگر کسی سراغ مواضع و واکنشهای موردی و مصداقی امام برود و به اصول حاکم بر اندیشه ایشان توجهی نکند، نمیتوان مدعی پیروی از اندیشه و دیدگاههای ایشان باشد. در بررسی دیدگاههای امام (ره) یا هر اندیشمند بزرگ دیگری توجه به «اصول و امهات» اندیشه آن متفکر بر مصادیقِ موردی اهمیت دارد. باید اصول و اُمَهات اندیشه امام را مدنظر داشت و مسائل کشور را در چارچوب تاکید ایشان در ظرف و زمان مورد بررسی و کنکاش قرار داد.
ثالثا، همواره بین متفکر و مولف با شارح و مفسر شکاف و فاصلهای وجود دارد به بیان روشنتر هر قدر هم در اندیشه امام (ره) تعمق شده باشد یا در اندیشه ایشان غور کرده باشیم یا حتی از یاران و نزدیکان ایشان هم بوده باشیم، باز هر آنچه که در تفسیر یا توضیح دیدگاهها و اندیشههای ایشان بیان میشود، آن چیزی نیست که مدنظر بنیانگذار جمهوری اسلامی بوده است به همین دلیل شاهد برداشتها و تفسیرهای متنوعی از شارحان و مفسران مختلف از اندیشه و دیدگاههای امام خمینی(ره) هستیم. البته هر قدر یک متفکر، شارحان و مفسران بیشتری داشته باشد، نشاندهنده بالا بودن ظرفیت آن تفکر و دیدگاه است به همین خاطر برداشت بنده و دیگران از دیدگاه و نظرات رهبر فقید انقلاب اسلامی هیچگاه مطلق و صددرصد نیست بلکه برداشتی نسبی از منظومه بینشی و فکری ایشان است.
نباید فراموش کرد که براساس مبانی دینی، اعتقاد به عصمت و بیخطا بودن محدود به 14 معصوم است و امام خمینی(ره) هم با همه ظرفیتهای روحی و معنوی بلندی که داشتند، معصوم نبودند پس نمیتوان به صورت مطلق گفت هر آنچه ایشان انجام داد، درست و بدون نقص بود. اگر چه برآیند اداره مستقیم کشور توسط امام (ره) در طول سالهای بهمن 1357 تا خرداد 1368 برآیند و عملکرد قابل قبولی است اما این که گفته شود که بنیانگذار جمهوری اسلامی هیچ اشتباهی نداشت، به نظر بنده ظلم به خودِ حضرت امام است.
مهم این است که در بررسیهای چارچوب مبانی فکری، مدینه فاضلهای که امام درصدد ایجاد آن بود، مورد توجه قرار گیرد. امام (ره) در بیانات و سخنرانیهایشان مبانی هستیشناسی – معرفتشناسی و اعتقادی را شرح میکردند و بعد وارد مسائل جاری کشور میشدند. ایشان جامعه مطلوب و مدینه فاضله مدنظر انبیاء الهی را دارای دو بُعد معنویت و عدالت اجتماعی میدانستند. به نظر بنده معنویتی که مدنظر امام بود متفاوت از دیدگاه متشرعین هم عصر ایشان بود به همین دلیل همواره تاکید داشتند آن چیزی که به اسلام ضربه میزند براساس فرمایش پیامبر عظیمالشان اسلام «عالمان متهتک و جاهلان متنسک» هستند. عالِم بدون تقوا، اخلاق و معنویت در اندیشه امام محکوم است همچنین جاهل متنسکی که صرفا به ظواهر دین میپردازد، رد میشود. از اسلامِ بدون عقلانیت، داعش و پوپولیست متولد میشود و اسلامِ بدون معنویت هم زاینده «سکولاریسم» است.
قاسمعلی ظهیرنژاد فرمانده ستاد مشترک ارتش در زمان جنگ تحمیلی خاطرهای از حضرت امام (ره) بیان کرد که هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود. ایشان تعریف میکرد که به دلیل شیش تیغ کردن ریشش همیشه نگران بود که وقتی به حضور امام میرسد، امام حرفی در این باره بزند که خجالت زده شود اما طبق گفته ایشان، امام هیچ وقت حرفی در این باره نزد و ظهیرنژاد و سایر فرماندهان ارتش را مجبور به گذاشتن ریش نکرد چرا که امام به جای توجه به مناسک ظاهری به اخلاق و معنویت مردم اهمیت خاصی قائل بود.
شرایط حاکم بر کشور در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، بینالمللی و سیاسی در آغاز دهه پنجم انقلاب اسلامی چقدر ایجاب میکند در چارچوب دیدگاهها و اندیشههای بنیانگذار انقلاب اسلامی بازخوانی شده و مورد تجدیدنظر قرار گیرد؟
«انقلاب اسلامی» میراث حضرت امام است و نمیتوان گفت امروز «انقلاب اسلامی» بینیاز از ریشه، اصل و بنیانگذارِ خود است. بازگشت به اندیشههای بنیانگذار نباید به خاطر قرار گرفتن در شرایط سخت اقتصادی، اجتماعی، بینالمللی و فرهنگی باشد بلکه این اندیشهها باید همواره در سیاستها، بطن زندگی و سیره سیاسی - اجتماعی حاکمان و شهروندانمان ساری و جاری باشد تا بالندگی مدنظر امام (ره) همواره در ایران اسلامی، زاینده و رو به کمال باقی ماند.
مراجعه به اندیشههای امام جنبه الهامبخشی، مشروعیتزایی، آرامشبخشی و انسجامبخشی دارد. یکی از عمیقترین و بهترین تعابیر درباره امام خمینی(ره) تعبیر مقام معظم رهبری است که بیان کردند «ایـن انـقـلاب بینام خمینی در هیچ جای جهان شناخته شده نیست، الحق شخصیت آن عزیزِ یگانه، شخصیتی دست نیافتنی و جایگاه والای انسانی او جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه بود. او آن نخستین بود که دومین نداشت».
چه ویژگیها و شاخصهایی باعث شد امام بتواند همچون نخ تسبیح بین شخصیتها و جریانهای متنوع، متکثر و بعضا متضاد فکری، سیاسی و فرهنگی کشور آن هم در کوران سالهای قبل و بعد از انقلاب اسلامی و حتی دوران هشت ساله جنگ تحمیلی بین نخبگان قومی، فکری و سیاسی همگرایی ایجاد کند و مفهوم عینی شده «وحدت کلمه» را در اداره بهتر کشور نشان دهد؟
همانطور که امام خمینی (ره) در یکی از سخنرانیهایشان بیان کردند «ما باید از همۀ طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تا اینجا به واسطۀ وحدت کلمه بوده است. وحدت کلمۀ مسلمین ـ همه، وحدت کلمۀ اقلیتهای مذهبی با مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسۀ علمی، وحدت طبقۀ روحانی و جناح سیاسی. باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه رمز پیروزی است؛ و این رمز پیروزی را از دست ندهیم و ـ خدای نخواسته ـ شیاطین بین صفوف شما تفرقه نیندازند».
بازخوانی سبک کشورداری امام در طول سالهای رهبریت ایشان مسؤولان امر را در ردههای مختلف نظام بر بازگشت به اصول حاکم بر سیره عملی و سیاسی ایشان رهنمون میکند. در کتاب «سیره عملی امام خمینی در اداره امور کشور» 10 مقوله، مبنای بررسی عملکرد امام خمینی در شیوه اداره کشور قرار دادم. نحوه مواجهه امام در این مقولات موجب استخراج دهها معیار و شاخص شد که میتوان به عنوان سیره کشورداری و سبک زندگی مورد نظر امام از آنها یاد کرد.
بازخوانی سبک کشورداری امام در طول سالهای رهبریت ایشان مسؤولان امر را در ردههای مختلف نظام بر بازگشت به اصول حاکم بر سیره عملی و سیاسی ایشان رهنمون میکند. در کتاب «سیره عملی امام خمینی در اداره امور کشور» 10 مقوله، مبنای بررسی عملکرد امام خمینی در شیوه اداره کشور قرار دادم. نحوه مواجهه امام در این مقولات موجب استخراج دهها معیار و شاخص شد که میتوان به عنوان سیره کشورداری و سبک زندگی مورد نظر امام از آنها یاد کرد. در فصل اول بخش نتیجهگیری این کتاب، چکیده اصول حاکم بر سیره امام خمینی و در فصل دوم این بخش، تجزبه و تحلیل آماری اصول حاکم بر سیره عملی ایشان منتشر شد.
سختتر شدن شرایط امروز کشور و روبرو شدن با انبوه مشکلات و چالشها نشان از فاصله گرفتن از اصول حاکم بر اندیشههای بنیانگذار جمهوری اسلامی دارد البته این سخن به این معنا نیست که اگر امام در قید حیات بودند و اصول حاکم بر اندیشه ایشان نیز بر کشور ساری و جاری بود، کشور از گزند مشکلات و چالشها خلاص بود.
یکی از مباحث جذاب در حوزه حکمرانی بینالمللی مفهوم جدیدی تحت عنوان «حکمرانی خوب» است. در چارچوب این مفهوم توسعه کشورها مشروط به حکمرانی خوب حاکمان است. اصولی که سازمان ملل متحد، بانک جهانی و متفکران غربی در قالب ایده حکمرانی خوب به تازگی مطرح کردهاند دهها سال قبل توسط امام خمینی مطرح و به اجرا درآمده است. شفافیت و پرهیز از پنهانکاری در اداره کشور، قانونمندی و قانونگرایی، عدالتخواهی، مراجعه به آرای عمومی، استقلالطلبی، صداقت، اخلاص، عقلانیت و کار کارشناسی از رئوس اندیشه سیاسی – الهی امام است.
نمونههایی از شاخصها و معیارهای استنتاج شده از اندیشه امام را عرض میکنم. اعتقاد و باور نظری و عملی امام(ره) به کارِ کارشناسی تا حدی بود که چه در دفاع مقدس و چه در اداره بخشهای مختلف کشور در موارد متعددی به نظرات کارشناسی پایبند و وفادار بودند. ایشان با وجودی که در یک مسئله مشخصی نظر متفاوتی از کارشناسان و دستاندرکاران داشتند اما استدلال کارشناسان و مسؤولان امر را پس از گوش کردن بر نظر شخصی خودشان ترجیح میدادند و مسؤولان را بر انجام آن توصیه میکردند. نمونه بارز آن مخالفت امام با ادامه جنگ و ورود به خاک عراق پس از آزادسازی خرمشهر است که وقتی نظرات کارشناسان و دستاندرکاران سیاسی و نظامی را شنیدند، نظر شخصی خود را بر نظرات کارشناسی ترجیح ندادند.
امام مستمرا بر وحدت کلمه بین جریانهای فکری و سیاسی، اقوام، مذاهب و آحاد مردم تاکید داشتند. ایشان بر همواره خواستار پاسخگویی مسؤولان و مصون از خطا نبودن آنان تاکید داشتند. امام تاکید داشتند «الآن مکلّفیم ما، مسئولیم همه مان، همه مان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسؤول کارهای دیگران هم هستیم «کُلُّکم راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسؤُولٌ عَن رَعِیَّتِه» همه باید نسبت به همه رعایت بکنند. همه باید نسبت به دیگران. مسؤولیت من هم گردن شماست؛ شما هم گردن من است. اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسؤولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟»
امام به سرزمین ایران، ایرانی بودن و مردمِ ایران حساسیت خاصی داشتند و هر وقت صحبت از مردم ایران میشد، با بزرگی، نیکی و احترام خاصی یاد میکردند. فرمانده ستاد مشترک ارتش در زمان جنگ تحمیلی برایم تعریف میکرد که وقتی از امام درباره عِرق وطنپرستی نیروهای ارتش و درست و غلط بودن آن سوال کرده بود، امام (ره) در جواب ایشان دستش را مشت کرده و گفته بودند «بنده حاضرم این مشت به دستم قطع شود اما ذرهای از خاک ایران جدا نشود». این سخن امام برای کسانی که دغدغه وطن دارند، بسیار بسیار ارزشمند است. این احساس امام (ره) نشاندهنده ارزش و اهمیتی است که یک رهبر روحانیِ جلیلالقدر برای خاک وطن قائل است.
بررسی مقوله مصلحتاندیشی در حکمرانی در فقه شیعه حکایت از ضعیفتر بودن دستورات فقهی شیعه از فقه اهل سنت است و فقه اهل سنت در این زمینه قویتر است چون اهل سنت به واسطه خاندان بنی امیه و بنی عباس و سیاستمداران خود قرنها بر جهان اسلام حکومت کرد و شیعه در انزوا نگهداشته شد البته فقه شیعه در دورههایی از تاریخ به خصوص در عصر رهبر کبیر انقلاب اسلامی، تقویت شد و نتیجه آن هم در ساختارهای شکل گرفته در نظام جمهوری اسلامی خودنمایی میکند.
در مقوله مصلحتاندیشی در حکومت، مجمع تشخیص مصلحت نظام این یادگار ایشان، عمق نگاه امام و سمت و سوی نظر ایشان به همگرایی همه جریانهای فکری و سیاسی و تاثیر آن بر حکمرانی خوب را نشان میدهد. این شورا در کوران جنگ تحمیلی تشکیل شد تا نظرات در صحن شورا به شور همه اعضا گذاشته شود تا مصلحتاندیشی نظام با حضور همه شخصیتهای حقیقی و حقوقی نظام انجام شود.
مبارزه با جمود و تحجر یکی دیگر از اصول حاکم بر اندیشه بنیانگذار جمهوری اسلامی است. اوج سخنان امام در پیامی موسوم به منشور روحانیت تجلی دارد. لحن و ادبیات رهبر فقیدمان در این پیام حکایت از زجر ایشان از علمای متهتک است به ویژه آنجا که گفتند «آنقدر که اسلام از این مقدسین روحانینما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است». اسلامِ مبنای عمل امام، اسلام رحمانی و عقلانی بود، اسلامی که از هتاکی عالِم و تنسک جاهل مبرا باشد.
وفای به عهده در اندیشه امام نیز جایگاه ویژهای داشت. امام در عرصه حکومتداری به پیمانهای بینالمللی و وفای به آنها در چارچوب مفاد مورد تعهد، اصرار داشتند. نمونه تاریخی آن اینکه، در پایان جنگ تحمیلی و اعلام آتشبس توسط سازمان ملل متحد، وقتی گروهک تروریستی منافقین آتشبس را زیر پا گذاشت و وارد خاک ایران شد، جوانان بسیاری برای دفع دشمن متجاوز به سمت مناطق جنگی غرب کشور گسیل شدند. در این مقطع زمانی برخی فرماندهان جنگ تاکید داشتند «وقت خوبی برای تصاحب خاک عراق است، نه تنها عراقیها را از خاکمان بیرون میکنیم بلکه بار دیگر به سمت بصره پیشروی میکنیم» اما امام (ره) با قاطعیت با آنان رفتار کرد و متذکر پیمان آتشبس شدند و تاکید کردند که زیر عهدی که بستهایم، نمیزنیم.
اما چه شد انقلابیون کمتجربه ابتدا در به پیروزی رساندن انقلاب اسلامی موفق شدند و بعد از آن الگوی ویژهای از حکمرانی را به جهان اسلام و جهاد مادی عرضه کردند؟ این حجم از پیشرفت و تعالی هرگز ممکن نبود مگر با اتکاء به اندیشه و دیدگاههای عمیق رهبر معنوی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران.
امام بر اسلامی شدن دانشگاه تاکید داشتند اما تندروها نظریه اسلامی شدن دانشگاهها ایشان را به صورت افراطی مطرح میکردند. نمونه آن منیرالدین حسینی موسس فقید فرهنگستان علوم اسلامی است که معتقد بود «چون ما همه چیزمان اسلامی است پس باید شیمی، فیزیک و ریاضیات اسلامی هم داشته باشیم» که امام خمینی به صراحت آن را رد کردند.
رابطه امام با دانشگاهها در بحرانیترین سالهای انقلاب یعنی شرایط پرنوسان سالهای ابتدایی انقلاب و بعد در دوران دفاع مقدس و تثبیت حکومتشان چگونه بود؟
افسوس و صد افسوس که دو عامل مانع از نهادینه شدن اندیشه و دیدگاه امام خمینی در بخشهای اجتماعی و فرهنگی به ویژه دانشگاهها شد. اولین عامل تحمیل جنگ هشت ساله و دومین عامل، دست به اسلحه شدن بعضی گروههای فکری – سیاسی بود. در سالهای منتهی به انقلاب فرهنگی نمایندگان تفکرات سیاسی آن عصر در دانشگاهها دفتر فعال داشتند. مارکسیستها، مجاهدین خلق، جنبش مسلمان مبارز و انجمنهای اسلامی در داخل دانشگاهها با یکدیگر بحث و مجادله داشتند اما متاسفانه ورود برخی از این جریانهای فکری به فاز مسلحانه از یک سو و دمیدن برخی افراد و جریانهای سیاسی در کوره اختلافات از سوی دیگر و همزمان شدن این وضعیت با گسترش ترور مردم و شخصیتها و آغاز جنگ تحمیلی، مانع شکوفایی اندیشه امام در عرصههای فرهنگی و اجتماعی و دانشگاهها شد.
از این سخن معروف امام که گفتند «دانشگاه مبدأ همه تحولات است. از دانشگاه، چه دانشگاه علوم قدیمه چه دانشگاه علوم جدیده، از دانشگاه سعادت یک ملت و در مقابل سعادت، شقاوت یک ملت سرچشمه می گیرد» یا از این جمله ایشان که بر لزوم آزادی محیط علم بیان شده است «دانشگاهی که یک نفر آدم بر آن حکومت کند، این دانشگاه نمی شود. محیط علم باید محیط آزاد باشد» میتوان پی به جایگاه رفیع و عمیق دانش و دانشگاه در اندیشه امام برد. بررسی تاریخی نشان از نگاه باز امام به دانشگاه دارد.
موضوع روابط دختر و پسر و حجاب در دانشگاهها در زمان حضرت امام نیز از مباحث داغ بود. به امام خبر رسید که قرار است در کلاسهای درس دانشگاه تهران بین دانشجویان پسر و دختر پرده یا دیوار کشیده شود که امام بلافاصله دستور دادند که مانع ارتکاب این اشتباه شوند. امام بر اسلامی شدن دانشگاه تاکید داشتند اما تندروها نظریه اسلامی شدن دانشگاهها ایشان را به صورت افراطی مطرح میکردند. نمونه آن منیرالدین حسینی موسس فقید فرهنگستان علوم اسلامی است که معتقد بود «چون ما همه چیزمان اسلامی است پس باید شیمی، فیزیک و ریاضیات اسلامی هم داشته باشیم» که امام خمینی به صراحت آن را رد کردند.
امام توجه ویژهای به نظرات مردمِ محروم و ستمدیدگان جامعه داشتند. جناب میرحسین موسوی برایم نقل کرد که در دیداری که ابتدای انقلاب با حضرت امام (ره) داشت ایشان از نخست وزیر میپرسیدند «زیر پوست جامعه چه میگذرد؟» پس از آن از آقای موسوی خواسته بودند «بیشتر دنبال دین و اعتقادات مردم باشد تا توجه به ظواهر و شکل و شمایل آنان».
دوره امام (ره) دوران گذار بود. در پایان جنگ جمعی از نمایندگان مجلس نامهای به امام نوشتند و نسبت به تصمیمات مغایر با قانون شورای تشخیص مصلحت گلایه کردند و خواستار تعیین حدود اختیارات این شورا شدند. در این نامه با اشاره به عملکرد شورا آمده بود «... ولی هم اکنون بعضاً این شورا قانونگذاری نیز مینماید و... وجود مراکز متعدد و موازی قانونگذاری در کشور به نوبه خود مسئلهای مشکل آفرین و موجب تزلزل نظام سیاسی کشور میباشد». در پاسخ به این نامه امام خمینی گفتند «...مطلبی که نوشتهاید کاملاً درست است. انشاءالله تصمیم دارم در تمام زمینهها وضع به صورتی درآید که همه طبق قانون اساسی حرکت کنیم. آنچه در این سالها انجام گرفته است در ارتباط با جنگ بوده است. مصلحت نظام و اسلام اقتضاء میکرد تا گرههای کور قانونی سریعا به نفع اسلام و مردم بازگردد».
امام، یک رهبرِ بنیانگذار بود و مشروعیت ارکان و شخصیتهای نظام از این رهبرِ بنیانگذار بوده و هست و حتی رهبران پس از ایشان الی یومالقیامه مشروعیتشان را از بنیانگذار و قانون اساسی برآمده از اراده جمعی میگیرند. امام در بازنگری قانون اساسی از شورای بازنگری خواستند تا مجمع تشخیص مصلحت نظام را به گونهای در قانون اساسی و در ساختار سیاسی کشور قرار دهند که در این مجمع در عرض قوای سهگانه نباشد. گویا این تاکید امام نشان میدهد ایشان نسبت به آینده عملکرد این مجمع نگران بودند.
قضاوت منصفانه و عادلانه امام از دیگر ویژگیهای منحصر به فرد ایشان بود. در جریان مناقشات سیاسی بین خط امامیها و لیبرالها، امام (ره) از موضع داوری ورود کردند. امام به خوبی میدانستند که نیروهای خط امام چوب پیروی از ایشان را میخورند اما وقتی به عنوان قاضی و داور بین این جریان و لیبرالها قرار میگرفتند، بدون در نظر گرفتن این مسئله به موضوع رسیدگی میکردند. مثلا برای حل اختلافات رجایی و بنیصدر گروه سه نفرهای متشکل از نمایندگان رجایی، بنیصدر و نمایندهای از خودشان را تعیین میکردند تا مناقشات بدون جهتگیری رسیدگی و رفع شود.
بنده بعد از ورود مجاهدین خلق(منافقین) به فاز مسلحانه از زبان شهید بهشتی شنیدم که گفتند «امام در مواجهه با ما و بنیصدر به گونهای برخورد میکرد که صدای ما درآمد». ایشان این خاطره را بیان کردند که «برای طرح اختلاف نظر با بنیصدر خدمت امام بودیم و ایشان رو به بنده و آقای هاشمی و چند نفر دیگر کرد و پرسید فردای قیامت جواب خدا را چه میدهید؟ هر چه به شما میگویم وحدت، باز یکی از شما سخنرانی میکند و وحدت را خدشهدار میکند. آقای هاشمی رفسنجانی هم خطاب به امام پرسید، شما جواب خدا را چه خواهید داد در حالی که ما و بنیصدر را در یک کفه ترازو قرار میدهید؟» هرگز این طور نبود که امام خط فکری و نیت هاشمی و بهشتی و نزدیکی آنان به اندیشه خودشان را ندانند اما وقتی در مقام داوری قرار میگرفتند، انصاف، عدالت و مصلحت را در نظر میگرفتند و طرفهای مناقشه را صرف نظر از گرایشها و خط و ربط سیاسیشان به وحدت، اتحاد و یکپارچگی فرا میخواندند و چند دستگی داخلی را به ضرر انقلاب و به نفع مستکبرانِ فرصتطلب میدانستند. تبعا انتظار امام از نزدیکان و یارانشان این بود که حساسیتها را بیشتر رعایت کنند نه اینکه چون به ایشان نزدیکترند پس اختیار داشته باشند که هر طور که دلشان خواست تصمیم بگیرند و رفتار کنند.
در شرایط جنگ اقتصادی فعلی چقدر ضرورت دارد روحیه امید از طریق بازگشت به اصول، معیارها و شاخصهای فکری و سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی در جامعه پمپاژ شود؟
امام (ره) تحقق حکومت اسلامی را بدون رای و نظر مردم اصلا قابل قبول نمیدانستند و خودشان را هم خدمتگزار مردم میدانست. امام در آبان 1358 در دیدار با اسقف هانیبال بوگینینی فرستاده پاپ رهبر کاتولیکهای جهان، بنی صدر و آقای ابوالحسن سرپرست وزارت امور خارجه تاکید کردند «... ما بنای بر این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم. و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هرطور رأی داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. بله ممکن است گاهی وقتها ما یک تقاضایی از آنها بکنیم؛ تقاضای متواضعانه، تقاضایی که خادم یک ملت از ملت میکند. لکن اساس این است که، مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است».
درک اندیشه و دیدگاه سیاسی امام از جنبه مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و فقهی نسبت به جایگاه و اهمیت «جمهور» بسیار ضروری است. امام حکومت بدون رای مردم را حکومت اسلامی نمیدانستند بلکه حکومتی جبارانه میدانست. این اعتقاد امام (ره) برگرفته از سیره اجداد طاهرینش است که تشکیل حکومت علوی را در گرو خواست و اراده مردم میدانستند. ممکن است یک کسی بگوید نظر مردم اشتباه است. مگر امام نفرمودند من به بنیصدر رای ندادم اما با این وجود تا قبل از مقاومت بنیصدر در برابر قانون و تا لحظه خروج وی از ایران حمایتش کرد.
البته برخی میگفتند امام «مردممحور» نیست بلکه «مردمدار» است اما با مطالعه سخنان و اندیشه ایشان اعتقاد قلبی امام نسبت به «جمهور» و «مردم» به خوبی قابل فهم و درک است. شاهد بنده تاکیدی است که امام برای به رفراندوم گذاشته شدن قانون اساسی پس از تصویب در شورای بازنگری و دولت وقت داشتند. علت اصرار امام بر به رفراندوم گذاشته شدن کلیت حکومت جمهوری اسلامی در 12 فروردین 1358 و پس از آن تاکید ایشان به آرای عمومی گذاشتن مفاد قانون اساسی که نقشه راه و جزییات حکومتشان را مشخص میکرد، این بود که «مردم» در عمق باورشان جا داشت. جمله معروف ایشان در بهشت زهرا که گفتند «من دولت تعیین میکنم! من تو دهن این دولت میزنم! من دولت تعیین میکنم! من به پشتیبانی این ملت، دولت تعیین میکنم» گواه دیگری بر این مسئله است.
درک اندیشه و دیدگاه سیاسی امام از جنبه مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و فقهی نسبت به جایگاه و اهمیت «جمهور» بسیار ضروری است. امام حکومت بدون رای مردم را حکومت اسلامی نمیدانستند بلکه حکومتی جبارانه میدانست. این اعتقاد امام (ره) برگرفته از سیره اجداد طاهرینش است که تشکیل حکومت علوی را در گرو خواست و اراده مردم میدانستند. ممکن است یک کسی بگوید نظر مردم اشتباه است. مگر امام نفرمودند من به بنیصدر رای ندادم اما با این وجود تا قبل از مقاومت بنیصدر در برابر قانون و تا لحظه خروج وی از ایران حمایتش کرد.
امام اعتقاد داشت اگر مردم در تشخیصشان دچار اشتباه شدند، خودشان باید بفهمند و اصلاح کنند تا نظر سیاسی و عقلی رشد کنند و به مرحلهای برسند که تشخیص دهند فلان مقام مسؤولی که انتخاب کردند، نمیتواند خواستههایشان را محقق کند. آقایانی که معتقدند مردم نمیفهمند و عوام هستند، بسمالله، مردم را رشد دهید تا به بلوغ فکری و سیاسی برسند تا خودشان، اصلاح کنند و فساد را تشخیص دهند و خودشان با پای خودشان به بهشت بروند. اگر نگاه امام استمرار مییافت بخش قابل توجهی از مشکلات داخلی کشور اصلا به وجود نمیآمد.
در مبانی اعتقادی و دینی «یاس» در زمره جنود شیطان قرار دارد و یک مومن هیچگاه مایوس نمیشود. شرایط اقتصادی جاری کشور بسیار شرایط سختی است اما اگر درایت داشته باشیم و به مبانی مدنظر امام (ره) عمل کنیم، قادریم از مشکلات و چالشهای اقتصادی عبور کنیم. ظرفیت تحمل مصائب و مشکلات باید بالا رود و این نمیشود مگر با «وحدت کلمه» به بیان روشنتر عموم جامعه نباید تصور کنند مسائل و مشکلات اقتصادی خاص طبقات پایین اجتماعی است و امتیازات و امکانات کشور مخصوص جمعی کوچک از مسؤولان، خانوادهها و نزدیکان آنان است، همان گونه که امام خمینی(ره) همواره بر همرنگی و نزدیکی زندگی مسؤولان با پایینترین طبقات جامعه تاکید داشتند.
امثال بنده که خود را خط امامی و از یاران و پیروان امام خمینی(ره) میدانیم نباید خسته شویم و باید روحیه امید را در حد بضاعتمان به جامعه و جوانان پمپاژ کنیم البته همانطور که امام صادق (ع) فرمودند «کونوا دُعاةَ الناسِ بِغیر اَلسنتکم»، مردم از مسؤولان به جای شعار و ادعا، عمل میخواهند به بیان روشنتر تغییر سبک زندگی مسؤولان از زندگی تجملاتی و نزدیکی به وضعیت اقتصادی عموم جامعه، نقش بسیار زیاد و تاثیرگذاری در تزریق روحیه امید به جامعه دارد.
مشارکت مردم در تعیین سرنوشت کشور از مهمترین مکانیزمهای بازگشت امید به جامعه است. وقتی صحبت از مشارکت میشود بلافاصله مشارکت سیاسی مردم در انتخابات حضور پای صندوقهای رای به ذهن خطور میکند. سوال اینجاست در چه صورتی حاصل و نتیجهِ انتخاب مردم، به قول برخی دوستان اشتباه و نادرست از آب در میآید؟ پاسخ این است، در صورتی که شایستگان به هر دلیل و بهانه در فرآیند تایید صلاحیتها، تایید صلاحیت نشوند. در این صورت افرادی وارد مجلس شورای اسلامی میشوند که فاصله معناداری با عصاره فضائل ملت بودن، دارند.
مدعیان پیروی از اندیشه امام (ره) چه خصوصیاتی دارند و مردم چطور باید هوشیار باشند تا گول جریانهای انحرافی را نخورند؟
کینه انجمن حجتیه نسبت به شخص امام و میراث گرانقدر ایشان یعنی «جمهوری اسلامی» به حدی است که به هر شکل و شیوه ممکن تلاش میکنند، این نظام را به زمین بزنند تا اثبات کنند قبل از ظهور حضرتِ حجت هر پرچمی که بلند شود، محکوم به شکست است.
نمیتوان جلوی ادعای افراد را گرفت. در جهان اسلام احزاب، طوایف، گروهها و جریانهای مختلف داعیهدار حرکت در راه رسولالله هستند. نمونه آن هم داعش، طالبان و امثال آنها هستند. تا مادامی که معیارها و شاخصهای عقلی، اخلاقی و دینی وجود نداشته باشد، هر کس هر ادعا و توهمی داشته باشد، به عنوان راه رسولالله بر مردم و جامعه تحمیل میکند. همین قاعده درباره خط امام نیز صدق میکند. مردم باید به این شاخص مهم توجه داشته باشند که مدعیان پیروی از راه، اندیشه یا خط امام چه درکی از اسلام سیاسی مدنظر ایشان دارند.
از عصر غیبت کبری تاکنون روحانیون اسلامی به دو دسته سیاسی و غیرسیاسی تقسیم شدند و همانطور که میدانید امام خمینی (ره) در شمار روحانیون سیاسی بودند. باز در میان روحانیون سیاسی باید بررسی شود روحانیون سیاسی چه جایگاه و نقشی برای مردم در اداره حکومت قائل بودند. پاسخ به هر یک از این سوالات نشان میدهد مدعیان پیروی از اسلام سیاسی امام خمینی(ره) چه درکی از این تفکر و شخصیت دارند. مدعیان پیروی از اندیشه امام (ره) علاوه بر جنبه نظری باید در عمل نیز مجری ارزشها و اصول حاکم بر اندیشه ایشان باشند به بیان روشنتر باید مبانی انسانشناسی، هستیشناسی، معرفتشناسی، جامعهشناسی و انسانشناسی مدعیان پیروی از راه امام راستیآزمایی شود.
افرادی که سابقه انجمن حجتیه دارند و قبل از پیروزی انقلاب اسلام، ظلم و ستمِ حاکمِ جائر را بسترساز قیام حضرت مهدی (عج) و از ضروریات قیام حضرت میپنداشتند و بر طبل جدایی دین از سیاست میکوبیدند، چطور میتوانند ادعای پیروی از خط امام را داشته باشند؟ کینه انجمن حجتیه نسبت به شخص امام و میراث گرانقدر ایشان یعنی «جمهوری اسلامی» به حدی است که به هر شکل و شیوه ممکن تلاش میکنند، این نظام را به زمین بزنند تا اثبات کنند قبل از ظهور حضرتِ حجت هر پرچمی که بلند شود، محکوم به شکست است. چطور میشود حامیان این جریان انحرافی که در زمان حیات امام خود را از مسائل روز کشور به ویژه در کوران حوادث نهضت و قیام و دوران جنگ تحمیلی کنار کشیدند و امام را در هیچ یک از برهههای حساس زمانی انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی یاری نکردند، اکنون خود را پیرو دو آتشه خط امام معرفی میکنند؟
در یک کلام تاکید میکنم که آن طور که باید و شاید اندیشه سیاسی – الهی بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی در جامعه نهادینه نشده و شاید به همین دلیل است که بخشی از یاران و پیروان راستین امام(ره) خانهنشین و منزوی و مدعیانِ دروغینِ پیروی از راه آن حضرت، بر سر بازار مکر و ریا عرض اندام میکنند.
انتهای پیام
نظرات