فرزندی چشم انتظارشان است اما به او یاد دادند پوشیدن لباس سفید و سوگند خوردن برای حفظ سلامت سرزمینت، یعنی تو سرباز این خاکی و بدون چشمداشت باید بجنگی، برای اینها جمعه همان شنبه است و عیدشان زمانی است که ردپای این دشمن بی رحم را از جای جای این سرزمین با ایثار و فداکاریشان، با فدا کردن جانهایشان پاک کنند.
این روزها عجیب مرا یاد سال های دفاع مقدس می اندازد. مردان و زنانی که عاشقانه و خستگی ناپذیر فقط و فقط برای تأمین سلامت همنوعانشان بدون هیچ چشمداشتی هر ثانیه با جان خود بازی می کنند بدون لحظه ای درنگ، کسانی که حتی با سِرُم هایی در دست و ویروسی که نفس هایشان را نشانه رفته است، اگر ببینند بیماری نیاز به پرستاری دارد، به سمتش می شتابند تا مبادا فرزندی بی پدر شود، مادری عزادار شود و خانه ای بی صاحب شود.
در این میان به سراغ مردی رفتیم که بر موهایش گرد سفیدی از جنس لباس رزمش نشسته بود، گردی از جنس ایثار و فداکاری که خبر از ۲۵ سال خدمت صادقانه و شرافتمندانه به همنوعانش می داد. «داود صحبتی» متولد ۱۳۴۵ در روستای موسی بلاغی از توابع شهرستان ملایر است که از سال ۱۳۷۶ به عنوان بهورز در روستای توچغاز کار خود را آغاز کرد.
صحبتی در گفتوگو با ایسنا، از آغاز فعالیت خود در مرکز کرونای شهرستان ملایر می گوید: با شیوع کروناویروس در کشور و نیز شهرستان ملایر و تبدیل مرکز جامع سلامت باغ گل به مرکز کرونای شهرستان، بنده به عنوان مسئول پذیرش درمانگاه و سرایدار این مرکز مشغول به کار شدم.
او که هر روز در ساعات اداری در محل خدمت خود با سمت بهورز در روستای توچغاز مشغول است و از ساعت ۳ بعدظهر تا هر زمان که مراجعه کننده وجود داشته باشد، در مرکز کرونا مشغول به خدمت است، ادامه می دهد: محل سکونت بنده به همراه خانواده ام طبقه بالای همین مرکز بود که به علت همجواری با آزمایشگاه مرکز کرونا و برای حفظ سلامتی خانواده مجبور به نقل مکان و مستأجری شدیم.
به گفته همکارانش، صحبتی بدون کوچکترین اعتراضی به همراه خانواده اش نقل مکان می کند و با قدرتی مضاعف تر از قبل به انجام وظایف محوله خود می پردازد. او علاوه بر کارهای پذیرش درمانگاه، وظیفه نظافت و ضدعفونی ساختمان این مرکز را نیز به عهده دارد. باید گفت که او در واقع «آچار فرانسه» مرکز است که اگر نباشد واقعاً کار بقیه لنگ است. یک ساعتی که آنجا بودم، همین که روی صندلی می نشست، صدایش می زدند و او بدون ذره ای اعتراض و ترش رویی انجام وظیفه می کرد. آرامشی در چهره اش جا خوش کرده بود که بی رحمی ویروس کرونا را از ذهن مراجعه کنندگان پاک می کرد.
او که خود در ماه گذشته به کرونا مبتلا شده و خوشبختانه پس از به دست آوردن سلامتی کامل خود بار دیگر به جبهه بازگشته است، در پاسخ خبرنگار ایسنا به اینکه خانواده اش اعتراضی به وضع به وجود آمده ندارند؟ می گوید: نگرانی که هست اما خانواده از همان ابتدای راه همراه و هم پایم بودند، باید کسی اینجا جواب مردم را بدهد، کار مردم را راه بیندازد، به هر حال وظیفه ای است که ما در قبال هموطنان خود داریم و چرخ روزگار اینطور چرخیده که امروز توفیق خدمت رسانی به من و همکارانم داده شود.
صحبتی که تنها انتظار و درخواستش از مردم رعایت پروتکل های بهداشتی است، اظهار می کند: با توجه به اینکه بسیاری از همکارانم درگیر بیماری شدند و خدمت رسانی به مردم عزیز و شریف ایران قدری دشوار شده است، از مردم می خواهم با رعایت پروتکل های بهداشتی و قطع زنجیره این ویروس کمک دست ما باشند.
از حرف هایش متوجه شدم که دو سال از دوره کارآموزی اش جزء سنواتش محاسبه نشده و سختی کارش را به رسمیت نمی شناسند. خواسته ناچیز این مرد خستگی ناپذیر که شاید زمان استراحت روزانه اش یک ساعت هم نشود، مردی مانند او و همه هم جنس هایش که ۹ ماه است تعطیلی و غیرتعطیلی برایشان معنایی ندارد، مرا شرمنده کرد.
به گزارش ایسنا، امروز سه شنبه ۶ آبان ماه روز قدردانی از کادر درمان است و این بهانه ای برای هم صحبتی با مسئول پذیرش و سرایدار مرکز کرونای ملایر شد.
انتهای پیام
نظرات