• پایگاه‌های اطلاع‌رسانی

  • پرتال امام خمینی (ره)
  • سایت مقام معظم رهبری
  • سایت ریاست جمهوری
  • سایت مجلس شورای اسلامی
  • سایت قوه قضاییه
  • سایت شورای نگهبان
  • سایت جهاد دانشگاهی
  • خبرگزاری‌ها

  • آنا
  • ایلنا
  • ایکنا
  • ایرنا
  • تسنیم
  • تابناک
  • دفاع مقدس
  • سینا پرس
  • شانا
  • قرآنی
  • موج
  • واحد مرکزی خبر
  • هنر آنلاین
  • دانشگاه‌ها

  • دانشگاه تهران
  • دانشگاه علامه طباطبایی
  • دانشگاه صنعتی شریف
  • دانشگاه صنعتی امیرکبیر
  • دانشگاه شهید بهشتی
  • دانشگاه آزاد اسلامی
  • دانشگاه خوارزمی
  • دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی
  • دانشگاه شهید چمران اهواز
  • دانشگاه فردوسی مشهد
  • دانشگاه اصفهان
  • دانشگاه تبریز
  • دانشگاه علوم پزشکی تهران
  • دانشگاه علوم‌پزشکی شهید بهشتی
  • دانشگاه پیام نور
  • دانشگاه علم و فرهنگ
  • دانشگاه جامع علمی کاربردی
  • روزنامه‌ها

  • آفرینش
  • اطلاعات
  • جمهوری اسلامی
  • خراسان
  • رسالت
  • مردم‌سالاری

isna header

  • صفحه اصلی
  • علمی‌ و دانشگاهی
  • سیاسی
  • فرهنگی و هنری
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • جهان
  • ورزشی
  • استان ها
  • عکس
  • ویدئو
  • گرافیک
  • صوت
  • بازار
  • ایسنا+
  • پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۶
  • GMT 09:46

سرویس عکس

  • مستند
  • خبری
  • ایران
  • استان‌ها
  • English

  • آرشیو
  • خط مشی
  • درباره ایسنا
  • تماس با ایسنا
  • پیوندها
  • شبکه‌های اجتماعی
  • ایسنا ۲۴
  • صفحه اصلی
  • علمی‌ و دانشگاهی
  • سیاسی
  • فرهنگی و هنری
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • جهان
  • ورزشی
  • استان ها
  • عکس
  • ویدئو
  • گرافیک
  • صوت
  • بازار
  • ایسنا+
  • پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۶
  • GMT 09:46

سرویس عکس

  • مستند
  • خبری
  • ایران
  • استان‌ها
  • English

خواب آشفته مریم

عکس:فرشته اصلاحی

۲ اردیبهشت ۱۳۹۸ / ۱۲:۱۸

در سیاه چادرهای طایفه «ولی شاهی» ایل خمسه، سالیان سال است که زوجی جدا از هم زندگی می‌کنند. ۱۵ سال پیش، مریم که تازه سقط جنین کرده بود، برای برداشتن آب به چشمه رفت، اما دچار سکته مغزی شد و نیمی از بدنش لمس شد. مریم از آن به بعد قدرت تکلم خود را از دست داد. از آن زمان تا به حال همسر مریم که توان مالی درمان او و یا دادن نفقه‌اش را نداشت، از جانب پدر مریم طرد شد.

از آن به بعد مریم نیز که از تمام وظایف یک زن ایل، تنها می‌تواند لباس بشوید، به دلیل ناتوانی جسمی و ترس از سقط دوباره جنین، از جانب مادر محمد، دیگر به عنوان عروس پذیرفته نشد و این آغاز جدایی زوجی ست که ۱۵ سال است با وجود نزدیکی چادرهایشان به هم، نه اجازه و روی دیدار یکدیگر را دارند و نه توان طلاق و جدایی را. اما در طول همه این ۱۵ سال مریم چشم از چادر شوهرش محمد برنداشته و حالا خانواده محمد درگیر دامادی پسر کوچکشان هستند، اما صدای ساز و آواز سیاه چادر محمد، کابوس پنهان مریم است که دردش را در تنش مچاله کرده است.

ماجرای مریم و محمد یکی از هزاران ماجراهایی است که با فرهنگ و سنت‌های مردم گوشه و کنار ایران و بخصوص عشایر ایران نسبت دارد. فرهنگ و سنت‌هایی ناهنجار و ناخوشایند برای آدم‌های امروز که هنوز در بخش‌هایی از ایران لاینحل مانده و انسان‌های زیادی مثل مریم و محمد را معطل خود کرده است.

این گزارش حاصل یکی از سفرهای مناطق محروم کمیته امداد امام خمینی (ره) است.

  •  مریم و محمد سال‌هاست جدا از هم و با والدین خود زندگی می‌کنند. آنها تنها چند سیاه چادر با هم فاصله دارند.
  • مریم هر روز از دوردست سیاه چادر محمد را نگاه می‌کند. او امروز از خانه محمد صدای ساز و آوز می‌شنود.
  • سال ها گذشته است اما مریم همچنان مشتاق و منتظر محمد است،اما توان و اجازه بودن در کنار محمد را ندارد.
  • آینه کوچک مریم، نقص او را از آن چه هست برایش بزرگتر نشان می‌دهد و او تصور می‌کند مدت هاست،تبدیل به زنی بی‌فایده شده است.
  • آینه کوچک مریم، نقص او را از آن چه هست برایش بزرگتر نشان می‌دهد و او تصور می‌کند مدت هاست،تبدیل به زنی بی‌فایده شده است.
  • مریم از اینکه کسی تنش را دفرمه ببیند شرم دارد و  همیشه سعی می‌کند دستانش را از دیگران پنهان کند.
  • مریم روزمرگی‌اش را با شستن لباس‌ها طی می‌کند،تا شاید نقص خود را فراموش کند.
  • با یک دست مچاله شده، شستن لباس‌ها تنها کاری ست که از دست دیگر مریم بر می‌آید.
  • پانزده سال پیش مریم درحالی که به تازگی جنین خود را از دست داده بود کنار چشمه دچار سکته مغزی شد.
  • برادر کوچک محمد امروز داماد می شود و مریم دلهره آن را دارد که عروس جدید می‌تواند نوید بخش عروس دیگری باشد و همین تصور، صدای ساز را برای مریم زجر آور می‌کند.
  • در تمام سال‌های سخت ناتوانی، مادر مریم از او مراقبت کرده است. او معتقد است اگر مریم به چادر محمد برود خانواده او مریم را آزار ‌می‌دهند.
  • مریم برای رفتن به عروسی مردد است و هر بار که صدای پایکوبی را می‌شنود،
تردیدش بیشتر می‌شود.
  • پدر مریم نرفتن به عروسی را ضعف می‌داند و می‌گوید ما با خانواده محمد مشکلی نداریم. برادرزاده مریم برای رفتن به عروسی اشتیاق دارد و این از دلهره‌ی مریم کم نمی‌کند.
  • مریم برای رفتن به عروسی دچار نگرانی شده و فکر می‌کند ممکن است محمد او را نامرتب ببیند. او نمی تواند خود را برای عروسی آماده کند و برای مرتب کردن چهره‌اش هر بار مجبور است از زن برادر خود کمک بخواهد.
  • پدر مریم برای درمان او بخش زیادی از گله خود را فروخته است.
  • با آنکه عروسی تنها چند چادر فاصله دارد، پاهای ناتوان مریم یارای رفتن ندارند. او با کامیون برادرش به سمت عروسی می رود.
  • مادر شوهر مریم به پیشواز او نمی‌رود و به او خوش آمد نمی‌گوید.
  • تصور ازدواج دوباره محمد برای مریم عذاب آور است.در اعماق قلب مریم هلهله کنندگان امروز انگار عزاداران فردای قلب او هستند.
  •  برای مریم، تصور اینکه روزی می توانست شادمانه به هر سو بدود، رویای دور از دسترسی شده و دنیایش را متوقف کرده است.
  • مریم کم سن و سال بوده که به عقد محمد درآمده است.محمد پسر عموی پدر مریم است و آن‌ها برای حفظ  طایفه مجبورند به عروسی بروند
  • امید مریم برای برگشت به زندگی‌اش روز به روز کمتر می‌شود، و این عروسی احساس تنهایی او را بیشتر کرده است.
  • پدر مریم می‌گوید، محمد تا کنون به دیدار مریم نیامده است و بعد ازین اگر مریم را می‌خواهد باید هزینه درمانش را بپردازد و یا اگر قصد طلاق او  را دارد باید مهریه‌اش را بپردازد. جز این راهی برای دیدار آنها وجود ندارد.
  •  سال‌هاست که انتظار و بلا تکلیفی خواب را از چشم‌های مریم گرفته است.
  •  عروسی تا نیمه های شب ادامه دارد و صدای ساز و دهل تا سیاه چادر مریم هم
شنیده می‌شود.
  • دبیر مرتضی فرج آبادی
  • عشاير
  • ازدواج و طلاق
  • خانواده
  • مشكلات اجتماعي
  • مدیران خودرو

لینکستان

    رزرو هتل مشهد جمینجا خرید سی پی لیفت صورت با نخ بلیط اتوبوس دانلود آهنگ خرید سرور مجازی پهنای باند اختصاصی بوکینگ گوسفند زنده تجهیزات پزشکی بررسی علت بیماری‌ ها بهترین جراح بینی بلیط هواپیما ارزان‌ترین تورهای داخلی و خارجی دوره آنلاین زبان ثبت شرکت بلیط استانبول به تهران رزرو هتل بلیط هواپیما خارجی ویزای دبی تور طراحی سایت آهنگ جدید ایرانی کلاس تیزهوشان ششم تور قبرس شمالی پارتیشن شیشه‌ ای ساخت پرسشنامه آنلاین نوبت‌دهی آنلاین پزشکان پهنای باند اختصاصی رتبه‌ بندی شرکت متخصص گوش و حلق و بینی طراحی سایت شرکتی تابان شهر چاپ تصفیه آب خانگی خرید سی‌ پی کالاف ساندویچ پانل خرید سی‌ پی
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
محمد
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۰۹:۱۶

کاش یه مقدار بیشتر کار میشد و اینقدر سر سری یه مجموعه داستان و منتشر نمیکردید به صرف منتشر شدن . ایسنا همیشه کارهای مستند درست و حسابی میذاره و جایی بود که همیشه اگر خبری ها رو هم نمیدیدم همیشه مستند هاش و میدیدم اما خیلی مثل قبل نیست کیفیت کارها.

پاسخ
avatar
morteza
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۱۳:۴۲

نظر شما کاملا محترم ولی گزارش درست پیش رفته و با فکر

avatar
masi
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۲۹

داستان از شدت تلخی مخاطب رو سرگردون می کنه ... میتونه حتی یه فیلمنامه با پایان باز باشه این خیلی خوبه که جریان یه زندگی رو حتی تلخ اینطوری با کمترین قضاوت، روایت کردین.

پاسخ
avatar
گوگولی
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۱۰:۴۰

بنده خدا ظاهرش هم که بد نیست، همه چیز سر پول است، این بنده خدا هم کالاست. پولش چه قدر می شود پدر مریم بیجاره؟ جناب پدر چه قدر بهت پول بدیم راضی میشی؟ یک چادر بیشتر با هم فاصله ندارند، عمرش رو سوزوندید، وقتی هنوز می تونه لباس بشوره یعنی از کار نیفتاده. بابا کمک اش کنید. جا داشت خبرنگار یک فکری برای این بنده خدا میکرد. اقلا یکی ریش سفیدی می کرد آشتی می داد. پول رو مردم می دادند. به خدا ادم شاخ در میاره

پاسخ
avatar
نرگس
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۱۶:۱۲

خیلی هم عالیه

پاسخ
avatar
ندا
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۱۶:۴۹

خیلی گزارش خوبی بود. من رو به عنوان مخاطب تحت تاثیر قرار داد.

پاسخ
avatar
مهرداد
۱۳۹۸-۰۲-۰۳ ۱۹:۵۰

چقدر تلخ! ای کاش بُعد رسانه ای این موضوع بیشتر بشه تا بلکه افراد فعال در حوزه های اینچنینی مطلع بشوند و کمکی به مریم خانم بکنند تا از این شرایط عذاب آور خارج بشه.( ای کاش پزشکان شریفی که دست در کار خیر دارند برای درمان و یا بهبود مشکل جسمی ایشون همت کنند. به نظرم خود بر و بچه های عزیز خبرنگار این موضوع رو چه در شبکه های اجتماعی و چه اطلاع دادن مستقیم به مراکز خیریه یا افراد خیر بازتاب بدهند تا بلکه بتونن کمکی به ایشون بکنند.) ممنون از خبرنگاران و کادر محترم ایسنا بابت تهیه این گزارش.

پاسخ
avatar
فاطمه
۱۳۹۸-۰۲-۰۴ ۰۸:۵۶

خیلی گناه داره، هم پدر مریم اشتباه کرده و صد درصد مادرشوهرش که اجازه نمیده که هم رو ببینند، آخه مگر ما چه قدر زنده هستیم؟ مگر چه قدر مطمئنیم که به بهشت می رویم، شاید اون مرد این مریم را با همین وضع می خواست، چه می کنید با سرنوشت و عمر آدم ها؟

پاسخ
avatar
مهناز ميناوند
۱۳۹۸-۰۲-۰۴ ۰۹:۳۱

اينكه عكاس خيلي خوب تونسته به سوژه نزديك بشه و زندگي‌اش رو تصوير كنه جاي تحسين داره. اما سوال من اينه كه نشون دادن اين زندگي‌هاي سخت آيا صرفا محدود به نشون دادنش به مخاطب مي‌شه؟ آيا نمي‌شه فراتر از اين رفت و عملگراتر بود؟ اين سوالي‌يه كه براي من مخاطب پيش مياد و شايد رسانه ايسنا اين نظر رو داشته باشه كه وظيفه‌اش صرفا انعكاس واقعيت‌هاست. اما شايد بد نباشه كه اين وقايع‌نگاري نتيجه‌بخش‌تر هم باشه.

پاسخ
avatar
صادق
۱۳۹۸-۰۲-۰۴ ۰۹:۳۲

ما هرچه که میکشیم از این سنت های غلط و ورشکسته است که هنوز در برخی از جاهای ایران متاسفانه وجود داره. ای کاش این دسته از مردم ایران هم بیدار میشدند از این خواب غفلت. ایسنا جان، لطفا خودت کمک کن تا این زن تنها در این گوشه تاریک از ایران از این تنهاتر نشه. با مسئولان مربوطه در تماس باش تا کمک های که مردم میتونن داشته باشن به دست این بنده خدا برسه. ای کاش پزشکان حاذق ایرانی از سر غیرت هم که شده برای این زن ایرانی تنها کاری میکردن...

پاسخ
avatar
مهتآب
۱۳۹۸-۰۲-۱۳ ۱۵:۵۳

چه قصه ی غم انگیزی ...

پاسخ
avatar
الف
۱۳۹۸-۰۳-۰۱ ۲۲:۱۴

بسیار عالی،عالی! کمتر دیدیم همچین مجموعه عکس داستانی پر و پیمانی.خط داستانی به بهترین شکل دنبال شده،انتقال حس و اثر گذاری و ... همه چیز عالی

پاسخ
ISNA
  • آرشیو
  • خط مشی
  • درباره ایسنا
  • تماس با ایسنا
علمی و دانشگاهی
  • علم
  • پژوهش
  • فناوری
  • جهاد دانشگاهی
  • هوش مصنوعی
  • آموزش
  • صنفی،فرهنگی‌ودانشجویی
  • دانش‌بنیان‌ها
  • پیشرفت
  • rubika-icon
  • eitaa-icon
  • bale-icon
  • soroush-icon
  • telegram-icon
  • youtube-icon
  • x-icon
  • instagram-icon
  • rss-icon
  • aparat-icon
Nastooh Logoنرم‌افزار تحریریهٔ نستوه
© 2025 Iranian Students' News Agency. All rights reserved