به گزارش ایسنا، خبرگزاری شینهوا نوشت: "مانوئل لوپز اوبرادور، رئیسجمهوری مکزیک و لوئیس آرسه، همتایش از بولیوی اعلام کردند که اگر میزبان «نشست قاره آمریکا» در ماه آینده میلادی به دعوت نکردن کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا پافشاری کند، آنها هم در این نشست شرکت نخواهند کرد.
موضع این کشورها منعکسکننده مخالفت منطقهای با بیرون نگه داشتن کشورهای مذکور از نشست قاره آمریکاست، اما این نخستین باری نیست که آمریکا سعی میکند خواست خود را به تمامی قاره آمریکا تحمیل کند و آخرین بار هم نخواهد بود.
در تقریبا دویست سالی که از اتخاذ «دکترین مونرو» توسط آمریکا میگذرد، وحشیگری آمریکا در آمریکای لاتین بر روابط دوجانبه سایه افکنده است.
تهاجم نظامی
تاریخ توسعه آمریکا نیز داستان مقاومت خونین و اشکبار مقاومت آمریکای لاتین است.
ایالات متحده آمریکا پس از شکلگیری - که با بیرون ماندن سرخپوستهای آمریکای شمالی از قلمروشان همراه بود - یک سیاست گسترش در مقابل مکزیکو، همسایه جنوبی خود اتخاذ کرد.
آمریکا در جنگ نیمی از قلمرو مکزیک را تصرف کرد، از جمله تمامی یا بخشهایی از ایالات امروزی کالیفرنیا، نوادا، یوتا، نیومکزیکو، تکزاس، آریزونا، کلرادو و وایومینگ.
مکزیک برخی از منابع چشمگیر معدنی خود را از دست داد که بر توسعه اقتصادی این کشور تاثیر گذاشت.
در اواخر قرن نوزدهم آمریکا یک حمله دیگر انجام داده و طی جنگ اسپانیا - آمریکا، پورتوریکو را در دریای کارائیب تصرف کرده و کوبا را نیز اشغال کرد.
در اوایل قرن بیستم تجاوزهای مکرر آمریکا در آمریکای لاتین رفته رفته کشورهای این منطقه را تحت نفوذ آمریکا قرار داد.
در ۱۹۰۳ ایالات متحده با اجبار و زور، بندر طبیعی کوبا در دریای کارائیب یعنی گوانتانامو را اجاره کرده و آن را به نخستین پایگاه نظامی خود در خارج از خاک این کشور بدل کرد. تا امروز، واشنگتن از پس دادن این بندر به کوبا خودداری کرده است.
در ۱۹۱۵، آمریکا به بهانه محافظت از «جوامع دور از وطن» در برابر ناآرامیهای محلی، نیروهایش را برای اشغال هائیتی اعزام کرده و تا سال ۱۹۳۴ از آن خارج نشد.
جمهوری دومینیکن نیز از ۱۹۱۶ تا ۱۹۲۴ تحت اشغال آمریکا بود. آمریکا این کار را برای جمعآوری بدهیهای دولتهای این کشور انجام داد.
آمریکا در ۱۹۶۵ نیز بار دیگر و در پی سرنگونی دولت تحت حمایت آمریکا در جمهوری دومینیکن با جنگ داخلی، به این جزیره حمله کرد و ۴۰ هزار تن از نیروهایش را به بهانه «احیای نظم» به آنجا اعزام کرد.
در ۱۹۸۹ آمریکا نیروهای ویژهاش را تحت پوشش «حفاظت از جان و مال شهروندان آمریکا» برای حمله به پاناما اعزام کرد و با سرنگونی حکومت نظامی در آنجا، تلاش کرد کنترل دائمی کانال پاناما را به دست گیرد.
بهرهکشی اقتصادی
در ۱۹۰۴ «او هنری» نویسنده آمریکایی از تجربیات خود در هندوراس برای نوشتن رمان «کلمها و پادشاهان» استفاده کرد، رمانی که نویسنده در آن از غارت بیرحمانه انحصارات ایالات متحده در آمریکای مرکزی و کارائیب سخن گفت و در توصیف کشورهایی که تحت کنترل واشنگتن قرار داشتند و اقتصادشان تنها به یک محصول - مانند موز- اتکا داشت، از عبارت «جمهوری موز» استفاده کرد.
تا سال ۱۹۳۰، کنترل حدود ۱.۴ میلیون هکتار از زمینهای کاستاریکا، گواتمالا، هندوراس و پاناما و همچنین بیش از ۲۴۰۰ کیلومتر از راهآهن و گمرک، مخابرات و دیگر خدمات اساسی این کشورها در اختیار شرکت آمریکایی «یونایتد فروت» قرار داشت.
در ۱۹۴۷، کسبوکارهای آمریکا به تنهایی ۳۸ درصد از تولید ناخالص داخلی هندوراس، ۲۲.۷ درصد از گواتمالا، ۱۶.۵ درصد از کاستاریکا و ۱۲.۳ درصد از پاناما را به خود اختصاص دادند.
این کشورها که مورد استثمار و غارت آمریکا قرار گرفتهاند، با اقتصادی عقبمانده به دستنشاندگان اقتصادی ایالات متحده به عنوان تامینکنندگان مواد خام و زبالهدان کالاهای اساسی آمریکا تبدیل شدهاند.
علاوه بر این، واشنگتن تعرفه و تحریمهایی تبعیضآمیز علیه کشورهای آمریکای لاتین وضع کرده و میکند و توسعه اقتصادی این کشورها را بیش از پیش محدود میکند.
در ۱۹۶۲ آمریکا تحریمی تجاری علیه کوبا وضع کرد که به محاصره این جزیره منتهی شده و تا اواسط ۲۰۲۱، حدود ۱۵۰ میلیارد دلار ضرر اقتصادی برای کوبا به دنبال داشت.
برونو رودریگز، وزیر امور خارجه کوبا گفت: این محاصره اقتصاد ما را خفه کرده، باعث کمبود کالاها شده، توسعه را با مشکل مواجه ساخته و موجب به وقوع پیوستن شدیدترین نقضهای حقوق کوباییها میشود.
ونزوئلا نیز از سال ۲۰۱۵ از بیش از ۴۳۰ تحریم وضع شده توسط آمریکا و متحدانش رنج برده و بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار به اقتصادش آسیب وارد شده است.
این تحریمها موجب کاهش ۹۹ درصدی درآمدهای ونزوئلا شده و بر تمامی حوزههای اقتصادی و اجتماعی اثر منفی گذاشته است.
درسایه دکترین مونرو
با ورود به قرن ۲۱، با بهبودی یافتن کشورهای آمریکای لاتین از بحرانهای مکرر سیاسی و اقتصادی، رفته رفته رابطه آنها با واشنگتن رنگ تناقض و ستیزه به خود گرفت.
۳۳ کشور این منطقه در سال ۲۰۱۱ «جامعه کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب» را تاسیس کردند؛ نخستین سازمان منطقهای در قاره آمریکا که قید عضویت ایالات متحده و کانادا را زد.
آمریکا در مواجهه با افول مداوم نفوذ خود، وادار به بازنگری در سیاستهای خود در قبال آمریکای لاتین شد.
جان کری، وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سال ۲۰۱۳ در مقر «سازمان کشورهای آمریکایی» گفت که دوره دکترین مونرو به سر آمده و از طلوع دورهای جدید خبر داد که «منافع و ارزشهای مشترک» آمریکا و دیگر کشورهای این منطقه مشخصه برجسته آن است.
اما این تصویر درستی از واقعیت ارائه نمیدهد. آدالبرتو سانتانا، محقق مرکز مکزیکی «تحقیق در مورد آمریکای لاتین و دریای کارائیب» گفت: «عمو سام» هنوز بر سر بسیاری از توسعههای سیاسی آمریکای لاتین سایه افکنده است.
ردپای واشنگتن در سرتاسر کودتای نظامی ۲۰۰۹ در هندوراس، برکناری «فرناندو لوگو» از پاراگوئه در ۲۰۱۲ و «دیلما روسف» از برزیل در ۲۰۱۶، استعفای اجباری «اوو مورالس» در بولیوی در ۲۰۱۹ و بحران سیاسی جاری در ونزوئلا مشاهده میشود.
برنی سندرز، نماینده دموکرات مجلس سنای آمریکا در ماه فوریه اذعان کرد که ایالات متحده دولتهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب را تضعیف یا سرنگون کرده است.
سندرز گفت: در ۲۰۰ سال گذشته کشور ما تحت دکترین مونرو فعالیت کرده و این پیشفرض را اتخاذ کرده است که آمریکا، به عنوان قدرت برتر در نیمکره غربی این حق را دارد تا در امور هر کشوری که ممکن است منافع ادعایی ما را تهدید کند، مداخله کند. تحت این دکترین، ما دستکم دهها دولت را تضعیف و سرنگون کردهایم.
در سال ۲۰۲۰ آمریکا «مائوریچیو کلاور-کارون» را که رویکردی تندخو و جنگطلب دارد، به ریاست «بانک توسعه بین آمریکایی» برگزیده و سنت دیرینه انتصاب رئیس این پست از میان افرادی با ملیت آمریکای لاتین را زیر پا گذاشت. واشنگتن این کار را برای اعمال فشار دیپلماتیک بیشتر بر کشورهایی مانند ونزوئلا انجام داد.
با آغاز همهگیری کرونا، آمریکا - که در آن زمان کانون جهانی همهگیری بود - سریعا تعداد نامشخص و ثبتنشدهای از مهاجران آمریکای لاتین را بدون رعایت تدابیر حفاظتی دیپورت کرده و خطر شیوع بیماری در کشورهایی با نظام بهداشت ضعیفتر را افزایش داد.
جالب اینکه ایالات متحده در واکنش به درخواست کمک منطقی کشورهای آمریکای لاتین برای مدیریت همهگیری، تصمیم به نادیده گرفتن آنها و حتی قطع همکاریشان با کشورهایی خارج از این منطقه گرفته و با ادعای دروغین «تله بدهی» یا «استعمارنو»، یک مسئله مربوط به سلامت را سیاسی کرده و آنها را وادار کرد تا موضعی اتخاذ کنند که علیه توسعهشان بود.
«میگل دیاز-کانل» رئیسجمهوری کوبا گفت، آمریکا نمیتواند درک کند که آمریکای لاتین و حوزه کارائیب تغییر کردهاند و دکترین مونرو نمیتواند دوباره اعمال شود."
انتهای پیام
نظرات