ایسناپلاس: مهدی حیدری در یادداشتی با مقایسه وضعیت اعتراضات ایران با آنچه در جنگ بوسنی گذشت، یادداشتی در اختیار خبرگزاری ایسنا قرار داده که در ادامه میخوانید:
بوسنی- روستای آهمیچی- ۱۴ آوریل ۱۹۹۳
زنی مسلمان مجبور به زایمان در خانه میشود. جنگ است، بین بوشنیاکها (مسلمانان)، صربها (ارتودوکسها) و کرواتها (کاتولیکها). راهها بسته است و مردم روستا نمیتوانند زن را به بیمارستان برسانند. زنی کروات که چند خانه آنطرف تر زندگی میکند میآید کمک. بچه را در وسط جنگ سالم به دنیا میآورد. اهالی روستا این تولد را به فال نیک میگیرند و همان شب در کنار هم جشن میگیرند.
بوسنی- روستای آهمیچی ۱۶ آوریل ۱۹۹۳
ساعت ۵:۳۰ صبح نیروهای شبهنظامی کروات (HVO) به روستای آهمیچی حمله میکنند. از شب قبل به کرواتهای ساکن روستا مخفیانه اطلاع داده شده. آنها روستا را ترک کردهاند. در کمتر از دو ساعت، ۱۱۶ ساکن مسلمان روستا و خانههایشان به آتش کشیده میشوند. شبهنظامیها از تعداد ساکنین خانهها باخبرند و دنبال تکتکشان میگردند تا کسی زنده نماند، حتی آن نوزاد دو روزه. او را نیز میکشند. همان خانم کروات حضورش را اطلاع داده است.
ایران پاییز ۱۴۰۱
با درگذشت مهسا امینی بخشهایی از کشور ناآرام شده است. برخی از مردم به بخشهایی از سیاستهای جمهوری اسلامی یا به کل آن معترض هستند و به خیابان ها آمدهاند. در خبرها آمده ۷۰ شهروند عادی در کشتن شهید آرمان علیوردی نقش داشتهاند. شاید اگر چند ماه پیش به هر کدام این ۷۰ نفر گفته میشد چند ماه دیگر قرار است یک همشهری خود را بکشید باور نمیکردند.
بسیاری از کارشناسان وقایع این روزهای ایران را بیشباهت به اتفاقات سال ۲۰۱۱ سوریه نمیدانند و نگران آغاز جنگ داخلی و حرکت به سمت تجزیه هستند. از بسیاری جهات میشود شباهتهایی بین اعتراضات و آشوبها در ایران و سوریه پیدا کرد؛ اما یک تفاوت اساسی بین اتفاقات این روزهای ایران و سوریه وجود دارد که وضع ما را بسیار خطرناکتر از سوریه میکند.
جنگ داخلی سوریه (در ابتدا) جنگ حکومت بود با مردم معترض نه جنگ مردم با مردم. بهندرت در سوریه همسایه کشی و جنگ مردم یک شهر با یکدیگر و تجاوز و کشتار همدیگر گزارش شده است. دوستی تعریف میکرد گاهی در جنگ بین ارتش سوریه و ارتش آزاد دیده میشد که حتی سربازان پس از ساعت اداری به خانه یکدیگر میرفتند تا فردا دوباره جنگ آغاز شود.
مدل اعتراضات و آشوبها در ایران به سمت بوسنی شدن میرود، جایی که آنقدر تنفر اقوام از یکدیگر زیاد می شود که یک روز صبح همسایه تصمیم می گیرد همسایه خود را سر ببرد. جلوی شوهر به زن همسایه خود تجاوز کند. همشهریهایی که تا دیروز مهمان خانههای هم میشدند، سر جنسیت بچه زن حامله همسایه غیر هم قوم، شرطبندی کنند و بعد شکم او را بشکافند، آنهم به بهای یک نخ سیگار. شاگرد معلمش را بکشد. پزشک مریضش را و رفیق رفیقش را.
اسلاونکا دراکولیچ در کتاب «آزارشان به مورچه هم نمیرسید» تحلیل میکند که چگونه مردم عادی که تا چند ماه قبل حتی حاضر نبودند مورچهای را بکشند تبدیل میشوند به جنایتکاران جنگی که خون چند هزار نفر از نوک انگشتانشان میچکد، آن هم بدون هیچ عذاب وجدانی.
بحرانها، آشوبها و حتی جنگها تمام میشوند. تنها ما مردم کنار هم میمانیم، همسایهها، فامیل، همکار و دوست و رفیق. امروز هیچکداممان آزارمان به مورچه هم نمیرسد...
بوسنی ۲۰۲۲
بیست و هفت سال از پایان جنگ بوسنی میگذرد. بیشتر مردم به خانههایشان بازگشته اند. اما مردم دیگر مردم نشدند، همانهایی که سالهای سال در کنار هم زندگی کرده بودند، به جای اینکه صبح به صبح به هم سلام بدهند از خجالت سر خود را پایین میاندازند.
انتهای پیام/
نظرات