• پنجشنبه / ۱۵ تیر ۱۴۰۲ / ۱۵:۴۱
  • دسته‌بندی: اصفهان
  • کد خبر: 1402041509645
  • خبرنگار : 50528

در نشست هفتگی فصل سخن مطرح شد؛

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

ایسنا/اصفهان سخن از مردی است که در موطن خویش ماند، بسیار خواند، بی هیچ‌ پیرایه و حاشیه و ادعا آیینه‌وار درس گفت، به کتاب و خواهندگان علم دل سپرد و سر خویش بگرفت و راه خود را رفت؛ دم مسیحایی‌اش زنده‌کنندۀ محافل علمی و دانشگاهی شهر بود و دانش و عشق سرشتی‌اش همچون خون تازه در شاهرگ خستۀ شهری کهن دوید که در مواجهه با دنیای مدرن در حال دگرگون‌شدن بود.

در یکی دیگر از سلسه نشست‌های هفتگی فصل سخن که چهارشنبه (۱۴ تیرماه) و همزمان با روز قلم در کتابفروشی اردیبهشت جهاد دانشگاهی اصفهان برگزار شد، کتاب «نامه سروشیار، یادنامه مرحوم استاد جمشید مظاهری»، ادیب، مورخ و اصفهان‌شناس برجسته، محور بررسی و گفت‌وگو قرار گرفت که به اهتمام «علی‌اکبر احمدی دارانی» و «گلپر نصری» در دو مجلد و با ۷۲ مقاله علمی، اسفندماه ۱۴۰۱ از سوی نشر ادبیات قم منتشر شد.

شعر، درد و دل مردم در تاریخ ایران است

مهدی کیوان، اصفهان‌شناس و تاریخ‌پژوه در ابتدای این نشست، گفت: مرحوم مظاهری پای سخنان بزرگانی که دوستشان داشت، می‌نشست؛ او شب‌ها در محضر بزرگانی چون مرحوم صمصام، یاوری، تاج و کسایی بود. امروز جلوی هر خانه، یک دانشگاه است، دانشگاه‌هایی که پول می‌گیرند و مدرک می‌دهند و متاسفانه دیگر ادراکی در کار نیست. امروز به سبب زیادیِ سخنان بیهوده، گوش دادن فراموش شده است. یکی  از مشکلاتِ دیگر امروز، یکی‌نبودن تعاریف و از دست دادن تعاریف مشترک است. جوانان ما امروز نسل موبایلی هستند و حوصله چندانی برای گوش دادن به حرف‌های ما ندارند.

وی تهیه کتاب و یادنامه در ابن زمانه را مستحق تقدیر و ستایش دانست و ادامه‌ داد: تاریخ زیربنای ادبیات است، مورخی که شعر نداند، مورخ نیست. اکثر مسائل تاریخیِ ما در شعر بیان شده و این به دلیل نظام‌های حاکم در طول تاریخ بوده که اجازه صراحت به نویسنده نمی‌دادند، لذا شعر، درد و دل مردم در تاریخ ایران است.

صدای پای زمان را بشنویم

کیوان با اشاره به انتشار یادنامه مرحوم استاد مظاهری و برگزاری این جلسه، گفت: اگر شما ارزش‌های پاک و واقعی داشته باشید، جامعه به شما وفادار خواهد ماند. استاد جمشید مظاهری عاشق نوشته‌های بیهقی بود و  تبارنامه نوشته‌های او از نظر شیوه نگارش از بیهقی شروع و به علامه قزوینی، فروزانفر، مینوی و بهار می‌رسید. برخی مقاله‌نویسان و رسانه‌های ما هنوز نمی‌خواهند صدای پای زمان را بشنوند تا بدانند در کجای زمان و مکان ایستاده‌اند. به گفته محمد حقوقی «صدای پای زمان را بشنویم.» ما باید بدانیم کجای تاریخ ایستاده‌ایم. 

تجدد، تکامل سنت است

وی  با بیان اینکه ۲۰۰ سال است که بین سنت و تجدد درگیر هستیم، افزود: سنت و تجدد در مقابل یکدیگر نیستند، بلکه تجدد تکامل سنت است، اما سنت را باید شناخت. تجدد خرافات را برنمی‌تابد. بنابراین نباید بیهوده جنگ میان متقدم و متجدد راه بیندازیم. استاد جمشید مظاهری نیز ۹۰درصد سنتی و ۱۰ درصد مدرن بود. او در جلسات خصوصی به صراحت بر این موضوع تأکید می‌کرد و مثال می‌زد که پروین را بر فروغ فرخزاد ترجیح می‌دهد، اما همان ۱۰ درصد نوگرایی او، شناخته شد و در این یادنامه هم بهتر بود از نواندیشی جمشید مظاهری مطالبی بیان می‌شد.

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

این استاد و پژوهشگر تاریخ گفت: من سه دوره فکری و نگاه دارم؛ دوره اول زمانی است که چپ و سیاسی به تاریخ نگاه می‌کردم و انحراف من و اشتباه من و هم‌نسلان من از همان زمان آغاز شد که به تاریخ نگاه چپ‌گرایانه و سیاسی داشتیم، درحالی‌که مورخ باید از سیاست عبور کرده باشد، البته نه آنکه سیاست را در زباله‌دان بیندازد و کنار بگذارد، اما تاریخ بالاتر از سیاست است. این اولین دوره فکری من بود و بعد از آن‌، متوجه اشتباه این نوع نگاه شدم.

کیوان ادامه داد: در کتاب من که سال گذشته به‌عنوان کتاب برگزیده سال انتخاب شد، در بحث ساختارگرایی ایران، پنج عامل را عنوان کردم؛ عامل اول زبان فارسی است. ما مدیون زبان فارسی هستیم و جمشید مظاهری نیز عاشق زبان و ادبیات فارسی بود. دو بخش کتاب «نامه سروشیار، یادنامه استاد جمشید مظاهری» نیز درباره شاهنامه‌پژوهی و موسیقی است که از بهترین بخش‌های آن است. معلمی مثل استاد مظاهری در خارج از کلاس و در خیابان و گرمابه و گلستان هم پیدا بود که معلم است. 

وی افزود: عامل دوم؛ نظام حاکم در ایران با نگاه  ایده‌آلیست و منجی‌محور است. سومین عامل مذهب است که مختص ایرانیان است. در واقع ایرانیان در اسلام تغییراتی ایجاد کرده و آن را بومی کردند. عامل چهارم آداب رسوم است؛ لذا نوروز، عاشورا، خون سیاوش و آداب و رسوم آن را نباید دست کم گرفت و اجازه داد که از حافظه‌مان حذف شوند، چراکه این‌ها نگهبان تاریخ ما هستند و این وظیفه آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها است؛ اما افسوس که به آن پرداخته نمی‌شود. عامل پنجم نیز، جغرافیای فرهنگی ایران یعنی از فرات تا جیحون است.

ما ایرانیان براساس رواداری و اغماض زنده هستیم

این  استاد دانشگاه و تاریخ‌پژوه با بیان اینکه انسان برخی چیزها را تنها در رنج واقعی می‌فهمد، تصریح کرد: از رنج نباید گریخت، بلکه رنج‌ها را باید احترام کرد. منظور از رنج هم، رنج نداشتین مادیات نیست، بلکه رنج جدی است که خواب را از چشمان ما می‌گیرد. ما ایرانیان بر اساس رواداری و اغماض زنده هستیم و این حاصل جغرافیا و شرایط تاریخی ما است، اگرچه از بُعد دیگر می‌توان گفت تاریخ ما تاریخ انفعال است، چراکه ما حدیث خود را در سخن دیگران شنیده‌ایم. هخامنشیان را در سخن یونانیان، اشکانیان را در بیان و آیینه رومیان و ایران اسلامی را در سخن و سنت اعراب و صفویه را در عثمانی دیده‌ایم. تا زمانی که عباس میرزا از آن فرد فرنگی، علت پیشرفت غرب را می‌پرسد و از این زمان تاریخ ما از حالت بده بستان فرهنگی خارج شده و منفعلِ صرف می‌شود؛ حال آنکه قبل از آن به یونانیان چیزهایی می‌دادیم و چیزهایی می‌گرفتیم. ولی در برابر اروپاییان چیزی برای دادن نداشتیم.

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

کیوان گفت: جمشید مظاهری در کنار همه ویژگی‌های خود، دو ویژگی داشت که او را به برترین معلم ادبیات روزگار خود تبدیل کرد؛ او بسیار صادق و صمیمی بود. ۲۴ ساعت روزانۀ او گویا ۴۸ ساعت بود و گویا زمان را خلق می‌کرد و همیشه وقتش را با کتاب و یا در کتابفروشی‌ها می‌گذارند. از سوی دیگر اصفهان را عاشقانه می‌فهمید و به مقام اصفهان‌شناسی رسیده بود، در حالی که اصفهان‌شناسی کار ساده و آسانی نیست. ذره ذره وجود مظاهری معلم بود، درحالی‌که متأسفانه برخی او را فقط یک معلم ساده ادبیات می‌دانستند و قدر او دانسته نشد. اکنون برخی توجه و یادآوری چنین شخصیت‌هایی را مرده‌پرستی می‌دانند، اما ما اهل مرده پرستی و یا نخبه‌کشی چنان‌که برخی‌ها معتقد هستند. نیستیم. ما نام مردگان را برای زندگان یادآوری و بازگو می‌کنیم و می‌گوییم امثال جمشید مظاهری بیهوده به چنین جایگاهی نرسیدند. لذا چنین نقدهایی درباره بزرگداشت مفاخر فرهنگی و تاریخی ما اشتباه و این نوع جلسات از اهمیت زیادی برخوردار است.

او تصریح کرد: شاهنامه‌ خاطره جمعی ماست و ملتی که شاهنامه دارد، نباید خلا فرهنگی داشته باشد، اما امروز میان ما و زبان فارسی گسستی اتفاق افتاده است. اکنون در جامعه نوعی انقطاع و گسستگی زبانی ایجاد شده، البته گسست نسلی طبیعی است و در آن تعامل وجود دارد، ولی در گسست زبانی، تنها زبان و گویش مطرح نیست، بلکه تعاریف در تقابل دیروز و امروز قرار گرفته‌اند.

وی با بیان اینکه تاریخ ما جنگ میان طریقت و شریعت و عرفان ما، تاریخ و آدرسِ رواداری ما است، گفت: جامعه ما همواره از حالتی خسته شده و به دامان شرایطی دیگر پناه برده است؛ فلسفه تاریخ هر جامعه‌ای از دل مناسبات اجتماعی آن شکل می‌گیرد و اینکه می‌گوییم تاریخ ما جنگ بین شریعت و طریقت بوده، از این جهت است که ما چاره‌ای نداشته‌ایم و از طرفی ما هنوز دوران روشنگری را از سر نگذرانده‌ایم. جامعۀ ما یا سرمایه‌دار است یا فقیر و تا زمانی که قشر و یا طبقه متوسط شکل نگیرد، مشکلات‌مان حل نخواهد شد. دوران صفویه، تنها زمانی بود که طبقه متوسط ایجاد شد و از زمان عباس میرزا به بعد شرایط فرهنگی ما تنها وامداری و تقلید از غرب شد. مثلا دهه ۴۰ آخرین دهه‌ای بود که شرایط فرهنگی با جُنگ اصفهان تکان کوچکی خورد و بعد از آن شرایط متفاوت بود و همه بزرگان از فعالیت بازماندند.

این اصفهان‌شناس، تأکید کرد: یادنامه نه از جنس سوگ، بلکه از جنس سخن‌سرایی است. تار و پود زندگی دانشمندان از جنس کلام و سخن و اندیشه است و مرگ آن‌ها نیز باید امتداد زندگی و از همین جنس باشد. اندیشمند، مرگ ندارد، زیرا تألیف دارد. مرگ اندیشمند و هنرمند آخرین تألیف آن‌ها است که باید آن را فرا گرفت، یعنی تراژدی و سوگ نیست، بلکه سخن است. یادنامه جمشید مظاهری باید در امتداد زندگی او باشد. پاسداشت‌ خواجگان فرهنگی، پاسداشت ایران و مقام ایرانیت است.

مهدی نوریان، عضو هیئت علمی گروه ادبیات دانشگاه اصفهان نیز در این نشست، ضمن تبریک به  احمدی دارانی و گلپر نصری برای تألیف کتاب «نامه سروشیار» و زنده نگهداشتن یاد مرحوم استاد جمشید مظاهری، گفت: فراهم کردن یادنامه‌ها سنتی است که مثل برخی سنت‌ها از غرب یاد گرفته‌ایم. نمونه‌های قدیمی و برجسته این سنت، یادنامه‌ای است که مستشرقان، محققان و خاورشناسان خارجی تهیه کرده و به مرحوم سیدحسن تقی‌زاده تقدیم کردند و نام آن را «ران ملخ» گذاشتند که به بیت «پای ملخی نزد سلیمان بردن» اشاره دارد. این محققان خود را در مقابل عظمت علمی تقی‌زاده کوچک دیده‌اند. این‌ کار به تدریج در ایران ادامه پیدا کرد و در سال ۵۴ مجموعه مقالاتی به نام «نامه مینویی» به استاد مجتبی مینویی تقدیم شد. این‌گونه کتاب‌ها بار علمی بسیار زیادی دارند و بسیار ارزشمند هستند. 

خلأ وجود مرحوم مظاهری همواره احساس می‌شود

وی با بیان اینکه اصولا ارزش مقاله اگر علمی باشد و شرایط علمی در آن رعایت شده باشد، از کتاب نیز بیشتر است، اظهار کرد: محقق در مقاله تمام جوانب یک نکته را با رعایت اصول و شرایط علمی و صرف وقت زیاد کاویده و روشن کرده است و آن را بیان می‌کند، لذا مقاله را نباید دست کم گرفت و مقالات بسیار با ارزشی در کتاب «نامه سروشیار» منتشر شده است.

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

نوریان اضافه کرد: جمشید مظاهری با تمام وجود غرق در کتاب و علم بود و عاشق آن‌ها بود. او مطالبِ آموخته و به دست آمده از کتب و علوم مختلف را بی‌دریغ در اختیار دانشجویان قرار می‌داد و دانشجویان نیز همواره از او بهره می‌بردند، همیشه در راه‌روهای دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، پیرامون او مملو از دانشجویانی بود که سوالات خود را طرح می‌کردند و پس از او معلوم نبود این سوالات را از چه کسی می‌توانند بپرسند؛ لذا خلأ وجود او همواره احساس می‌شود.

این استاد پیشکسوت دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان ادامه داد: ادبیات و تاریخ مثل شیر و شکر به هم آمیخته‌اند و نمی‌توان آن‌ها را از یکدیگر جدا کرد. در تاریخ بیهقی‌، نویسنده مطالبی را به کنایه و یا به واقع بیان کرده است و در ادبیات موضوعی نیز مطالبی به‌عنوان مقاصد ثانویه وجود دارد؛ یعنی گوینده مطلبی را بیان و منظور دیگری را دنبال می‌کند. بیهقی در داستان حسنک وزیر می‌گوید: بوسهل زوزنی، حسنک را به علی رایض سپرده بود و بر او استخفاف‌ها رفت. رایض یعنی رام کننده اسب، و علی رایض مسئول اصطبل بوده و این یعنی حسنک وزیر را برای تحقیر در اصطبل زندانی کردند. لذا تاریخ و ادبیات دست در گردن یکدیگر دارند و تمام بزرگان از قزوینی، تقی‌زاده تا فروزانفر، باستانی پاریزی و غیره به اندازه‌ای که در ادبیات تحقیق کرده‌اند، در تاریخ نیز پژوهش کرده‌اند و تبحر داشتند و از مجموعه این‌ها به چنین مقام والایی رسیدند.

جویا جهانبخش، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی نیز در این نشست با بیان اینکه ۲۸ سال توفیق شاگردی مرحوم مظاهری را داشته‌ است، گفت: ۶ سالی که از درگذشت مرحوم مظاهری گذشت، اصلاً آسان‌ نبود، زیرا بخشی از روح اصفهان با درگذشت ایشان از دست رفت.

او به یادنامه مرحوم مظاهری اشاره کرد و ادامه داد: شاید افرادی که دستی بر آتشِ این‌گونه کارها نداشته باشند، گمان کنند کار پیچیده‌ای انجام نشده و مقالاتی از اهل تحقیق، اخذ و تدوین و چاپ شده است، اما به واقع این‌طور و به این سادگی نیست و باید به همت بلند آقای احمدی و خانم نصری آفرین گفت. این مجموعه‌ و به این پاکیزگی که اکثر مقالات آن خواندنی است، به‌عنوان یکی از آبرومندترین مجموعه‌های این چنینی، شایسته تقدیر است.

صفت بارز استاد مظاهری، ادب اسلامی بود

جهانبخش گفت: استاد مظاهری فردی قدردان بود و این قدردانیِ اهل فرهنگ از ایشان بازتاب قدردانی‌ها و خوی و منش متواضعانه ایشان است. افرادی در این مجموعه مقاله دارند که ایشان را ندیده بودند، اما مقالات بسیار خوبی ارائه کرده‌اند. استاد مظاهری دارای دو صفت به ظاهر متضاد بودند، یعنی از یک سو بسیار خرده بین و نقاد و از سوی دیگر بسیار قدردان و بزرگوار بودند؛  جمع این دو صفت آسان نیست. نقدهای ایشان بسیار دقیق، اما همواره با تکریم و تواضع بود و بخشی از این منش، حاصل تماشای برخوردهای کریمانه بزرگان بود که انطباعی در منش ایشان ایجاد کرد.

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی افزود: یک صفت بارز  و عجیب ایشان، ادب اسلامی بود که کمِ دیگران را زیاد و بسیارِ خود را کم می‌دید و یک سنجیدگی خاص در عاقبت امور داشت. یادم است زمانی درباره فرهنگ‌نامه‌ای که تازه منتشر شده بود نقد می‌کردیم و خرده می‌گرفتیم، استاد گفتند «اگر  شما چیزی نوشتید، خوب بنویسید. در حال حاضر یک ناشر خصوصی، سرمایه اختصاص داده و برای زبان فارسی فرهنگی تهیه کرده است و نباید دلزده و دلسرد شود.» در واقع ایشان این‌طور زوایای امور را با ریزبینی و دقت می‌سنجیدند. پاسخ جامعه علمی ما به این منش، یادنامه ارزشمند نامه سروشیار است.

آموزگار دقت و باریک‌بینی در متن‌های کهن

جهانبخش با بیان اینکه ویژگی‌ها و فضیلت‌های استاد مظاهری بسیار بیش از آن است که بتوان در یک جلسه بیان کرد، گفت: اگر بخواهیم ایشان را در کلامی کوتاه توصیف کنیم باید گفت آموزگار دقت و باریک‌بینی در متن‌های کهن بود و یادنامه سروشیار نمودار موفقیت استاد در همین ویژگی است و کسانی که بخواهند درباره متون کهن چیزی بنویسند، حتماً و لاجرم باید به این مجموعه نظر کنند.

او با اشاره به اینکه مرحوم مظاهری شخصیتی به واقع نفیس بود، بیان کرد: این نفاست، حاصل مُجالست با کتب بود. هم‌نشینی کتاب‌های نفیس در او اثر گذاشته بود و بعدهم راهنمای دیگران در این مسیر بودند. صِرف درک محضر بزرگان و مُجالست کتب چنین اثری نمی‌گذارد، افراد زیادی معاشر بزرگان بودند، اما چند نفر مثل مظاهری‌ها، نوریان‌ها و شفیعی کدکنی‌ها شدند. این افراد با درک محضر اساتید، راه را آموختند و بعد از آن با عرق‌ریزانِ روح و تلاش در منابع، مطالب زیادی کسب کردند و این تنها راه برای مظاهری‌شدن و شفیعی کدکنی شدن است؛ اما متأسفانه امروز خلاف آن به ما رخ نموده و تنها به استاد و درس تأکید می‌شود.

جمشید مظاهری، اصفهان را عاشقانه فهمید / افسوس که قدرش دانسته نشد

این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی گفت: مرحوم مظاهری از جنس بیهقی، ابوریحان بیرونی و حمزه اصفهانی بود و اگر انسان، ایشان و امثال ایشان را ندیده بود، گمان می‌کرد آنچه از علم‌دوستی و شوق و طلب از بزرگان علم گفته می‌شود، افسانه است، اما این ویژگی در ایشان دیده می‌شد. یادنامه نامه سروشیار، کتاب بسیار مهمی است و اسناد مهمی دارد. تصویر واقعی استاد جمشید مظاهری، همان تصویری است که از ایشان با لباس راحتی در میان کتاب‌ها در این یادنامه چاپ شده و چه خوب که این نشست در کتابفروشی برگزار شد، چراکه کتابفروشی‌های اصفهان سال‌ها محل حضور، قرارها و جلسات و دیدارهای مشتاقانه مرحوم مظاهری بود.

قدر امثال مرحوم مظاهری را اهل فضل می‌دانند

او با اشاره به اینکه این یادنامه، مشتمل بر مقالات علمی است و دربرگیرنده خاطره و سیره استاد نیست، افزود: مقاله‌ای با عنوان «نادره کار سپاهان»  در این کتاب چاپ شده که مقاله بسیار ارزشمندی است؛ از نکات قابل ذکر در این مقاله این است که استاد در بند ظواهر مترتب بر علم و دانش نبود، ایشان هیچ‌گاه در پی دریافت مدرک دکتری معمول دانشگاهی برنیامدند و چیزی که در مقاله نیامده و استاد مظاهری برای من تعریف کردند، این  بود که «من فوق لیسانس را هم در رودربایستی با مرحوم شهیدی گرفتم، چراکه وقتی درس را رها کرده بودم و رغبت و قصد ادامه نداشتم، برای کاری به دانشگاه تهران رفته بودم که در تابلوی نمرات دیدم استاد شهیدی برای درسی که امتحان نداده بودم، نمره قبولی برای من گذاشته‌اند و در پاسخ به این بزرگواریِ استاد، مقطع فوق‌لیسانس را به اتمام رساندم.» 

جهانبخش گفت: ایشان در اواخر عمر، در دانشگاه اصفهان به مرتبه استادیاری و دکتری ارتقا یافت و برای من سوال بود که در نظام اداری قرطاس‌بازِ ما چه اتفاقی افتاده که قدر عالمان راستین دانسته شده است!؟ تا اینکه در نامه سروشیار پاسخ خود را گرفتم که به اهتمام دوستان و افرادی همچون دکتر نوریان و با پذیرفتن کتاب ایشان با عنوان رساله دکتری، به مقام استادیاری رسیده‌اند و به واقع که «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر، گوهری.» قدر امثال مرحوم مظاهری را اهل فضل می‌دانند نه نظام اداری. لقب دکتر و استادیار چیزی به اندیشمندان راستین اضافه نمی‌کند، بلکه به نظام دانشگاهی ما و دانشگاه اصفهان و ... می‌افزاید.

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha