نام اردشیر لارودی در تاریخ فوتبال و رسانه ایران انکار نشدنی است؛ چهرهای که با عشق به فوتبال وارد ورزش شد، در تیمهای ساسان و راهآهن، بازیکنان زیادی را به فوتبال ایران معرفی کرد، بعد مدتی وارد ورزش کشتی شد و در عین حال از سال ۱۳۴۵ و در ۲۳ سالگی کار روزنامه نگاری را از کیهان ورزشی شروع کرد.
لارودی پس از انقلاب، روزنامههای ابرار ورزشی و جهان فوتبال را راهاندازی کرد و در نشریات متعدد دیگری نیز سردبیری کرد و قلم زد. او شاگردان زیادی در عرصه فوتبال و رسانه تربیت کرد و بسیاری از بزرگان خبرنگاری ورزشی افتخار شاگردی او را داشتهاند.
جهانگیر کوثری دیگر چهره شاخص و پیشکسوت عرصه فوتبال و رسانه به درخواست ایسنا پاسخ مثبت داد تا به مناسبت روز خبرنگار یک گفتوگوی ویژه با حضور لارودی و کوثری شکل گیرد و برگی از خاطرات ورزش و رسانه ایران ورق بخورد.
جهانگیر کوثری در تیم جوانان و بزرگسالان راهآهن شاگرد لارودی بود که پس از آن به تیم تاج سابق یا همان استقلال کنونی پیوست. کوثری علاوه بر سابقه درخشان در ورزش، در عرصه رسانه، گزارشگری و سینما نیز فردی شناخته شده است. او که خانوادهای کاملا سینمایی دارد (همسر رخشان بنیاعتماد و پدر باران کوثری)، کارگردانی و مدیریت تولید فیلمهای متعددی را برعهده داشته است.
هر چند استاد لارودی در سن ۸۰ سالگی با برخی مشکلات جسمانی دست و پنجه نرم میکند اما با ذهنی دقیق و قدرتمند، گذشته را بازگو کرد و به مرور خاطرات ۶۰ سال قبل پرداخت.
گپوگفت دوستانه جهانگیر کوثری با اردشیر لارودی را در ادامه میخوانید:
برای تماشای ویدئوی بخش اول اینگفتوگو اینجا کلیک کنید.
برای تماشای ویدئوی بخش دوم اینگفتوگو اینجا کلیک کنید.
کوثری: اردشیر لارودی یکی از تاریخهای زنده ورزش بهویژه فوتبال است که در باروری فوتبال این جامعه، نقش داشته است و در تاریخ فوتبال ایران حضور داشته است. اردشیر خان علاوه بر فوتبال در کشتی نیز فعال بودهاند و از دبیرستانها برای فوتبال ایران کشف استعدادها را انجام میدادند. اردشیر خان همیشه در دبیرستانهای زاگرس، جلوه و اسدآبادی حضور داشتند و بازیکنان را از آنجا کشف میکردند. اردشیر خان به عنوان نخستین سوال، شما چطور به فوتبال گرایش پیدا کردید و در نقش یک مربی و معلم و سازنده به تربیت یک نسل پرداختید؟
لارودی: دبیرستان اسدآبادی برای یک سری آدمها جای مهمی بود و تاثیر بهسزایی در جامعه داشت. هم یک محیط سیاسی بود متشکل از احزاب و گروهها و هم یک محیط ورزشی داشت. والیبال خوبی داشت و نسلی از والیبال از آنجا بیرون آمد. ما ساکن کوچه نوری بودیم که گل کوچک بازهای اولیه از آنجا شکل گرفتند.
یک خیابانی بود در نزدیکی سلسبیل و خیابان خوش که زمینهای خاکی فوتبال داشت. معروفترینش زمین خاکی "داداشی" بود. بعدش زمین خاکی به اسم ساسان شکل گرفت که تمرکز ایجاد شد. محمود خوشخوان یک تیم داشت که بازیکنانی مثل حسن شاملو (حسن فان توماس) آنجا بودند که در تراکتور هم بازی کرد. یک تیم هم برادران "ابی" و "اسی" بودند و نبی حاجیزاده هم برایشان بازی میکرد. بازیکنانی مثل احمد صفایی و پهلوانپور هم بازی میکردند و منصور پورحیدری و غلام وفاخواه یکسال برای تیم پهلوانپور در دسته دو تهران بازی کردند تا فوتبال را یاد بگیرند و سپس با حمید امینیخواه و علی جباری و برادرش به تیم دارایی رفتند.
قبل از رایکوف کلاس مربیگری آنچنانی در ایران نبود. نادر لطیفی برای خودش مکتبی و گروهی داشت، آقا مدد در راه آهن، منصور خان امیرآصفی و امیر و پرویز ابوطالب در راهآهن فعالیت میکردند. ما هم بین آنها مثل جوجههای سر از تخم درآورده بودیم.
آن زمان زمین "ساسان"، زمین "برادری" و زمین "حسن یک دست" در فوتبال محلات نقش داشتند.
کوثری: شما کجا تیم داشتید و بازی میکردید: زمین ساسان دو تیم داشت.
لارودی: یکی تیم داریوش بود که هرمز نازی آبادی کاپیتانش بود و بچههایی که علاقهمند به شاهین بودند در آنجا حضور داشتند. من در این تیم گلر بودم. مسابقات از ۶ صبح جمعهها بود تا غروب که ۲ هزار تماشاچی میآمد و دور زمین و پشت بامها خانمها و آقایون مینشستند و فضا خانوادگی بود. تنها جایی که مادرم اجازه میداد در آنجا رفت و آمد داشته باشیم و بمانیم، خانه جواد عاشورزاده بود. او معتمد محل بود که منزل پدرش میرفتیم. جواد تیمی به نام افسر تاج داشت که امتیازش را از شخص خسروانی گرفته بود. محیط فعالیتش پینگ پنگ بود اما جواد عاشورزاده تیم فوتبال افسر تاج را درست کرد. جواد برای درس خواندن داشت به مدرسه کلن میرفت. وقتی داشت از تیم میرفت از من خواست به این تیم بیایم تا از بین نرود. ما شاهینی بودیم و اینها تاجی بودند. به او گفتم یک شرط دارم و اینکه هر بازیکن یک توپ داشته باشد. آن زمان این موضوع کار سختی بود و شرطی گذاشتم که نشود. او ۱۴ توپ "پاکستانی" بندی خرید که دوباره آنها را دوختیم و ۱۱-۱۰ توپ هم از قبل داشت. ۲۴ توپ داشتیم و نگذاشتیم تیم از بین برود. بچهها با توپ و دیوار تکنیک کار میکردند.
بعدها که رایکوف به فوتبال ایران آمد شش ماه دوره مربیگری گذاشت که دیدیدم ۸۰ درصد کارهایی که انجام میدادیم را رایکوف تایید کرد. قبل از رایکوف کلاس مربی گری آنچنانی در ایران نبود. نادر لطیفی برای خودش مکتبی و گروهی داشت، آقا مدد در راه آهن، منصور خان امیرآصفی و امیر و پرویز ابوطالب در راهآهن فعالیت میکردند. ما هم بین آنها مثل جوج های سر از تخم درآورده بودیم. در راه آهن هر کدام یک تیم داشتیم.
ما همه چیز را خودمان یاد گرفتیم. کسی به ما چیزی یاد نداد. اولین دوره کلاس مربی گری فوتبال سال ۱۳۴۷ بود که رایکوف آمد و تا آن زمان خبری از آموزش نبود. من اگر چیزی می خواستم یاد بگیرم با جواد عاشورزاده به امجدیه می رفتیم و تمرین تیمهای اروپای شرقی مثل لهستان، یوگوسلاوی و رومانی را که اینجا میآمدند را تماشا میکردیم تا چیزی یاد بگیریم. حالا اگر حسن حبیبی میخواست فوتبال یاد بگیرد باید به کجا نگاه میکرد. باید به خودش و دیگران نگاه می کرد تا یاد بگیرد. کلاس سه ماهه دتمار کرامر را گذاشتند که نه تنها فوتبال آلمان بلکه فوتبال دنیا را عوض کرد. البته ما را به آن کلاس راه ندادند. تیم ما قهرمان جوانان تهران شده بود اما ما را به آن کلاس راه ندادند.
کوثری: افرادی مثل جواد عاشورزاده، مدد نوعی، یوسف نامدار و نفراتی که اسم بردید در فوتبال خیلی نقش داشتند. مجموعه راه آهن خیلی عجیب و غریب بود و فرشاد پیوس و ناصر محمدخانی از آنجا درآمدند. یک روز پرویز خان ابوطالب دست مرا گرفت و به من گفت این پسره رو تو زمین می فرستم ببین چه کار می کند که آن پسر فرشاد پیوس بود که گفت هر چه یاد گرفتم در راه آهن یاد گرفتم. فردی مثل پرویز ابوطالب خیلی علاقه مند بود و کسی را ندیده بودم انقدر علاقه داشته باشد. خودش کتاب چاپ می کرد. یا نفراتی مثل ولی کنگرانی، عباس غایب دوست کاپیتان راه آهن یا خسرو عاطفی چه بچه های خوبی بودند و راهنمایی و دلسوزی می کردند. بعدها راغفر آمد، نسل عجیبی بودند. چه شد که این افراد یا مربیان سازندهای مثل آقا مدد، ابوطالب ها یا امیرآصفی در فوتبال ما کم شده اند.
مجموعه راه آهن خیلی عجیب و غریب بود و فرشاد پیوس و ناصر محمدخانی از آنجا درآمدند. یک روز پرویز خان ابوطالب دست مرا گرفت و به من گفت این پسره رو تو زمین می فرستم ببین چه کار می کند که آن پسر فرشاد پیوس بود که گفت هر چه یاد گرفتم در راه آهن یاد گرفتم.
لارودی: پرویز ابوطالب زمانی به دیهیم رفت اما هنوز در راه آهن هم بود. بغل زمین راه آهن و پشت سالن سرپوشیده یک زمین شنی بود که پرویز درآنجا یک زمین فوتبال درست کرد. یک تیم هم در راه آهن تیم خود من به نام اردشیر بود که از بین تیمهای ما بازیکن انتخاب میکردند تا تیم اصلی راه آهن شکل بگیرد. امیر خان ابوطالب یک مردانگی در حق من کرد که یک سانس ۶ تا ۸ صبح جمعه به من زمین داد تا تمرین کنیم و تیمی تشکیل دهیم. شرایط از لحاظ عاطفی خیلی با حالا فرق داشت. بهتاش فریبا هم به نسل شما وصل است که از آن تیمها بیرون آمد.
کوثری: ما چند سال جلوتر از نسل بهتاش فریبا بودیم و در تیم آرش بودیم. مربی تیم ما دکتر ایرج صالحی بود، یک پزشک انسان که دانشجوی پزشکی بود و به ما مجانی پیراهن می داد.
لارودی: امیرخان ابوطالب بعدها گفت تیمت را بیشتر شکل بده و بازیکن بگیر. الان تیم اردشیر لارودی است، تیم راه آهن درست کن و حالت باشگاهی به تیم نوجوانانت بده. حسین احمدی پور و داود اسماعیل پور را اضافه کردیم و تیم لارودی شد تیم راه آهن و ما در آنجا ماندیم. تا روزی در راه آهن بودم که آقامدد یک حرفی زد. به امیر خان گفتم، تا به ما نگفته اند که نیایید، باید برویم. گفتم آقا مدد روی هوا حرف نمی زند، لهجه اش جوری است که جدی نباشد اما حرفهایش عمق دارد. گفت اینها خواب دیده اند برای این ورزشگاه و اگر بخواهیم مقاومت کنیم، بد می شود. دیگر از راهآهن کنار رفتیم که بعد از آن بین خود راه آهنیها دعوا بود و امیرخان گفت چه خوب گفتی که باید برویم. اوضاع خیلی خراب است. بعد از راه آهن پراکنده فعالیت کردم و علاقه بیشتری به کشتی پیدا کردم.
کوثری: اردشیر خان چگونه به نوشتن علاقه پیدا کردید؟
لارودی: از وقتی به کار روزنامه رفتیم، فاصلهمان با مربیگری زیاد شد. بعد از انقلاب در راه آهن هم بودیم چون کارمان دستوری نبود، علاقه خاصی به کار داشتیم. یک بار در زمین راه آهن می خواستیم تمرین کنیم، شب خوابیدیم، صبح ۱۰ سانتی متر برف نشسته بود. پیش خودم گفتم حالا چطوری تمرین کنیم و جواب بچهها را چه بدهم؟ خودم را به زمین راه آهن رساندم. امیر ابوطالب بدتر از ما بود. گفت پارو بیار ببینیم می شود پارو کرد یا نه. پارو و ۱۰ تا پتو آورد. برف را روی پتو می ریختیم و زمین را پاک می کردیم. یک چهارم زمین فوتبال را دوتایی پارو کردیم. اینجوری ما کار کردیم.
دُری میگفت نوشته ات طوری نباشد که نوشتنت با ننوشتنت فرقی نداشته باشد و هیچکس را به خودش نیاورد.
کار روزنامه نگاری را هم با کیهان ورزشی شروع کردم که قیمتش ۳ ریال بود. بیشتر فوتبال مینوشتم اما کشتی هم می نوشتم. بعدش به رستاخیز رفتیم. همیشه آقای دُری با ما بود. به کیهان ورزشی رفتم، صدرالدین الهی ، حسین دستگاه و سایرین هم بودند. صدرالدین گفت همه کارهای تو با این آدم است (دری). دری یک مقدار نصیحت کرد و گفته شنیده ام دوره مجله های کیهان ورزشی را داری. دو سال مجله های کیهان ورزشی را به هم چسبانده بودم و همه را در خانه داشتم. گفت سرکلیشه ها را من نوشتهام و برو اینها را بخوان و اگر میخواهی از تو راضی شوم، اینطوری بنویس. اسم خودش را در مطالبش گذاشته بود "کِرم کٌشی". دُری میگفت نوشته ات طوری نباشد که نوشتنت با ننوشتنت فرقی نداشته باشد و هیچکس را به خودش نیاورد.
کوثری: دُری الگوی خوبی در روزنامه نگاری بود و در ساختن برخی چهرههای ورزشی نقش داشت. برخی نفهمیدند تختی چگونه تختی شد. البته قهرمانهایی که انتخاب می کرد، باید شایستگی این کار را می داشتند. یک بار پرویز قلیچ خانی که جوان بود را مرد سال گذاشت. تختی و موحد را گذاشت. دری جامعه را خوب می شناخت و به فضای روزنامه نگاری آشنا بود. همه کیهان ورزشی را جمع می کردند.
لارودی: اهمیت کیهان ورزشی بخاطر این نبود که آن زمان فقط یکی بود. یک مجله بود اما کامل بود. کیهان ورزشی یا دنیای ورزش همیشه یک چیز جدید داشتند و یک لقمه اضافه داشتند.
کوثری: رادیو و تلویزیون آن زمان زیاد به ورزش نمی پرداختند و فقط این یکی دو مجله بودند. البته خوب و درست می نوشتند و به جا انتقاد می کردند. اگر فردی را به عنوان مرد سال انتخاب می کردند، آن فرد شایستگی اجتماعیاش را میداشت.
حسین فکری از لحاظ گفتاری هم بسیار قوی بود. یک سخنرانی در دانشگاه بود که آقا فکری صحبت می کرد و بعدش تختی بود. تختی لای در را باز کرده بود تا ببیند فکری چه میگوید. فکری در مربی گری و معلمی و حتی در قلمش آدم عجیبی بود.
لارودی: افرادی که پیش آنها کار میکردیم نقش اوستا را داشتند، مانند آقای دری، بهمنش یا صدرالدین الهی و اسدالهی، حتی منصور رئیسی. اینها در کار لامذهب نبودند و برای خود مرام نامه و مانیفست کاملا شخصی داشتند که خیلی به آنها پایبند بودند و از آنها عدول نمی کردند.
کوثری: بعضی این کار را نمی کنند که منش درستی داشته باشند. تاثیرگذاری دری خیلی عجیب و غریب بود. خود آقا حسین فکری خیلی مطلب مینوشت. فکری از لحاظ گفتاری هم بسیار قوی بود. یک سخنرانی در دانشگاه بود که آقا فکری صحبت می کرد و بعدش تختی بود. تختی لای در را باز کرده بود تا ببیند فکری چه میگوید. فکری در مربی گری و معلمی و حتی در قلمش آدم عجیبی بود. او هم با تیمسار خسروانی درافتاده بود و هم اینکه در زیرزمین خانهاش در لاله زار مطالبش را چاپ می کرد و درمی آورد. بهمنش هم اولین نفری بود که در سال ۱۳۳۷ در نیروراستی مطلب ورزشی نوشت و بعد گزارشگری کوچکی در رادیو کرد. یک دوومیدانی از پشت دادگستری شروع می شد که ۱۰۰۰ متر بود و به بهمنش گفتند یک گزارش بیار. دو دقیقه گزارش را مونتاژ کرد و از اینجا وارد گزارشگری شد. هیچکس دوره ندیده بود. خود من هم دوره ندیده بودم. الگوی ما کی بود؟ آقای بهمنش. هرچه او می گفت ما انجام می دادیم. بهمنش واژه های نو و قشنگی داشت. مثلا در فوتبال می گفت "آهنگ دروزاه کرد" که واژه قشنگی بود و تابحال نشنیده بودم. بعدش مانوک خدابخشیان آمد آن فضا را شکست و گزارشگری مدرن را وارد کرد با گوشی انگلیسی در گوشش. بعد روشن زاده آمد و محمد اینانلو را هم می توان به این جمع وارد کرد و گزارشگر والیبال بود. نسل ها همینطور آمدند. بهمنش یک تاریخ گزارشگری را برای کشتی ایران ساخت که کشتی ما به آن احتیاج داشت. سه ماهی با حبیب الله بلور تمرین کرد تا فنون کشتی را بشناسد و با هم کتاب آموزش کشتی چاپ کردند. همه ما از او الگوبرداری کردیم و جای دیگری نبود چیزی یاد بگیریم.
لارودی: روزنامه ای به نام "مردم" بود که تیم خیلی خوبی داشتیم. یک صفحه کوچک بود که گاهی دو صفحه می شد اما آدمهای قوی در آن بودند. الهی، بهمنش، اسدالهی همه آنجا بودند. به عنوان یک روزنامه، خیلی مرا راضی می کرد و صاحب امتیاز آن حزب مردم بود. کشتی را منصور رئیسی می نوشت و من هم در خبرآوردن کمک می کردم.
کوثری: با انتشار دنیای ورزش رنگی چه تغییری در خوانندگان کیهان ورزشی ایجاد شد، خصوصا اینکه بیژن رفیعی با تیم قوی به دنیای ورزش آمد.
لارودی: دنیای ورزش به سلیقه نو شده هم مردم و هم روزنامههای خارج از ایران توجه داشت. دنیای ورزشی خیلی خوب از روزنامه شوت (Shoot) گرتهبرداری کرده بود. از خبر کوتاه و چاپ رنگی خیلی خوب استفاده می کرد که نیاز زمانه بود. اگر دنیای ورزش نمی آمد، کیهان ورزشی هم خیلی از گامهای بعدیاش را بر نمیداشت و در واقع رقابت ایجاد کرد که به نفع ورزش و جامعه شد.
کوثری: از شاگردان خود در کار روزنامه نگاری بگویید که در روزنامههای شما رشد کردند.
مربی ایرانی و خارجی یک برداشت گنگ و اشتباه است. در واقع یک مربی خوب داریم و یک مربی بد. مربی وقتی خوب نباشد، از هر جای دنیا بیاید خوب نیست. اینکه چون ایرانی است بد است حرف نادرستی است.
لارودی: کم نیستند و زیاد هستند. از خود ما بهتر هستند مثلا عادل فردوسی پور. پاک نظر، مهدی تفنگ ساز و سایرین هم بودند. یک نفر بود که خودش نمی نوشت اما مطالبش را می گفت که آن فرد هنریک تمرز (قهرمان سابق وزنه برداری) بود. خیلی خوب وزنه برداری را تعریف می کرد و سوژه را میشناخت اما نمی توانست خوب بنویسد. البته در گویش خوب بود.
کوثری: زمانی که حسین حصاری از کشتی می نوشت، ما لذت می بردیم. برادرتان تورج هم پیش شما مطلب می نوشت.
لارودی: تورج کارش را با کشتی شروع کرد. بسکتبال آن قدر کشش نداشت که یک نفر جداگانه بنویسد و در کنار کشتی، بسکتبال و دوچرخه سواری را مینوشت.
کوثری: شما در فوتبال هم خیلی زحمت کشیدید. کدام از بازیکنان به شما ۱۰۰ درصد پاسخ دادند و بازیکن شدند. البته بعضی ها هم به آنجایی که باید میرسیدند، نرسیدند.
لارودی: هدایت، بهتاش فریبا، فداکار، ذاکری با اینکه خیلی زود کنار رفت، محسن یوسفی، احمد سنجری، شاه پرست در بین گلرها به جایی رسیدند.
کوثری: در حال حاضر در کجای فوتبال قرار داریم. ۵ جام جهانی می رویم که خیلی هم خوب است. با پرتغال خوب بازی می کنیم، به انگلیس می بازیم، ولز را می بریم. شما به این وضعیت فوتبال ایران امیدوار هستید؟
لارودی: به اینها امید بستن مانند در هاون آب کوبیدن است. البته تکتک بازیکنان خوبی هستند و جوری هم هستند که لیاقت تبدیل شدن به بهترین های زمانه را دارند. می دانید مشکل چه هست؟ خود تو جهانگیر فوتبال بازی کرده ای و با رایکوف و تمام مربیان خوب ایران کار کردهای. رایکوف کجا بود و بقیه کجا بودند. کسی که از زیر دست رایکوف بیرون می آید کجا قرار می گیرد. اینجوری نیست که این بچه ها مقصر باشند بلکه اینجوری است که آدمایی مسئولیت باروری اینها را برعهده دارند و باید به اینها شکل دهند و اصل کار را آموزش دهند، که خیلی چیزها را کم دارند. مربیان ما هم باید مربیان متفاوتی بشوند. جعفر کاشانی به برانکو حرفی زد که باید به عمق آن حرف نگاه کرد. کاشامی می گفت مربی تیم شاهین فرق می کند. مربی تیم پرسپولیس فرق می کند. شما شش سال می توانی با این تیمها قهرمان شوی اما سال هفتم فرق می کند و دیگر نمی توانی هم پای این بازیکنان باشی و خودت عقب مانده ای و به عنوان مربی چیزی دیگر برای گفتن نداری. الان هم برای تیم ملی ایران مربی ایرانی آوردن مانند این موضوع است.
به اینها امید بستن مانند در هاون آب کوبیدن است. البته تکتک بازیکنان خوبی هستند و جوری هم هستند که لیاقت تبدیل شدن به بهترین های زمانه را دارند.
کوثری: پس به اعتقاد شما هنوز هم مربی خارجی برای تیم ملی بهتر از مربی ایرانی است؟
لارودی: مربی ایرانی و خارجی یک برداشت گنگ و اشتباه است. در واقع یک مربی خوب داریم و یک مربی بد. مربی وقتی خوب نباشد، از هر جای دنیا بیاید خوب نیست. اینکه چون ایرانی است بد است حرف نادرستی است. اما اینکه دانش و آورده شما بهتر باشد مهم است. شما حساب کنید ۱۷ سال در بوندسلیگا یا سری آ ایتالیا بازی کرده باشید دانش بیشتری دارید یا اینکه ۱۷ سال در لیگ برتر ایران بازی کرده باشید.
کوثری: برخی به عنوان کارشناس میگویند برای چه فوتبال بازی می کنید و اینقدر پول میگیرد، ما شما فوتبالیستها را نمی خواهیم. اما متوجه نیستند که مردم میخواهند. این افراد متوجه نمی شوند غرور ملی یعنی چه و این مدال طلا و سکو رفتن و اهتزاز پرچم یعنی چه. مردم ما با مدال طلای حسن یزدانی، قسط و قرض و گرانی گوشت را فراموش می کنند.
لارودی: مهم تر از آن، باید این را بفهمند که پشت سر هر برد و پیروزی چه غنائمی وجود دارد. یک جامعه پیروزمند، جامعه ای که ۶ تا از انگلیس نخورده تبدیل به آدمهای قویتر در کار خود میشوند.
کوثری: این پیروزی ها در جامعه خوش بینی ایجاد می کند. وقتی حسن یزدانی روی تشک می رود و کشتی میگیرد همه می دانند می برد و هیچ کس نمیتواند بپذیرد که به تیلور آمریکایی ببازد و برای همین است که سال بعدش می آید و در جهانی نروژ پیروز میشود. اما با برخی مسئولان مشکلاتی مثل انتخاب مربی، انتخاب مدیر عامل، سازمان واگذاری، سازمان تجهیز داریم. می خواهند یک تیمی را واگذار کنند و مشکلاتی را بوجود می آورند. در مدیریت های کلان ضعیف هستیم.
برخی به عنوان کارشناس میگویند برای چه فوتبال بازی می کنید و اینقدر پول میگیرد، ما شما فوتبالیستها را نمی خواهیم. اما متوجه نیستند که مردم میخواهند. این افراد متوجه نمی شوند غرور ملی یعنی چه و این مدال طلا و سکو رفتن و اهتزاز پرچم یعنی چه.لارودی: ما خیال می کنیم زرنگیم و همه چیز را می فهمیم اما متوجه نیستیم که آنها نمیخواهند این تیمها را واگذار کنند.
کوثری: من در کار روزنامه نگاری مطالب شما را خواندهام و از شما درس گرفتهام. در دانش ورزش ۱۰ سالی در کنار شما کار کردیم. هم در کار فوتبال و هم در روزنامه نگاری از شما یاد گرفته ایم. خیلی خوشحال بودم که امروز در کنار شما توانستیم به یک برشی از تاریخ ورزشی شما بپردازیم و فیلمی برای نسل های بعد بگیریم که متوجه شوند آقای لارودی چقدر زحمت کشید و چگونه به اینجا رسیده اید. خیلی استفاده کردیم و امیدواریم سایه شما همچنان بالای سر ما باشد و تلمذ کنیم.
لارودی: خیلی محبت کردید و امیدوارم همیشه موفق و موید باشید.
انتهای پیام
نظرات