• چهارشنبه / ۱۲ مهر ۱۴۰۲ / ۱۰:۰۳
  • دسته‌بندی: گلستان
  • کد خبر: 1402071207737
  • خبرنگار : 50477

روایت ایسنا از بانوی کارآفرین اهل سنت

تار و پودِ جان

تار و پودِ جان

ایسنا/گلستان در کلاس‌های قرآن که شرکت می‌کردم طرحم را مطرح کردم، کمی طلا داشتم، دستبند و النگو، آن‌ها را فروختم و برای ۱۰ نفر دستگاه و تجهیزات تهیه کردم، ابتدا افراد راضی به ثبت نام نمی شدند چون می‌گفتند ما اینجا مشتری نداریم، آموزش ببینیم که چه بشود؟

چند روزی است که به دنبال بانوان کارآفرین ترکمن هستم، روایت زندگی خیلی‌هایشان را خوانده‌ام از همتشان برای زنده نگه داشتن هنرهای اصیل ترکمن گرفته تا امرارِ معاش و گذران زندگی، در میان جست و جوها هنر پارچه‌بافی توجهم را جلب می‌کند؛ حالا در پی دستان توانمندی هستم که تار و پودهای پارچه را به هم می‌بافند.

سرنخ را که میگیرم میرسم به «شریفه گِری» بانویی متولد ۱۳۶۸ در روستای «گری آق قلا» که لبخند دلنشین و صدای پُرهیجانش نشان از رنگی است که هنر به زندگی‌اش بخشیده، انگار رنگ‌ها را از پارچه ها وام گرفته است. خودش می‌گوید از زمانی که یادش می‌آید کار کرده اما پارچه بافی را ۱۰ سالی می‌شود که به صورت جدی شروع کرده و آموزش می‌دهد.

 از او می‌خواهم برایم بگوید چطور وارد این فضا شده است؟ از کودکی‌اش می‌گوید و اینگونه ادامه می‌دهد: ما سرِ زمین پنبه و شالی کار کردیم و بزرگ شدیم، تابلو فرش، گلیم، جاجیم، پشتی و...  را به همراه خانواده درست می‌کردیم، هم کار می‌کردم و هم درس می‌خواندم.

هنر پارچه‌بافی را چند سال پیش در تلویزیون دیده بودم با خودم گفتم اگر این‌ها می‌توانند چرا من نتوانم؟

از شریفه دلیل انتخاب هنر پارچه‌بافی به عنوان حرفه تخصصی‌اش را که جویا شدم برایم توضیح داد: من هنر پارچه‌بافی را چند سال پیش در تلویزیون دیده بودم با خودم گفتم اگر این‌ها می‌توانند چرا من نتوانم؟ همین شد که برای پرس و جو و آموزش با مادرم و پسر کوچکم راهی فراغی (شهری بعد از کلاله) شدیم؛ من یک هفته، یک هفته آنجا می‌ماندم تا کار را یاد بگیرم.

این بانوی کارآفرین با ابراز تاسف از فراموش شدن این هنر اصیل ترکمن اضافه می‌کند: یک بار که در حیاط خانه من مستندی در حال ساختن بود، آنها کار من را آنجا دیدند و آن را معرفی کردم، همانجا از من خواستند تدبیری بیاندیشم تا دوباره این هنر اصیل در بین مردم جا بیفتد. حرف آنها باعث شد با خودم بگویم من که این کار را انجام می‌دهم، بهتر است بگویم کسانی که دوست دارند بیایند و آموزش ببینند. در کلاس‌های قرآن که شرکت می‌کردم طرحم را مطرح کردم، کمی طلا داشتم، دستبند و النگو، آن‌ها را فروختم و برای ۱۰ نفر دستگاه و تجهیزات تهیه کردم.در ابتدا افراد راضی به ثبت نام نمی‌شدند چون می‌گفتند ما اینجا مشتری نداریم، آموزش ببینیم که چه بشود؟

وی در ادامه با نگاهی عمیق تصریح کرد: دغدغه‌ای که برای تهیه وسایل داشتم خیلی کمتر از دغدغه‌ای بود که برای آموزش داشتم، چون یک روز می‌آمدند و یک روز نمی‌آمدند. خلاصه با پیگیری‌های من بالاخره آموزش تمام شد و این ۱۰ نفر شروع به کار کردند.

بعد از آموزش همه یک تیم شدیم

این هنرمند گلستانی اضافه کرد: بعد از آن همه یک تیم شدیم، یعنی نخ و وسایل را من آماده می‌کردم آنها می‌بافتند اما دغدغه اصلی‌شان مشتری بود، من آنها را در جاهای متفاوت به عنوان شاگردان خودم معرفی می‌کردم و لباسی که هنوز تمام نکرده بودند را لیست‌بندی می‌کردم برای مشتری. وی ادامه داد: من می‌توانستم بچه‌ها را از هم جدا کنم اما این کار را نکردم، ببینید یک نخی را که من چله کشی می‌کنم حدود ۱۶ تا لباس همرنگ می‌شود، ۱۶ لباس همرنگ هم برای یک مشتری نیست هر کس یک رنگ می‌خواهد؛ من یک طوری هماهنگ کرده بودم که اگر یک نفر یک رنگ نداشت آن یکی داشته باشد و اینطور کار افراد گروه به هم گره خورده بود. ما تک کاری نداشتیم در حقیقت باهم خانواده بودیم و احترام همدیگر را خیلی نگه می‌داشتیم.

 از شریفه معیار انتخاب افراد برای آموزش را پرسیدم، برایم تشریح کرد: دغدغه ما این است آنهایی که بد سرپرست و بی‌سرپرست  هستند، زنانی که برای تامین معاش سر زمین‌های شالی می‌روند یا زنان خانه‌داری که به سبب خانه داری و بچه‌داری نمی‌توانند بیرون از خانه کار کنند، بتوانند درآمدی داشته باشند را ثبت نام کنیم.

وی اضافه کرد: کار ما طوری است که افراد حدودا یک ماه آموزش می‌بینند و بعد کارهایشان را در خانه‌هایشان ادامه می‌دهند چون افرادی هستند که اغلب نمی‌توانند بیرون از خانه کار کنند. من در ابتدا هزینه‌ای از آنها دریافت نمی‌کنم بعد از اینکه یاد گرفتند آرام آرام با آنها تسویه میکنم. حدودا ۸۰ درصد کسانی که برای آموزش به من مراجعه می‌کنند توانایی پرداخت هزینه یا تهیه وسایل اولیه مورد نیاز را ندارند.

این هنرمند گلستانی با توضیح اینکه شاگردهایش فقط از یک روستا نیستند و از کلاله، گنبدکاووس، بندرترکمن، آق قلا و... متقاضی دارد نشان داد توانسته است تاحد قابل توجهی این هنر اصیل ترکمن را زنده کند و ادامه داد: من از بچگی در حال کارکردن هستم، اکثراً من را از طریق شاگردانم می‌شناسند، کیفیت آموزش بسیار مهم است من طوری آموزش می‌دادم که اگر  یک موقعی اشتباه می‌کردند باید حتماً آن را درست کرده و بعد شروع به بافتن می‌کردند؛ یعنی آنقدر سخت‌گیری می‌کردم.

من هم اوایل خیلی اشتباه می‌کردم، می‌نشستم گریه می‌کردم سپس اشک‌هایم را پاک می‌کردم و بعد کار را انجام می‌دادم

او اینگونه روایت زندگی‌اش را برایم تصویر می‌کند: من همیشه به شاگردانم تاکید میکنم این کار بسیار زحمت دارد و ظریف است؛ حال که زحمت می‌کشید کارتان را تمیز در بیاورید تا بگویند این کار دست فلانی است، اینطوری دهان به دهان معرفی می‌شوید، من هم اوایل خیلی اشتباه می‌کردم، می‌نشستم گریه می‌کردم سپس اشک‌هایم را پاک می‌کردم و بعد کار را انجام می‌دادم اینطور شد که در این کار خبره شدم.

شریفه از خاطرات و تاثیرات مثبت آموزش های رایگان گفت که در اطرافش کسانی هستند که توانسته‌اند کل جهیزیه دخترشان را با همین پارچه بافی تهیه کنند و تصریح کرد: خیلی‌ها به من می‌گویند که تو آنقدر که کار می‌کنی ما ندیدیم که لباس نو بپوشی یا طلای اضافه بخری من به آنها می‌گویم شما متوجه حس درون من نمی‌شوید؛ من سعی میکنم به افراد ماهیگیری یاد بدهم نه اینکه ماهی به دست آنها بدهم، اینطوری خیال خودم راحت است که با این آموزش دیگر زنان از سر مجبوری و فقر به سمت خلاف نمی‌روند.

این بانوی پرافتخار اهل سنت گلستان افزود: من خیلی دوست داشتم که قاری قرآن شوم دیدم مربیان آموزش قرآن رایگان می‌دهند من هم با خودم گفتم چطور می‌توانم به دیگران جوری کمک کنم که صدقه جاریه شود؟ گفتم می‌توانم خیاطی آموزش بدهم برای همین در روستا ثبت نام کردیم و گفتیم که کلاس رایگان برای کمیته امدادی‌ها، بچه‌های بهزیستی و کسانی که وضعیت مالی مساعدی ندارند برگزار می‌کنیم.

او ضمن اشاره به اینکه شاگردانش از همه رنج سنی بودند از ۱۰ساله تا ۵۰ ساله، گفت: روزی دو شیفت کلاس خیاطی می‌آمدم ولی خیلی سخت می‌گرفتم، به آنها می‌گفتم حالا که خیاطی آمده‌اید الکی وقتتان را صرف نکنید همان اول کار پارچه به درد نخور نیاورید پارچه‌ای بیاورید و لباسی بدوزید که می‌خواهید بپوشید، آنها را مجبور می‌کردم که خودشان برش بزنند و بدوزند؛ اینطور بود که برای خودشان خیاط شده‌اند و کار می‌کنند.

خانم گری که هم اکنون در بهزیستی آق قلا مشغول تدریس تابلو فرش، پارچه بافی، تریکو بافی، خیاطی، گلدوزی و قلاب بافی است و برای بیماران اعصاب روان هم کلاس برگزار می‌کند، می‌گوید: در بهزیستی خانم‌هایی هستند که مشکل اعصاب داشته و بعضا دچار افسردگی هستند، الان دو سال است که من آنجا آموزش می‌دهم و کلاس را آنقدر مفرح می‌کنم که همه آن را را دوست داشته و روحیه‌شان عوض می‌شود.

خدا همیشه هوایم را داشته است

از شریفه پرسیدم که تا به حال برکت این کارهای خیر را درزندگیش دیده است؟ پاسخ داد: خدا همیشه هوایم را داشته است، در حالی که من هیچ انتظاری از کسی ندارم اما اینکه مردم هرجا من را می‌بینند با روی خوش با من سلام و احوالپرسی می‌کنند این برای من یک دنیا ارزشمند است. مثلاً خاطرم هست آقای «افشین سنگ چاپ» برای ساختن فیلمی در مورد قوم ترکمن به استان ما آمده بودند، ایشان هر کجا رفته بودند به عنوان معتمد بنده را معرفی کرده بودند اینکه معتمد مردم شدم برای من خیلی حائز اهمیت است.

این بانوی کارآفرین توضیح داد: برای یک زن هیچ وقت کارِ خانه تمام نمی‌شود و همیشه در حال دویدن است، پیش می‌آید که من حتی در دو شب نمی‌توانم چرت کوتاهی بزنم اما از یادگیری و فعالیت دست نمی‌کشم. من همیشه به دختران گوشزد می‌کنم که خودتان را به عنوان یک زن کوچک نبینید و مستقل باشید، به این فکر کنید که خودتان هم درآمد داشته باشید، حرفه یاد بگیرید. هرچه انسان خودش برای خودش ارزش قائل شود دیگران هم برای او ارزش قائل می‌شوند.

 شریفه در پایان از آنچه در آینده برای خود متصور است می‌گوید: آرزو دارم بتوانم یک آموزشگاه فنی حرفه‌ای آزاد بزنم که در آن هنرهایم را آموزش بدهم تا زنان بیشتری توانمند شوند. ما در آق قلا در حال حاضر اینچنین آموزشگاهی نداریم و خانم‌ها باید برای گذراندن این دوره ها و کسب مدرک به گرگان مراجعه کنند. مورد دیگر این است که همت کنیم و پارچه بافی را به عنوان یک هنر اصیل وارد رشته‌های فنی حرفه‌ای کنیم که این کار نیاز به یک حمایت ویژه دارد. 

خبرنگار: مهدیس پورمحمود

انتهای پیام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha
avatar
۱۴۰۲-۰۷-۱۲ ۱۱:۲۱

کار ارزشمند بانوی هنرمند شریفه خانم چه ربطی به گرایش مذهبیش دارد. ایران کشور مدارا و همزیستی مذهبی هست! برای کلیمیان تمام دنیا نا امن هست جز ایران بزرگ ایران علمای سنی به جهان عرضه کرده و مهد رشد شیعه هست مسیحیت در ایران توسعه یافت و جهانی شد زیرا ایرانیان پیش از همه مزه یکتاپرستی را از جاماسب و زرتشت نبی آموختند و با ابراهیم (پرهام) نبی برای ایرانی بودنش آشنا بودند. لطفا هموطنانمان را بخاطر شیعه یا سنی بودن ریشخند نکنید. کمک کنید بتوانند صادرات کنند کلاسهای آموزش فروش برپا کنید مشوق صادراتی بدهید. تا زمانی که حکومت مردم را از خود و مردم حکومت را از خود ندانند همین اش همین کاسه!