به گزارش ایسنا، محمود کلهر از جمله افرادی است که در فوتبال ایران بدون حاشیه هم پیراهن استقلال را به تن کرده و با این تیم به مقام قهرمانی رسیده است، هم در تیم فوتبال پرسپولیس سابقه دو بار قهرمانی را در کارنامه دارد. او قبل از اینکه به پرسپولیس بپیوندد، با تیم پاس در فوتبال ایران قهرمان شده است. کلهر از خاطراتش با علی پروین، مرحوم منصور پورحیدری و ناصر حجازی، مجتبی محرمی، استانکو و فیروز کریمی گفت و به محرومیت تعدادی از بازیکنان پرسپولیس در فینال جام باشگاههای آسیا مقابل نیسان ژاپن اشاره و تاکید کرد که اگر این محرومیتها اعمال نمیشد به احتمال بسیار زیاد سرخپوشان پایتخت میتوانستند سالها قبل بر بام آسیا بایستند.
-
ببینید
ویدیو/ شوت کردن هندوانه توسط پروین و شوخی کریمی با بازیکن خونین!
در ادامه مشروح کامل گفتوگوی ایسنا با محمود کلهر آمده است که شما را به خواندن آن دعوت میکنیم:
از خود و خانوادهتان بگویید. آیا به جز شما کسی در خانوده فوتبالیست بود؟ از چند سالگی پا به توپ شدید؟
بنده از سن ۱۲ سالگی فوتبالم را به صورت رسمی شروع کردم، آن هم در خانواده پر جمعیتی که دو برادر و سه خواهر بزرگتر از خود داشتم و کوچکترین عضو خانواده به شمار میرفتم. دلیل اینکه فوتبالیست شدم این بود که برادران بزرگترم در محله فوتبال بازی میکردند و فوتبالیستهای خیلی خوبی بودند. یکی از برادرهایم در حال حاضر در ایران نیست و سالهاست که در آلمان زندگی میکند و حتی آنجا در آلمان هم فوتبال بازی میکرد و من هم به مرور به فوتبال گرایش پیدا کردم. با اینکه برادرانم از نظر سنی از من بزرگتر بودند اما من هم در کنار آنها فوتبال بازی میکردم و در مدرسه هم به فوتبال علاقه داشتم و در مجموع این باعث شد که به فوتبال علاقهمند شوم. مرحوم پدرم خیلی علاقه داشت من کشتیگیر شوم. خودش هم به کشتی علاقه داشت و مرا بسیار به کشتی تشویق میکرد، البته به شرطی که درسم را بخوانم و ادامه تحصیل دهم. برای مدت چند ماه کشتی گرفتم و موفق به کسب مقام هم شدم اما خودم علاقه چندانی به ورزش کشتی نداشتم و بیشتر دوست داشتم در مسیر دیگری قدم بردارم. در نهایت هم این اتفاق رخ داد. در محله ما یک تیم فوتبال به نام البرز وجود داشت که در حال حاضر هم فعال است. محله قدیم ما در منطقه ۱۸ بود و برای چند نسل خانواده ما در آنجا زندگی کرد.
از اولین تیمی که در آن بازی کردید، بگویید.
تیمی به نام شهدای طرشت بود. در نزدیکی محله ما دور هم جمع میشدند و مسابقه برگزار میکردند که افرادی مثل حسین فرکی، رضا شاهرودی، جواد زرینچه و برخی از بازیکنان بزرگ دیگر از همین زمینهای خاکی رشد کردند و در نهایت مطرح شدند. من به صورت مستقیم از تیم شهدای طرشت فوتبال خود را شروع کردم که در دسته دو حضور داشت و استاد عزیز ما آقای مسعود اقبالی در تیم شهدای طرشت در ردههای پایه فعالیت میکرد. استاد اقبالی مرا دید و آن زمان تیم شهدای طرشت تغییر نام داد و با نام دارایی در مسابقات شرکت کرد. من آن سال خیلی برای تیم گلزنی کردم و مورد توجه تیم هما در رده جوانان قرار گرفتم. به استاد اقبالی گفتم در تست تیم هما شرکت کردهام. حدود ۲۰۰ نفر در تستگیری تیم هما شرکت کرده بودند. آقای محمد توانایی با اینکه حدود پنج دقیقه بیشتر بازی نکرده بودم، بنده را به همراه مجید صالح انتخاب کرد و به صورت حرفهای از تیم جوانان هما به عرصه فوتبال وارد شدم.
در تیم هما هم بازیهای خوبی از خود به نمایش گذاشتم، البته باید بگویم آن زمان پولی در کار نبود و با مشکلاتی که در ورزش وجود داشت سعی میکردیم بهترین عملکرد را داشته باشیم. به یاد دارم در زمین فوتبال ورزشگاه شیرودی (شماره یک) من و مجید صالح که مهاجم بودیم با تیمی به نام توربو بازی داشتیم. من گوشه چپ بازی میکردم. مرحوم منصور خان پورحیدری به همراه جواد قراب بازیام را دیدند و بعد از بازی آمدند و پیشنهاد دادند که به استقلال بروم.
مرحوم پورحیدری آن زمان سرمربی تیم فوتبال استقلال و برای تماشای مسابقات آمده بود. آن مقطع زمانی تیم امید وجود نداشت و تنها تیم ملی زیر ۱۸ سال تشکیل شده بود و من هم ۱۷ ساله بودم. گفتند که به تمرین تیم استقلال بروم. از شوق بال درآورده بودم!
اواخر سال ۶۳ بود و من متولد پنجم مرداد سال ۱۳۴۵ هستم. همزمان به من پیشنهاد شد که به تیم هما بروم. تیم هما آن زمان خیلی قوی و در رده بزرگسال هم در زمره بهترین تیمهای کشور بود. بازیکنان بسیار خوبی مثل حمید علیدوستی در این تیم بازی میکردند که یکی از بهترین مهاجمهای کشور بود. علیدوستی خیلی اصرار کرد که در تیم هما بمانم و از بابت بازی در تیم بزرگسالان هم خیالم راحت باشد اما زمانی که تیمهای بزرگی مثل استقلال و پرسپولیس به یک بازیکن پیشنهاد میدادند با اینکه از لحاظ مالی سودی برای آنها نداشت ولی از نظر وجهه اجتماعی آرزوی هر جوان و فوتبالیستی بود که بتواند در این دو تیم بازی کند.
از حضور در استقلال بگویید. چگونه به این تیم ملحق شدید؟
یک جلسه به تمرین تیم استقلال رفتم. در داودیه تمرین داشتند و زمین هم اصلا شرایط خوبی نداشت و به طور کلی چمن نبود! آقای حسن حبیبی به عنوان سرمربی جدید استقلال تازه به این تیم آمده بود. مرحوم پورحیدری نیز به عنوان مدیر تیم استقلال آنجا بود و یک وزنه بسیار مهم برای تیم محسوب میشد. یاد دارم در آن بازی جمعیت زیادی هم برای تماشا آمده بودند و من در پست مهاجم بازی کردم. تیم جوانان در مقابل تیم بزرگسالان قرار گرفت. بازیکنانی که مدنظرشان بود و برای تست آمده بودند من، جواد زرینچه، صادق ورمزیار و محسن گروسی بودیم. تیم خیلی خوبی بودیم و در آن بازی موفق شدم دو گل به ثمر برسانم و با نتیجه دو بر یک تیم بزرگسالان را شکست دادیم. در اولین جلسه تمرینی هم موفق شدم دو گل بزنم. مسیر منزل ما تا محل تمرین خیلی دور بود و با خودم در مورد چگونگی رفت و آمدم فکر میکردم. مشغول تحصیل هم بودم و میخواستم فوتبال بازی کنم اما شرایط برایم مقداری سخت شده بود. آخر تمرین به مرحوم پورحیدری گفتم راه و مسیر من خیلی طولانی است ولی مرحوم پورحیدری به من گفت ما یک موتور برای تو میخریم. در نهایت با مسئولان تیم هما صحبت کردم و توانستم رضایت بگیرم و به استقلال رفتم.
یاد دارم سال ۶۴، سال خیلی خوبی بود، ما هم در رده جوانان و هم در رده بزرگسالان قهرمان شدیم که من در هر دو رده بازی میکردم و آن سال پدیده مسابقات بزرگسالان شدم. این افتخار را هم داشتم که در کنار مرحوم ناصر حجازی بازی کنم که من را خیلی راهنمایی میکرد و انگیزه زیادی هم به بازینکان جوان مثل من میداد که دوران بسیار خوبی بود.
چند سال در استقلال حضور داشتید؟
از آنجایی که سال ۶۴ پدیده استقلال شده بودم و نزدیک به ۱۵ گل به ثمر رسانده بودم، استقلال شرایط سربازی من را فراهم کرد تا در تیم ژاندارمری بازی کنم و بعد بیایم در استقلال بازی کنم. یاد دارم آنقدر بازیکنان خوبی به تیم ژاندارمری آمده بود که آن سال اصلا سال خوبی برای من نبود و من نتوانستم دیگر در استقلال بازی کنم. همه به ژاندارمری آمده بودند که بعد بروند و در تیمهای خود فوتبال را ادامه دهند. در اصل ژاندارمری تیم واقعی نداشت و تیم نبسته بود اما به لحاظ اسمی کسانی که سرباز بودند به آنجا میرفتند که بتوانند در تیم خود بازی کنند. آن سال مرحوم فریبرز مرادی از تیم پرسپولیس آمده بود، از تیم وحدت مهرداد فیض اربابی و حمید دادگر آمده بودند. از تیمهای شهرستان فرزاد آهکپور و دیگران هم آمده بودند.
تیم ژاندارمری آن سال به حدی بازیکن خوب داشت که تصمیم گرفت تیم را تکمیل و در مسابقات شرکت کند. به خاطر دارم که با تیم تهرانجوان بازی داشتیم و من فیکس بودم. به رختکن آمدم تا آماده شوم که مرحوم پورحیدری گفت از تیم ژاندارمری نامه زدهاند که حق نداری در تیم استقلال بازی کنی و بازیکن تیم ژاندارمری هستی و اگر بازی کنی باید به عنوان سرباز به منطقه اعزام شوی. من دیگر نتوانستم برای استقلال بازی کنم. برای همه بازیکنانی که آن سال به ژاندارمری آمده بودن این اتفاق رخ داد و ما هم هیچ کاری از دستمان بر نیامد. از آنجایی که زمان جنگ بود، مجبور شدم ۲۸ ماه برای ژاندارمری بازی کنم و سال ۶۷ دوباره به استقلال بازگردم. آن سال تیم ژاندارمری خیلی خوب بود و بازیکنان خیلی خوبی مثل عابدزاده و زرینچه در این تیم بودند.
آن زمان در تیم ملی ارتش، دچار آسیب پارگی مینیسک شدم و در اوج فوتبالم رباط و مینیسک پاره کردم. آقای مناجاتی در تیم ملی ارتش ساعت هشت صبح تمرین میداد و از آنجا که زمین مناسب نداشتیم مجبور بودیم صبح زود در یخبندان زمستان تمرین کنیم. اواخر دوران سربازیام بود و تقریبا ۲۰ سال سن داشتم و قرار بود در مسابقات ارتشهای جهان به میدان برویم که آن سال به خاطر شرایط بسیار بد جنگی، تیم به مسابقات اعزام نشد.
پنج ماه از دوران خدمت سربازیام مانده بود که ژاندارمری به من گفت باید این مدت باقی مانده را هم در این تیم بازی کنم. گفتم مصدوم هستم و واقعا نمیتوانم به میدان بروم. آنها اصرار داشتند که باید با همین وضعیت در تیم بمانی. در نهایت نزد مرحوم پورحیدری رفتم و گفتم که قصد دارم پای خود را عمل کنم. آن زمان هم پولی برای انجام هزینه عمل و این موارد به بازیکنان نمیدادند. مرحوم پورحیدری از دکتر کیکاوس حیدریان وقت معاینه گرفت که پزشک بسیار خوبی بود. مرحوم پورحیدری گفت برو و عمل کن و هزینه عمل را باشگاه استقلال میدهد. فکر کنم نزدیک به ۸۰ هزار تومان هزینه عملم شد. در نهایت اجازه دادند برای استقلال بازی کنم، البته گفتند که باید صبح به پادگان بروم.
یک روز با تیم بوتان بازی داشتیم و در دقیقه ۶۵ منصورخان من را به زمین فرستاد. با پای بانداژ شده بازی کردم و از آنجا که پخش زنده بود و همه بازی را دیدند، در نهایت اجازه دادند که بروم و برای استقلال بازی کنم. آمدم و مجددا عضو تیم استقلال شدم و حدود سه سال در این تیم بودم اما به دلیل مصدومیت و انجام عمل جراحی، شرایط خوبی نداشتم. قهرمانیهای زیادی با استقلال کسب کردیم. در جام میلز هندوستان و در جام بوردولوی هندوستان دو بار قهرمان شدیم و علاوه بر این هم در لیگ آزادگان با استقلال به مقام قهرمانی رسیدیم.
خوشبختانه در ردههای جوانان و بزرگسالان توانستنم با استقلال قهرمان شوم. سال ۶۹ تیم پاس به من پیشنهاد داد و در استقلال هم دیگر شرایط خوبی نداشتم و علاقه داشتم به تیم دیگری بروم تا بتوانم بیشتر بازی کنم. با مرحوم پورحیدری صحبت کردم که اجازه بدهد تیمم را عوض کنم. آن زمان تیم پاس پول خوبی به بازیکنان میداد.
چه مقام های دیگری با استقلال کسب کردید؟
علاوه بر قهرمانی در لیگ، سال ۶۴ در باشگاههای تهران به مقام قهرمانی رسیدیم. سال ۶۸ نیز قهرمان لیگ شدیم. در ادامه تیم به آسیا رفت و در آسیا نیز به مقام قهرمانی دست یافتیم. (اشاره به دومین قهرمانی استقلال در جام باشگاههای آسیا)
علاوه بر قهرمانی در لیگ، سال ۶۴ در باشگاههای تهران نیز با تیم فوتبال استقلال به مقام قهرمانی رسیدیم. سال ۶۸ نیز قهرمان لیگ شدیم و در ادامه تیم به آسیا رفت و در آسیا نیز به مقام قهرمانی دست یافتیم.
قهرمانی استقلال در آسیا همزمان با اواخر حضور من در این تیم بود. در حال مذاکره بودم تا از استقلال بروم. سال ۶۸ در دوره مرحوم پرویز دهداری به تیم ملی امید نیز دعوت شدم. به ما لباس دادند و قرار بود به اردو برویم اما به دلیل جنگ و اتقافات آن اردو لغو شد و نتوانستیم در تمرینات شرکت کنیم. شرایط خیلی بحرانی بود و تیم ملی شاید دو سال یک بار به اردو میرفت.
چند وقت در تیم ملی امید حضور داشتید؟
تیم ملی امید صرفا تشکیل شد و به خاطر مشکلات جنگ، حضوری در تیم نداشتیم.
از مرحوم دهداری خاطرهای دارید؟
مرحوم دهداری مرد بسیار محترمی بود. وی به دنبال شهرت و اسم و رسم نبود. حدود ۱۴ بازیکن را از تیمملی کنار گذاشته بود و بازیکنان جوانی مثل عابدزاده، مجید نامجوطلق و جواد زرینچه بازیکنانی که اصلا مطرح نبودند را به تیم ملی دعوت کرد. مرحوم دهداری به این بازیکنان میدان داد و بعضا مورد انتقاد زیادی قرار گرفت و حتی با مشکلاتی روبرو شد.
به یاد دارم که زمین تمرین نداشتیم. وقتی رفتیم و لباس گرفتیم، مرحوم دهداری گفت باید در همین زمین آسفالت خود را نشان دهید و ما فعلا همین امکانات را داریم و از همان ابتدا که شروع کردیم میدانستیم به دنبال امکانات نباشیم و با نظم و دیسیپلینی که داشت به بازیکنان جوان کمک زیادی میکرد. این خاطره خوبی بود که ما در زمین آسفالت تمرین کردیم که البته بیشتر دویدیم و تمرین و بازی نکردیم. که در نهایت سن برخی از ما دیگر به رده امید نمیخورد و برخی بازیکنان جوانتر به تیم ملی دعوت شدند.
از دوران حضورتان در استقلال بیشتر بگویید؟
من در استقلال توانستم بهترین بازیکن رده جوانان و بزرگسالان شوم. ما پولی نمیگرفتیم. دو دست لباس دریافت میکردیم و زمین تمرین بود و چیز خاص دیگری وجود نداشت. البته استقلال آن سال به چند بازیکن که در بزرگسالان هم بازی میکردند پول داد که سهم من هم ۲۵ هزار تومان شد.
در نیمه نهایی در ورزشگاه شیرودی با راهآهن بازی داشتیم. راهآهن تیمی خیلی خوب و قوی بود. ما نیز در همه پستها بازیکنان خیلی خوبی داشتیم ولی در آن بازی در دقیقه ۳۰ بازیکن حریف آمد توپ را نگه دارد که نتوانست و در محوطه جریمه توپ را گرفتم و گل زدم. پنج دقیقه بعد دروازهبان را هم دریبل زدم و گلزنی کردم و دو بر صفر جلو افتادیم. تقریبا بعد از ۲۰ دقیقه نیز رسول غنیزاده یک گل دیگر به ثمر رساند و ما نیمه اول را سه بر صفر جلو افتادیم.
بین دو نیمه به رختکن آمدیم. آقای صلاحی سرمربی تیم بود، مرحوم پورحیدری به صلاحی گفت که تیم خیلی خوب است و بروید جلو و باز هم گل بزنید. نیمه دوم یک گل دیگر زدیم و با نتیجه چهار بر صفر پیروز شدیم و به فینال رفتیم. زمانی که داشتیم از رختکن بیرون میرفتیم، من، رسول غنیزاده، صادق ورمزیار و مجید نامجومطلق با هم بودیم. شرط بندهایی که در استادیوم بودند ما را صدا زدند، یکی از آنها گفت شماره ۲۰ بیا، من شماره ۲۰ میپوشیدم. گفت تو دو گل زدی و به من ۲ هزار تومان داد، ۱۰۰۰ تومان هم به نامجومطلق و ۱۰۰۰ تومان هم به غنیزاده داد. نمیدانستیم او کیست و پرسیدیم که برای چه این پول را به ما میدهی. گفت من ۲۰ هزار تومان برنده شدهام و میخواهم چهار هزار تومانش را هم به شما بدهم. آنجا از خودم پرسیدم مگر در فوتبال هم پول میدهند؟ چون آن زمان در فوتبال پولی وجود نداشت و همه بازیکنان از روی عشق و علاقه بازی میکردند.
آن بازی را پیروز شدیم و در فینال به پرسپولیس رسیدیم. آن زمان ۲۰ هزار نفر برای تماشای دیدار جوانان استقلال و پرسپولیس به ورزشگاه شیرودی آمده بودند. یک بر صفر به برتری رسیدیم و پاس گل را من دادم و محسن گروسی نیز گل را به ثمر رساند و ما قهرمان جوانان تهران شدیم. در رده بزرگسال هم استقلال در فینال به مصاف تیم شاهین رفت که بازی به پنالتی کشیده شد و مرحوم حجازی پنالتی آقای پازوکی را گرفت و استقلال در هر دو رده جوانان و بزرگسالان قهرمان شد.
در مورد قهرمانی استقلال در آسیا حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد. مثلا پرسپولیسیها میگویند زمانی که استقلال قهرمان آسیا شد تعداد تیمها کم بود و تیمهای قدرتمندی در آسیا حضور نداشتند. شما به عنوان بازیکنی که سابقه پوشیدن پیراهن هر دو تیم را دارد بگویید که شرایط چگونه بود؟ آیا قهرمان شدن ساده بود؟
خیلی سخت بود. تیمها واقعا از همان زمان قوی بودند. تیمهای عربستانی خوب هزینه میکردند و تیمهای گردن کلفتی در مسابقات حضور پیدا میکردند. مسابقات تحت عنوان جام در جام برگزار میشد و همه تیمها قوی بودند و همیشه بهترینهای ملی را به تیمهای خود دعوت میکردند و در ترکیب تیم خود داشتند. مثلا در جام میلز هندوستان که قهرمان شدیم با تیم قهرمان کرهجنوبی بازی کردیم که بسیار تیم قدرتمندی بود و در فینال مسابقات آنها را با نتیجه سه بر صفر شکست دادیم. واقعا در گذشته تیمها قوی بودند و سرمایهگذاریهای خوبی میکردند. فوتبال ایران امکاناتی نداشت و با همان وضعیت به مصاف حریفان میرفتیم و آنها را شکست میدادیم. توانایی بازیکنان ایرانی بالا بود. همین الان هم اینگونه است. شما ببینید استعدادهای فوتبال ایران در هیج جای آسیا وجود ندارد. مسئله مهم این است که باید بتوانیم زیرساختهای خود را اصلاح و شرایط بهتری برای فوتبالیستهای داخلی ایجاد کنیم؛ این از جمله مواردی است که متاسفانه در فوتبال ما کم دیده میشود.
شما با مرحوم ناصر حجازی همبازی کردید؟
خدا رحمت کند مرحوم حجازی را، همیشه من را کنار میکشید و صحبت میکرد. میگفت تو میتوانی به یک بازیکن بزرگ تبدیل شوی. او همیشه به بازیکنان جوان بهای بسیاری میداد. روحش شاد، من خیلی ایشان را دوست داشتم. تیم ما وقتی گل میخورد ما اصلا روحیه نداشتیم ولی آمدن مرحوم حجازی باعث شد تیم روحیه بگیرد و همه از وی حرف شنوی داشتند. این نوع شخصیت برای همه قابل احترام بود. شما نگاه کنید مثلا در تیم پرسپولیس همه برای کریم باقری احترام قائل هستند و محبوب است. ناصرخان هم اینگونه بود. هواداران استقلال و هم پرسپولیس همگی او را دوست داشتند. حجازی یک شخصیت متفاوت و الگویی بسیار خوب برای نسل جوان بود و نسل جوان ما اگر قصد دارند کسی را الگوی خود قرار دهند، یکی از این الگوها ناصر حجازی است.
سال ۶۴ با اینکه تمرین نداشت ولی در فینال با شاهین آمد و درون دروازه ایستاد. بازی به پنالتی کشیده شد و ما توانستیم قهرمان شویم. امیر قلعهنویی، محمدحسین ضیائی، مصطفی اردستانی، مجتبی محرمی و سایر بازیکنان تیم بسیار قدرتمندی را تشکیل داده بودند.
با چه کسی در استقلال بیشتر از همه صمیمی بودید؟
با محسن گروسی خیلی دوست بودم. با مجید نامجو، اصغر حاجیلو، بهتاش فریبا و حسین ترابپور و با اکثر بازیکنان رابطه خوبی داشتم.
سال ۶۹ از طرف تیم پاس به شما پیشنهاد داده شد. از این تیم و قهرمانی در ایران و آسیا بگویید.
یک سال در تیم پاس بودم. قرادادی یک ساله بستم، شرایط مالی پاس خیلی خوب بود. طباطبایی به آنجا آمده بود و سرمایهگذاری خوبی انجام داد. استقلال و پرسپولیس شاید ۱۰۰ هزارتومان هم پول به بازیکنان خود نمیدادند. آن زمان باشگاه پاس به من ۵۵۰ هزار تومان داد.
مربی تیم پاس چه کسی بود؟ چه شد که از استقلال جدا شدید؟
فیروز کریمی مربی تیم پاس بود و تازه مربی شده بود. نه اینکه استقلال من را نمیخواست، من خودم پیشنهاد دادم که از این تیم بروم. از تیم پاس هم به من پیشنهاد شد. به هر حال بازیکنان استقلال و پرسپولیس زیر ذرهبین قرار دارند و تیم های دیگر آنها را میخواستند. آن سال پاس تیم خیلی خوبی بود. در جام میلز هندوستان مجددا با تیم پاس قهرمان شدم و علاوه بر این همان سال قهرمان لیگ شدیم. هم سال اول خود با استقلال به قهرمانی رسیدم و هم اولین سال حضورم در پاس توانستم به قهرمانی لیگ دست یابم.
اصغر مدیر روستا، محسن گروسی، علیرضا حکیمزاده، محمد خاکپور، حمید استیلی، بهزاد غلامپور، محمد آیینهچی، رسول غنیزاده، آرش نوآموز، رضا رضاییمنش و مرحوم نادر باقری در تیم ما حضور داشتند. یک تیم بسیار خوب و عالی بودیم. تیم ما آن سال خیلی قوی بود و در همه پستها و نقاط زمین بازیکنان بسیار قدرتمندی داشتیم. اوایل در ترکیب اصلی پاس به میدان میرفتم و اواخر حضور در پاس مجددا به دلیل آسیبدیدگی مخصوصا از ناحیه مچ پا، کمتر بازی کردم.
از فیروز کریمی بگویید؟ آن زمان هم از چنین شخصیت شوخطبعی برخوردار بود؟
فیروز کریمی عاشق کار خود بود. سال های اول مربیگری خود را طی میکرد. طباطبایی نقش بسزایی داشت که فیروز کریمی بتواند تواناییهای خود را نشان دهد. به کریمی فضای کار داده شد. آمد و کار کرد و خودش هم عاشق کار بود و واقعا کار میکرد. دو سال پشت سر هم پاس قهرمان لیگ شد. بعدا که من به پرسپولیس رفتم پاس در آسیا قهرمان شد و پس از آن سال دیگر هیچ تیم ایرانی قهرمان آسیا نشد. فیروز کریمی دوره مربیگری نرفته بود ولی مربی خیلی خوبی بود. طباطبایی فیلم مسابقات جدید بوندسلیگا را میگرفت و ترجمه میکرد و به کریمی میداد، وی نیز فیلمها را میدید و آنها را مو به مو در تمرینات اجرایی میکرد. نا گفته نماند که خودش هم قبلا بازیکن تیم پاس بود و فضای فوتبال کشور را میشناخت. کریمی از همان زمان چنین شخصیتی داشت و بازیکنان هم او را دوست داشتند. ارتباط خوبی با بازیکنان داشت و طنزپرداز بود و فضا را به یک محیط صمیمی تبدیل میکرد.
در تمرینات رفتاری داشت که شما را متعجب کند؟
بله. فیروز کریمی همیشه رفتار خودش را داشت و اصلا نمیتوانستیم تشخیص دهیم که جدی است یا شوخی میکند. به یاد دارم در بازی ماقبل پایانی، اگر حریف را پشت سر میگذاشتیم دیدار پایانی تشریفاتی و قهرمانی ما مسجل میشد. در تبریز با تیم تراکتورسازی بازی داشتیم. کریم باقری ۱۹ ساله بود و دفاع وسط بازی میکرد. نیمه اول بود و ما هنوز گل نزده بودیم که یک درگیری در بازی پیش آمد. رضاییمنش به سمت بازیکن حریف رفت و خود را به صورت بازیکن تراکتور نزدیک کرد، یکباره بازیکن تراکتور با سر به دماغ رضاییمنش ضربه زد که آسیب جدی به وی وارد شد. بازیکن تراکتور اخراج و این تیم ۱۰ نفره شد. نیمه اول ۲ گل به ثمر رساندیم و به رختکن رفتیم. فیروز کریمی به رضاییمنش گفت دماغ تو بزرگ است و نباید جلوی بازیکن حریف بروی چرا که میطلبد به آن ضربه وارد کنی (با خنده). به یاد دارم که رضاییمنش در حال که همه صورتش خونی شده بود، میخندید. در نهایت آن بازی را با نتیجه چهار بر صفر پیروز شدیم.
فیروز کریمی به رضاییمنش گفت دماغ تو بزرگ است و نباید جلوی بازیکن حریف بروی چرا که میطلبد به آن ضربه وارد کنی (با خنده). به یاد دارم که رضاییمنش در حال که همه صورتش خونی شده بود اما میخندید. تیم پاس در طول دو سال سه جام کسب کرد که شامل دو قهرمانی لیگ و یک قهرمانی در آسیا بود.
پرسپولیس در سال ۷۰ به شما پیشنهاد داد؟
بله! اواخر سال ۷۰ بود که از طرف پرسپولیس پیشنهاد آمد. دوست صمیمی من مجتبی محرمی در پرسپولیس بود. ما در تیم ملی ارتش با هم دوست بودیم. سایر بازیکنان پرسپولیس هم از دوستانم بودند. باید بگویم اینگونه نبود که به من پیشنهاد داده شود. فوتبال ایران اصلا اینگونه نبود. اگر قصد داشتید به استقلال یا پرسپولیس بروید باید میرفتید و تست میدادید. باید میرفتید تا علی آقا (علی پروین) شما را ببیند. اگر خوشش آمد، انتخاب میشدی. اگر هم از بازی تو خوشش نمیآمد حتی اگر بهترین بازیکن تیمهای دیگر هم بودی باید به تیم خودت بر میگشتی.
در اولین تمرینم برای پرسپولیس آقای پروین من را میشناخت. بالاخره در تیم جوانان و بزرگسالان استقلال بازی میکردم و در تیم پاس هم بازی کرده بودم. سال ۷۰ به پرسپولیس آمدم و یک جلسه با سرخپوشان تمرین کردم. خیلی هم از نظر بدنی آماده بودم و خیلی خوب تمرین کردم. از طریق مجتبی محرمی به تمرین پرسپولیس معرفی شدم و علی پروین گفته بود که به تمرین بروم. در نهایت با توجه به اینکه بازیکن آزاد بودم به پرسپولیس رفتم و سالهای خیلی خوبی هم داشتم و هفت سال در این تیم بودم و تا پایان فوتبالم در پرسپولیس ماندم.
شرایط در پرسپولیس چگونه بود؟
در پرسپولیس امکان نداشت کسی تازه وارد باشد و مستقیم در ترکیب اصلی قرار گیرد. امکان نداشت علی پروین کسی را مستقیم در ترکیب اصلی قرار دهد. در پرسپولیس امکان نداشت کسی تازه وارد باشد و مستقیم در ترکیب اصلی قرار گیرد. امکان نداشت علی پروین کسی را مستقیم در ترکیب اصلی قرار دهد. هر بازیکنی که میآمد اول باید بیرون ترکیب قرار میگرفت و به آرامی وارد ترکیب اصلی تیم میشد. سال اول که به پرسپولیس رفتم در اولین دیدار مقابل نساجی قائمشهر به میدان رفتیم. آقای پروین در آن بازی مرا برای ۲۰ دقیقه به میدان فرستاد که خوب بازی کردم. در بازی بعد مقابل پلیاکریل از ابتدا در پست هافبک بازی کردم. همه خوب بودند و من هم یکی از بهترین بازیهای خود را انجام دادم.
در فوتبال من بد شانسی خیلی دخیل بود و آسیب دیدگیها و مصدومیتها مرا خیلی عقب انداخت. دقیقه ۸۵ بود و دو بر صفر جلو بودیم، هنگام دریبل بازیکن پلیاکریل ضربه خیلی بدی به من وارد کرد. از زمانی که مچ پای من در تیم ملی ارتش آسیب دیده بود هنوز مشکل داشت و اذیتم میکرد. در این بازی دوباره مچم ضربه خود و چند دقیقه پایانی بازی را بیرون آمدم و چند بازی هم نتوانستم برای پرسپولیس به میدان بروم اما بعدا علی پروین به من فرصت بازی داد. خیلی تمرین کردم و آماده شدم و در تمرینات عالی بودم. آقای پروین هر کسی که خوب بازی میکرد را در ترکیب قرار میداد و هرکسی که خوب نبود از ترکیب بیرون میکشید. سال ۷۱ در جام باشگاههای آسیا شرکت کردیم که سال خیلی خوبی برای من بود و فوتبال خوبی از خود به نمایش گذاشتم.
در نیمه نهایی بازی با الاتحاد در تهران حمید درخشان در دقیقه ۹۰ گل زد و یک بر صفر پیروز شدیم و بازی برگشت در جده عربستان برگزار شد. تا قبل از بازی هیچکس نمیدانست که در ترکیب قرار دارد یا خیر؟ من هم نمیدانستم و گمان میکردم که آقای پروین مرا از ترکیب بیرون میگذارد. من و مرحوم فریبرز مرادی هم اتاقی بودیم. به فریبرز گفتم قرار نیست بازی کنم و قلمبند و وسایلم را در کیف او گذاشتم. فریبزر تصور میکرد که فیکس بازی کند. علی پروین ترکیب را چید و مرا در پست هافبک چپ قرار داد. تیمها آن زمان در سطح آسیا خیلی قوی بودند و بازیکنان خارجی خیلی خوبی داشتند. من هم قرار بود روبروی یک بازیکن برزیلی قرار گیرم. بازی که شروع شد خیلی فضا سنگین بود. تماشاگران آنها فضای خیلی سنگینی ایجاد و فحاشی میکردند و در نیم ساعت اول یک بر صفر جلو افتادند.
هر طوری که میتوانستند بازی میکردند و بازی خیلی کثیفی ارائه می دادند، مخصوصا اینکه بازی هم در زمین خودشان بود. دقیقه ۴۰ محمد پنجعلی توپ را گرفت، من آمدم وسط زمین و توپ را در نیمه میدان گرفتم و جلو بردم از ۴۰ متری توپ را شوت کردم که توپ به تور چسبید و گل شد. صدای تماشاگران قبل از این گل خیلی زیاد بود. طبل میزدند و فضای خیلی سنگینی را برای ما ایجاد و ما را دیوانه کرده بودند. همین که گل به ثمر رسید، همه چیز عوض شد. بازی یک بر یک شد و توپ در اختیار ما قرار گرفت. پرسپولیس خیلی قوی بود و در میانه میدان حمید درخشان و حمید استیلی را داشتیم. حسن شیر محمدی، محمد خاکپور و ناصر محمدخانی دیگر بازیکنان خوب ما بودند. در آن بازی من بهترین بازیکن زمین شدم و نیمه دوم هم خیلی خوب بازی کردم. دقایق اول بازی سردرگم بودیم اما وقتی بازی را مساوی کردیم شرایط عوض شد.
من تصور میکردم علی پروین به من جایزه بدهد اما به من گفت از پایت در رفت و توپ را شانسی زدی و رفت و گل شد. (با خنده).
من تصور میکردم علی پروین به من جایزه بدهد اما به من گفت از پایت در رفت و توپ را شانسی زدی و رفت و گل شد(با خنده). در نهایت بازی را با مساوی پشت سر گذاشتیم و توانستیم به فینال برویم. میخواهم بگویم با آن شرایط مالی که باشگاه پرسپولیس داشت و با شرایط بدی که تیمهای ایرانی داشتند و هزینه خیلی زیادی که باشگاههای عربی انجام میدادند توانستیم الاتحاد را شکست دهیم. البته در آن بازی نیمه دوم یک پنالتی به سود الاتحاد گرفته شد که خدا رحمتش کند مرحوم نادر باقری توپ را گرفت. من تصور میکردم زمانی که به ایران بازگردیم همه رسانهها عکسم را روی مجلات میزنند ولی دیدیم خبری از هیچ چیز نبود. (با خنده) فقط یک عکس سه در چهار از من روی جلد کیهان ورزشی و دنیای ورزش با تیتر «گلی فراتر از فوتبال ایران» زده بودند. امروز اگر گلی زده شود بعد از چند دقیقه تیر همه خبرگزاریها و مجلات و روزنامهها میشود. آن زمان اصلا این گونه تبلیغات وجود نداشت اما همه چیز واقعی بود و همه برای موفقیت تیم تلاش میکردند و خوشبختانه آن اتفاق خوب برای من رقم خورد که خیلی به بهتر شدن فوتبالم کمک کرد.
در فینال به مصاف کدام تیم رفتید و چه شد؟
فینال به مصاف نیسان ژاپن رفتیم که در ژاپن به نتیجه تساوی یک-یک رسیدیم. من و مجتبی محرمی و چند بازیکن دیگر محروم بودیم و هر کاری کردیم اجازه ندادند بازی کنیم. یک سری بازیکنان جدید را علی پروین برای بازی جایگزین کرد. من حتی به دلیل محرومیت به ژاپن هم نتوانستم بروم. بازی برگشت ۱۴ فروردین و همزمان با تعطیلات نوروز بود و تمرینات خوبی نداشتیم و شرایط بازیکنان خوب نبود و بازی را یک بر صفر در استادیوم آزادی واگذار کردیم. شاید اگر بازیکنان و مهرههای اصلی تیم حضور داشتند محال بود بازنده شویم و به مقام دوم برسیم.
چه کسانی محروم بودند؟
فرشاد پیوس، مجتبی محرمی، من و حمید روزبهانی محروم بودیم و نتوانستیم در فینال بازی کنیم.
شما در طول هفت سال حضور خود در پرسپولیس چند بار قهرمان لیگ ایران شدید؟
دوبار قهرمان لیگ ایران و یک بار نایب قهرمان آسیا شدیم.
در مورد علی پروین بگویید. مسائل مختلفی در مورد رختکن پرسپولیس در دوران سرمربیگری وی مطرح میشود. خیلی ها میگویند فضای رختکن فنی نبوده و بیشتر هیجانی بوده است. در مجموع فضای رختکن پرسپولیس در زمان علی پروین چگونه بود؟
علی پروین سطح هوش خیلی بالایی دارد و این مسئله به دانش فنی ربطی نداشت. پروین با بهترین مربیهای دنیا در جام جهانی و باشگاه پرسپولیس کار کرده بود و بازیکن خیلی بزرگی در فوتبال ما بود. تمام ویژگیهایی که یک مربی خوب و حرفهای باید داشته باشد در شخصیت علی پروین وجود داشت. اصلیترین و بزرگترین فاکتور وی هوش بالا و مهرهچینی بازیکنان بود.
علی پروین سطح هوش خیلی بالایی دارد و این مسئله به دانش فنی ربطی نداشت. پروین با بهترین مربیهای دنیا در جام جهانی و باشگاه پرسپولیس کار کرده بود و بازیکن خیلی بزرگی در فوتبال ما بود. تمام ویژگیهایی که یک مربی خوب و حرفهای باید داشته باشد در شخصیت علی پروین وجود داشت. اصلیترین و بزرگترین فاکتور وی هوش بالا و مهرهچینی بازیکنان بود. شناخت بسیار خوب و دقیقی از بازیکنان داشت و در نهایت به خوبی از این بازیکنان در پستهای غیرتخصصی بازی میگرفت. مجتبی محرمی و مرتضی کرمانیمقدم و من در پستهای متعددی بازی کردیم. دیدگاه آقای پروین این بود که بازیکن باید تکنینک داشته باشد و بازیکنان خوب زیادی هم در اختیار داشت. همیشه بازیکنان خوبی به استقلال و پرسپولیس میآمدند. در این تیم ها باید بتوانید تیم را به خوبی مدیریت کنید. آقای پروین ویژگی کنترل و مدیریت تیم را داشت و همیشه هم موفق بود.
در یک بازی قرار بود به مصاف برق شیراز برویم. اواخر بازی بود و ما چهار بر صفر جلو بودیم و من هم فیکس بازی میکردم. به رختکن آمدیم، آن زمان منیزیم، کلسیم و ویتامینی نبود که به بازیکنان بدهند. به خاطر دارم یک هندوانه در رختکن گذاشته بودند. بچههای تدارکات هندوانهها را قاچ میکردند و ما به عشق خوردن این هندوانه بازی میکردیم که بازی را پیروز شویم و برویم هندوانه بخوریم. آخر بازی شل گرفتیم و دو گل خوردیم. خوشحال بودیم و داشتیم به رختکن میرفتیم که آقای پروین آمد و چون از نیمکت به رختکن نزدیکتر بود زودتر به رختکن رسید. همه خوشحال آمدند که هندوانه را بخورند که علی آقا هندوانه را شوت کرد و گفت اینها اصلا حق ندارند هندوانه بخورند. گفت چرا دو گل خوردید؟ ناراضی بود. آن زمان ما زیاد گل میزدیم و تماشاگران دوست داشتند بازی پرگل تماشا کنند. توقع تماشاگران به خاطر تعداد گلهای زیاد از ما بالا رفته بود. شما این اتفاق را با امروز مقایسه کنید که تیمی ۴ گل خورده است اما زمانی که به رختکن میروند همه چیز برای بازیکنان مهیا و آماده است. پروین این ویژگی را داشت و گفت شما باید پیروز شوید و هر طور که شده باید بازی را برتری پشت سر بگذارید. وی نسبت به تیمهای حریف شناخت داشت و اول بازی میگفت فقط حمله کنید.
تماشاگران بسیاری برای دیدن بازی میآمدند و فضای ورزشگاه خیلی سنگین بود. علی پروین میگفت ۲۰ دقیقه اول که تیم حریف به زمین آمده و فضای ورزشگاه بازیکنان حریف را تحت تاثیر قرار داده حمله کنید و گل بزنید. بازیکنان ما هم از جناح چپ و راست به سمت دروازه حریف حمله میکردند و وقتی که تیم حریف سردرگم بود طی ۲۰ دقیقه اول، گل را به ثمر میرساندیم و تاکتیک تیم هم همین بود. میگفت اگر ۲۰ دقیقه ابتدای بازی هیچ کاری نکنید حمله میکنند، برای همین تیم پرسپولیس از همان ابتدای بازی حمله میکرد و از حریف خود جلو میافتاد.
چه سالهایی با پرسپولیس قهرمان شدید؟
سال ۷۴ و ۷۵ با استانکو قهرمان شدیم.
از استانکو بگویید.
یکی از بهترین مربیهایی که به کشور ما آمد و خیلی خوب توانست خودش را با شرایط فوتبال و کشور سازگار کند استانکو بود. وی ارتباط خیلی خوبی هم با بازیکنان داشت.
عجیبترین اتفاقی که در دوران بازی خود دیدید، چه بود؟
زمانی بود که من در استقلال بودم و هافبک چپ بازی میکردم. مقابل پرسپولیس بازی میکردیم. در یک مسابقه مرتضی کرمانی مقدم در جناح راست بود و من هم جناح چپ بودم. مرتضی سرعت و تکنیک خیلی خوبی داشت و از ما رد شد و رفت توپ را به بغل تور دروازه زد و داور گل گرفت! تور پاره بود. داور آقای محمد صالحی بود و متوجه نشد که توپ گل نشده است. همه رفتند وسط زمین و مرتضی کرمانی هم شادی میکرد. ما میدانستیم که توپ گل نشده است. توپ از پشت تور رفته بود. فیلم را دیدند و جو بازی متشنج شد. فکر میکنم سال ۶۷ یا ۶۸ بود، فضا شلوغ شد و جمعیت به هم ریخت. خط نگهدارآمد و نگاه کرد و دید که تور سوراخ است و بازی دوباره به وضعیت قبلی برگشت. ما یک بر صفر جلو بودیم که جعفر مختاریفر برای استقلال گلزنی کرده بود. یک پنالتی گرفته شد که فرشاد پیوس گل پرسپولیس را زد و بازی یک بر یک شد. یک پنالتی دیگر گرفته شد که مجید نامجو پنالتی را زد و وحید قلیچ توپ را گرفت. در نهایت بازی با نتیجه مساوی به پایان رسید. بازی داشت به هم میریخت و جنجال درست میشد که به خیر گذشت.
علی پروین چه بازیکنی را خیلی دوست داشت؟ از نظر شما چه کسی بین بازیکنان سوگولی بود؟
مجتبی محرمی.
چرا؟
جسور بود، بهترین بازیکن بود و در هر پستی که بازی میکرد بهترین بازیکن میشد. هر مربی چنین بازیکنی را دوست دارد، علی پروین هم عاشق بازی مجتبی محرمی بود. مجتبی در همه پستها بازی کرد تنها به عنوان دروازهبان به میدان نرفت. چنین مهرهای حکم آچار فرانسه را در تیم دارد.
اگر مجتبی محرمی الان بازی میکرد با توجه به قرارداد بازیکنان فعلی، چه قیمتی داشت؟
وقتی که از پاس به پرسپولیس میآمدم، من و مجتبی با هم بودیم و یک پیشنهاد داشت. آن سال آقای طباطبایی رفت که تیم تجارت را بر عهده گیرد. به مجتبی گفت شش میلیون به تو میدهم و شش میلیون هم وام میدهم. آن زمان با ۱۲ میلیون تومان شما میتوانستید چهار آپارتمان در بهترین نقطه تهران بخرید. ولی آن زمان هر دوی ما از پاس به پرسپولیس آمدیم و هر دو نفر مبلغ ۱۵۰ هزار تومان دریافت کردیم.
وقتی که از پاس به پرسپولیس میآمدم، من و مجتبی با هم بودیم و یک پیشنهاد داشت. آن سال آقای طباطبایی رفت که تیم تجارت را بر عهده گیرد. به مجتبی گفت شش میلیون به تو میدهم و شش میلیون هم وام میدهم. آن زمان با ۱۲ میلیون تومان شما میتوانستید چهار آپارتمان در بهترین نقطه تهران بخرید. ولی آن زمان هر دوی ما از پاس به پرسپولیس آمدیم و هر دو نفر مبلغ ۱۵۰ هزار تومان دریافت کردیم. آن زمان کسی رقم بالاتری نمیگرفت و همه قراردادها یک شکل بود و یک مبلغ دریافت میکردیم. برای همین تیمها فضای خیلی صمیمی داشتند و رفاقتهای خوبی وجود داشت. فقط برای پرسپولیس و استقلال اینگونه نبود، تیمهای دیگر هم اینگونه بودند. غیر از پاس که تازه آمده بود و سرمایهگذاری خیلی خوبی کرده بود و خیلی از بهترین بازیکنان را جذب کرد و قهرمان شد.
از خاطرات داربی خود در پرسپولیس که جلوی استقلال بازی کردید، بگویید؟
یک بازی بود که دو بر دو تمام شد و من در آن بازی فیکس بازی کردم. همان دیداری که مجتبی محرمی با امیر قلعهنویی درگیر شد. مادر من هم تصادف کرده بود و در بیمارستان بود و روحیه خوبی نداشتم. در بیمارستان بودم و خیلی حال مادرم بد بود. مجتبی محرمی به بیمارستان آمد. نزدیک داربی بود و نتوانستم به تمرین بروم. یک هفته به بازی مانده بود و امیر عابدینی هم مبلغی را به مجتبی محرمی داده بود تا به من بدهد. با همان حال میرفتم بیمارستان و بعد به تمرین میرفتم و اصلا شرایط روحی خوبی نداشتم. به عابدینی گفتم که اصلا شرایط بازی ندارم و نمیتوانم بازی کنم. در بازیهای قبلی در ترکیب اصلی قرار داشتم. آن بازی حمید درخشان مربی بود. بهزاد داداشزاده را به جای من گذاشتند. او توانست در در آن بازی گل دوم تیم را به ثمر برساند. من مشغول گرم کردن بودم که برای نیمه دوم به میدان بروم اما جنجال شد و همه چیز به هم ریخت و بازی نیمه کاره رها شد.
از دو سالی که با پرسپولیس قهرمان شدید و همچنین از استانکو بگویید.
سال ۷۳ بهترین سال پرسپولیس بود و خیلی تیم آماده و خوبی داشتیم. به نظر من آن تیم پرسپولیس جزء بهترین تیمهای تاریخ پرسپولیس بود. اگر آن درگیری رخ نمیداد همه معتقد بودند که پرسپولیس میتوانست شش گل به ثمر برساند چرا که دو بر صفر جلو بودیم. در مدت زمان ۲۰ دقیقه شرایط عوض شد. زرینچه به جناح راست رفت و از طرف دیگر رضا شاهرودی اخراج شد. ورق برگشت و بازی دو بر دو شد و شاید اگر ادامه پیدا میکرد یک گل دیگر هم میخوردیم. سال ۷۳ ما فقط یک باخت داشتیم و در اصفهان به ذوبآهن شش گل زدیم. سرمربی حمید درخشان و مدیرعامل امیر عابدینی بود و از تیم حمایت میکرد و پول به باشگاه وارد شده بود. همچنین اردوی خوب و مسابقات تدارکاتی خوبی داشتیم که به تیم کمک خیلی زیادی کرد. آن دیدار جنجالی همه چیز را تغییر داد.
سال ۷۴ یورگن گده آمد. بازی اول با سایپا مسابقه داشتیم. یک گل از روی ضربه ایستگاهی به ثمر رساندم و سه بر یک بازی را بردیم. حسین عبدی، حسین عاشوری و حسن شیرمحمدی بر سر زدن ضربه با هم درگیر شدند و در آخر تصمیم بر این شد که حسین ضربه را بزند. به او گفتم «حسین جان» من از روی توپ میپرم و تو ضربه را بزن. موافقت کرد اما از روی توپ نپریدم و خودم ضربه ایستگاهی را زدم که تبدیل به گل شد. بعد نزد حسین رفتم و به او گفتم قرار بود توپ را به اوت بزنی و من ضربه را زدم که گل شد. (با خنده)
آن زمان چند بازی ضعیف انجام دادیم و نتیجه خوبی نگرفتیم. یک اردو در سنگاپور داشتیم و یک اردو هم در کویت برگزار کردیم. تیم ما خیلی خوب بود. بعد که یورگن گده رفت و استانکو آمد ما ۱۱ امتیاز از تیم بهمن در صدر جدول عقب بودیم. مصادف شده بود با زمانی که مریضی مادرم خیلی حاد شد و از دنیا رفت. زمانی که استانکو آمد درگیر مسئله مادرم و تشییع جنازه و برگزاری مراسم او بودم و به تمرین نمیرفتم. یورگن گده هم با من آشنایی نداشت. مرا به او معرفی کرده بودند و وقتی همدیگر را دیدیم مرا خیلی صمیمی بغل کرد و گفت که او هم مادرش را از دست داده است. به من گفت باید تمرینات را جدیتر انجام دهم و در غیر این صورت به بازیکن چهارم تیم تبدیل میشوم؛ یعنی یک بازیکن باید مصدوم شود، یکی دیگر حالش بد شود و یکی هم مثلا پشت کوه بماند و نتواند بیاید که به من بازی برسد. گفت باید خودم را به شرایط مسابقه برسانم و اگر قصد دارم مادرم خوشحال باشد باید سخت تمرین کنم.
من جوان و خیلی هم به مادرم وابسته بودم. در نهایت تمریناتم را شروع کردم و خیلی آماده شده بودم. یکبار در پست پیستون راست به میدان رفتم. همان اتفاق هم افتاد؛ یکی از بازیکنان نیامد، یکی بیمار شد و در رختکن به من گفت به زمین مسابقه برو. این فرصت را پیدا کردم که در مقابل تیم سابقم پاس در پست پیستون راست بازی کنم. در آن بازی خیلی خوب بودم و پاس گل دادم و ادموند بزیک توپ را وارد دروازه کرد و توانستیم در مقابل پاس یک بر صفر پیروز شویم. بهترین بازی ما هم جلوی پاس بود که در صدر جدول قرار داشت و با این پیروزی توانستیم خودمان را به صدر جدول برسانیم. تیم ما از همان بازی راه افتاد و همه مسابقات را پیروز شدیم و یک بازی مانده به آخر، قهرمانی تیم مسجل و دیدار آخر تشریفاتی شد. استانکو واقعا نقش مهمی داشت. خیلی خوب به ما تمرین میداد. یک سری بازیکن جوان مثل رضا ترابیان، مهدی مهدویکیا، ادموند بزیک و علی دایی به ما اضافه شدند. تلفیق بازیکنان موثر باعث شد به نتیجه برسیم. سال خیلی خوبی داشتیم هرچند که در لیگ قهرمانان آسیا به پوهانگ کره جنوبی با نتیجه سه بر یک باختیم و به فینال نرفتیم و در نیمه نهایی پیروز شدیم و به مقام سوم رسیدیم. سال بعد هم تیم خیلی خوبی داشتیم. سال ۷۶ آقای استانکو رفت و متکوویچ آمد اما پس از آن، پرسپولیس تصمیم گرفت دیگر در مسابقات شرکت نکند.
نمیتوانم مقایسه کنم. هر دو تکنیکی بودند و ویژگی بازی هر دو فرق میکرد، مثلا سرعت ناصر بیشتر بود ولی علی کریمی در ریزهکاری خوب بود و میتوانست در یک محیط کوچک چند نفر را پشت سر بگذارد.
چرا؟
شرایط خیلی مشکلساز شده بود. با فدراسیون به مشکل خورده بودیم و عابدینی هم تصمیم گرفت و پرسپولیس کلا از حضور در مسابقات کنار کشید. اینکه دلیلش از نظر سیاسی چه بود، بماند. بعد از آن سال هم دیگر من فوتبال را کنار گذاشتم.
اما در مورد استانکو.
وی در تمرینات واقعا به کار خود عشق میورزید و انواع تمرینات تاکتیکی را مدنظر قرار میداد. یک تمرین و یک سانتر از جناحین را در طول ماه نزدیک به ۲۰۰ مرتبه تکرار میکردیم. در تمامی این تمرینات نیز حضور موثر داشت و دقیقا پشت سر بازیکنان قرار میگرفت. او دوست داشت به بازیکنان انگیزه بالایی بدهد و همین انگیزه باعث شد تیم ما متفاوت باشد. در کار خود خیلی جدی و صمیمی بود و از نظر عاطفی به بازیکنان خیلی نزدیک شد. فوتبال ما به چنین مربی نیاز داشت و بازیکنان زیادی هم از طریق این مربی به فوتبال کشور معرفی شدند. الیته باید بگویم که نقش اصلی را امیر عابدینی ایفا کرد که این مربی را به پرسپولیس آورد و بازیکنان جوان هم توانستند شکوفا شوند.
شما به تیم ملی فوتسال هم دعوت شدید چه شد که نرفتید؟
آن زمان ما به فوتسال، فوتبال سالنی میگفتیم. از فوتبال جدا نبود و همه ما بازی میکردیم. مثلا با همان تیمی که فوتبال بازی میکردیم در جام رمضان هم شرکت کرد و فوتسال بازی میکردیم. از این طریق بودم که به تیم ملی فوتبال سالنی هم دعوت شدم. بعدها به جام جهانی رفتند و توانستند به مقام چهارم جهان برسند. زمانی که به تیم ملی فوتسال دعوت شدیم، سالن نداشتیم. یکبار هم تیم ملی فوتسال با تیم ملی فوتبال به صورت ۱۱ به ۱۱ مقابل یکدیگر به میدان رفتیم که سرمربی تیم ملی فوتبال نیز علی پروین بود. سال ۷۱ بود که محمد مایلی کهن من و حسن شیرمحمدی را به تیم ملی فوتسال دعوت کرد. در زمین آسفالت شیرودی تمرین میکردیم. ناصر ابراهیمی بچه های فوتسال را تمرین میداد و محمد مایلیکهن هم که سرمربی بود. روز آخر پروین به مایلی کهن گفت بازیکنان پرسپولیس را همراه خود نبرید و چرا که مقابل تیم فوتبال الاتحاد در جام باشگاه های آسیا مسابقه داشتیم و مسابقات فوتسال و فوتبال همزمان شده بود و من نتوانستم همراه تیم ملی فوتسال بروم. خوشبختانه توانستند در آن مسابقات مقام چهارم جهان را کسب کنند.
اگر به سالهای ابتدایی فوتبال خود باز گردید و همزمان پرسپولیس و استقلال به شما پیشنهاد دهند، کدام تیم را انتخاب میکنید؟
ما کسی را نداشتیم که مشاوره درست بگیریم. رفتن من به استقلال اتفاق خیلی خوبی بود، هم با این تیم مقام کسب کردم و هم اتفاقات فوتبالی خوبی برایم رقم خورد. اما الان اگر پیشنهاد میشد قطعا با دید بازتری نسبت به گذشته تصمیم میگرفتم.
استقلال را بیشتر دوست داشتید یا پرسپولیس؟
خانوادگی پرسپولیسی بودیم. برادرم همیشه مرا به تماشای مسابقات پرسپولیس میبرد. امروز دیدگاه خیلی از بازیکنان تغییر کرده است. اگر پیشنهاد خوب داده شود خیلیها با دید باز تصمیم میگیرند. برخی میگویند چرا مدام از پول صحبت میکنند؟ خب چرا نباید در مورد پول صحبت کنند؟ امروز فوتبال حرفهای شده است، همچنین عمر کاری یک فوتبالیست خیلی کوتاه و طی چند سالی که مشغول بازی است باید زندگیاش را تامین کند. من پرسپولیس را خیلی دوست دارم اما امروز واقعیت این است هر کسی بخواهد در فوتبال مطرح شود باید پیشنهادات خوب خود را بررسی کند.
یک ترکیب ۱۱ نفره از بازیکنان نسل جدید و قدیم فوتبال ایران انتخاب کنید. دروازهبان؟
احمدرضا عابدزاده.
دو دفاع وسط؟
محمد خاکپور و یحیی (گلمحمدی).
دفاع راست؟
مهدی مهدویکیا.
دفاع چپ؟
مجتبی محرمی.
هافبک وسط؟
کریم باقری و علی کریمی.
هافبک راست؟
مرتضی کرمانی مقدم.
هافبک چپ؟
جواد منافی را انتخاب میکنم. شاید اگر جواد تصادف نمیکرد یکی از بهترین بازیکنان تاریخ ایران میشد. زمانی که در آلمان اردو زده بودیم نیز آریهان به دنبال جذبش بود.
مهاجم؟
علی دایی و ناصر محمد خانی.
ناصر محمدخانی تکنیکیتر بود یا علی کریمی؟
نمیتوانم مقایسه کنم. هر دو تکنیکی بودند و ویژگی بازی هر دو فرق میکرد، مثلا سرعت ناصر بیشتر بود ولی علی کریمی در ریزهکاری خوب بود و میتوانست در یک محیط کوچک چند نفر را پشت سر بگذارد.
نمیتوانم مقایسه کنم. هر دو تکنیکی بودند و ویژگی بازی هر دو فرق میکرد، مثلا سرعت ناصر بیشتر بود ولی علی کریمی در ریزهکاری خوب بود و میتوانست در یک محیط کوچک چند نفر را پشت سر بگذارد.
یاغیترین بازیکنی که تا به حال دیدهاید؟ بازیکنی که فوتبالیست خوبی بود اما حرف شنوی نداشت.
مجتبی محرمی یاغیترین بازیکنی بود که دیدهام؛ به یاد دارم چند بار علی پروین آمد در رختکن صحبت کند که هر دفعه مجتبی صحبتش را قطع کرد. پروین قصد داشت درباره تاکتیک صحبت کند که مجتبی حرفش را قطع میکرد. علی آقا هم گفت بروید و هر کاری که دلتان میخواهد انجام دهید. تمام زمان بین دو نیمه اینگونه گذشت. هرچه که آقای پروین میگفت در جوابش مجتبی چیز دیگری میگفت. علی پروین در نهایت گفت بلند شوید و به بازی بروید و هر کاری که دلتان میخواهد بکنید.
بازی با کدام تیم بود؟
به خاطر ندارم اما تصور میکنم بازی با تیم پلیاکریل بود که دو بر صفر هم پیروز شدیم.
بامزهترین بازیکن؟
خدا رحمت کند مهرداد میناوند را. خیلی با نمک بود و با همه ارتباط و دوستی خوبی داشت. ما باید در فوتبال کاری کنیم که ارتباط بین استقلال و پرسپولیس بیشتر و بهتر شود. مهرداد خیلی خونگرم بود و در مسافرتها همگی او را دوست داشتند.
خشنترین بازیکن؟
کسی که خیلی محکم بازی میکرد مرتضی کرمانی مقدم بود. محمدرضا شکورزاده هم در استقلال خیلی خشن بود.
با معرفتترین بازیکن؟
شک ندارم که مجتبی محرمی است. مجتبی یکی از خوش قلبترین بازیکنان ایران بود. زمانی او پولی نداشت و باشگاه ۱۰۰ تومان به ما داد. یکی از هوادارن آمد و پول خواست، مجتبی همان پول را به هوادار داد و گفت این که پول دردی از ما دوا نمیکند حداقل دل این هوادار شاد شود.
و سخن پایانی...
بهترین خاطره من سفر به خانه خدا بود. آنجا از خدا خواستم کمکم کند و واقعا این کار را کرد. آن گل را که زدم و فهمیدم توکل به خدا کمکم میکند و این بهترین خاطره من از فوتبال است. حج عمره رفتیم و گلی هم که زدم باعث شد همه هواداران فوتبال خوشحال شوند. هرچند وقتی برگشتم تبلیغ آنچنانی نشد اما وقتی به سر تمرین آمدم فضا بسیار خوب بود. در حال حاضر به عنوان مربی فوتبال مشغول آموزش در سطح آکادمی هستم و از افرادی که در راس کار قرار دارند خواهش میکنم از افراد متخصص استفاده کنند. همچنین باید در حوزه رسانه برخی افراد متخصص و حرفهای که کمک خیلی زیادی به فوتبال میکردند و از احترام زیادی در میان مردم برخوردار و محبوب مردم هستند با نگاه ویژهای دیده شوند؛ برای مثال در بخش رسانه باید از عادل فردوسی پور و در حوزه فنی فوتبال باید از افرادی مثل علی دایی استفاده شود. قطعا حضور فردی مثل عادل فردوسیپور خیلی به مبارزه با فساد در فوتبال ایران کمک میکند. این همه افراد تحصیل کرده در فوتبال و ورزش کشور وجود دارد، چرا این افراد نباید در راس کار باشند؟ چرا باید این اتفاق رخ دهد که خیلی از آدمهای بزرگ خانهنشین شوند. باید کمک کرد که افراد محبوب که در ورزش متخصص هستند به راس کار بیایند و اگر این اتفاق رخ دهد جایگاه ما در ورزش خیلی بهتر میشود.
انتهای پیام
نظرات