«ایرانیتر» به فوریت و ضرورت نوشته شد. میخواستم دربرگیرنده زندگی باشد نه بیماری و چیزهایی از این دست، اما از آنجا که مدت مدیدی درگیر عارضههای همسرم، ژانکلود کریپر بودهام و از محتویات این اوراق جز خاطرهای برایم نمانده، به خود گفتم باید نوشت، باید زود نوشت، باید از نشاط نو گفت، باید رگ جان را از نشاط انباشت.»
این جملهها بخشی از کتاب «ایرانیتر» نوشتۀ «نهال تجدد» است که در روز سهشنبه (۷ آذرماه) در یکی دیگر از سلسله نشستهای فصل سخن در کتابفروشی اردیبهشت جهاددانشگاهی با حضور «علیرضا جعفری زند»، باستانشناس، مورد بررسی و گفتوگو قرار گرفت.
علیرضا جعفریزند، باستانشناس و مدرس دانشگاه، در ابتدای این نشست اظهار کرد: نهال تجدد در این کتاب، شمایی از جامعه خود را معرفی و آن را برای شوهر فرانسوی خود مقایسه کرده است. بنابراین تقسیمبندی ایران و انیران را در این کتاب میبینید.
او ادامه داد: در گذشته به غیر ایرانیانی مثل ساکنان مصر، بخشی از آسیای صغیر و ترکیه امروزی که تحت نفوذ فرهنگی ایران بودند، انیران میگفتند. نهال تجدد از این تقسیمبندی الهام گرفته و خود را ایرانی و خارجیها را انیران توصیف کرده است. البته باید توجه داشت که این خارجیهای نامبرده در کتاب در حیطه فرهنگی ایران نیستند.
این باستانشناس با اشاره به تجسم بسیار زیبایی که نهال تجدد از نگاه خود و همسر فرانسویاش در این کتاب ارائه کرده است، اظهار کرد: نهال تجدد، مکانهای زیادی را دیده و آگاهی کامل و دقیقی از این دیدهها، در کتاب عنوان کرده است که هیچ خردهای به آنها نمیتوان گرفت و نشان از آگاهی او دارد. همچنین دردهای جامعه را در جا به جای مباحثش در کتاب مطرح کرده است.
جعفری زند، خاطرنشان کرد: نویسنده، کتاب «ایرانیتر» را در جایی به همسرش نسبت داده است و گفته که همسر من در این بخشها از من، ایرانیتر است. در مواقعی هم گفته است که همسر فرانسویاش منجر به ایرانیتر شدن او شده است. این مسئله از این جهت اهمیت دارد که با همسر و مادرش اختلاف سنی بسیاری دارد.
او با بیان اینکه نهال تجدد در جایی از کتاب، به نام پیتر بروک، کارگردان معروفی که از سال ۱۳۵۰ در جشن هنر شیراز در ایران شهرت یافته بود، اشاره کرده است، افزود: از شخصیتهای دیگری چون آربی آوانسیان، کیارستمی و امیر انتطامی نیز نام برده و آنها را مورد توجه قرار داده است.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه نهال تجدد در جایی از کتاب اشاره کرده که در رابطه با بودای چینی تحقیقاتی را شروع کرده و در همین راستا به چین سفر کرده است، افزود: در متون چینی گفته شده که یک شاهزاده ایرانی دین بودا را به چین برد و در تاریخ نیز قید شده است که دین بودا در دوره اشکانی از ایران به چین رفت. لازم به ذکر است که دین بودای چین با دین بودای هندی متفاوت است. حتی در دغدغه تحقیق در خصوص بودای چینی توسط نهال تجدد نیز دغدغه ایران به چشم میخورد.
جعفریزند ادامه داد: مانویت نیز چون آیین بودا از ایران به چین رفت. مانی همعصر شاپور ساسانی بود. شاپور به مانی علاقمند است و او را در همه جنگها با خود همراه کرده است. مانی کتابی به نام شاپورگان نوشته و برای ما برجای گذاشته است. او سپس مورد بیمهری شاهپور قرار گرفته و در زمان بهرام یکم اعدام شد. پیروان مانی نیز بعدها در ایران تحت تعقیب قرار گرفته و به سرزمینهای دور چون مصر و ترکستان و چین مهاجرت کردند.
او با بیان اینکه نهال تجدد در کتاب خود بیان کرده که ایرانیان بعد از حمله اعراب نیز به چین مهاجرت کردهاند، اضافه کرد: دین مانی و دین بودایی نیز از ایران اشکانی به چین رفتهاند و نهال تجدد از این واقعیتهای تاریخی کشورش آگاهی دارد. هر ایرانی لازم است ادبیات کتاب «ایرانیتر» را بخواند و از آن الگو بگیرد. نهال تجدد ضمن شرح حال به تاریخ ایران نیز اشاره کرده است.
این کاوشگر تاریخ خاطرنشان کرد: متأسفانه امروز برخی از ما مردم، جو زده هستیم. اگر از برخی از کسانی که هفتم آبان به شیراز سفر میکنند، درمورد کوروش سؤال بپرسید واقعاً اطلاعاتی ندارند. برخی از فعالیتهای فرهنگی چون تئاتر رفتن در نزد بعضی از ما راهی برای ایجاد فخر و خودنمایی شده است. باید توجه داشته باشیم که ملتی که دستاوردهای قوی نداشته باشد، به گذشته چنگ میزند. هیچ شهروند ایتالیایی را پیدا نمیکنید که با گذشته رومی خودش فخرفروشی کند.
جعفریزند با تأکید بر اینکه ما متعلق به کشوری با تمدن کهن هستیم، افزود: الواح تخت جمشید توسط یک هیئت آمریکایی استخراج شد و امروزه کم کم و به مرور به کشور برمیگردند، اما چندی پیش شنیدیم که جایی برای به نمای گذاشتن این آثار وجود ندارد. متأسفانه یک میلیون اشیاء در انبار موزه است و جایی برای نمایش آنها نداریم.
او که معتقد است دانستن تاریخ برای همه الزامی است، خاطرنشان کرد: ملتی که با تاریخ خود بیگانه است، چیزی نمیداند. اغلب ما حتی تاریخ معاصر ۴۰ سال پیش را نمیدانند. بیتفاوتی نسبت به تاریخ چیز خوبی نیست. یکی از بهترین انتشارات، تاریخ انتشارات کمبریج است که من مطالعه آن را به دانشجویان توصیه میکنم. کتابهای بسیاری در زمینه تاریخ نوشته شده، ولی وقتی ما به مردم معرفی میکنیم، برخی از آنان صراحتاً اعلام میکنند که برای خواندن این کتابها حوصله ندارند. ما عادت نداریم که اطلاعات خود را به روز کنیم. تاریج باید مبنای اصلاح ما باشد نه اینکه مایه فخر فروشی ما باشد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه نهال تجدد در کتاب «ایرانیتر» خوبیهای ایران را مطرح میکند، تصریح کرد: او حتی بیمارستانی که شوهرش در آن بستری شده را با نمونههای خارجی مقایسه کرده است. همچنین مهر و محبتی که مردم ما به یکدیگر دارند، را مقایسه میکند.
جعفریزند تأکید کرد: لازم به ذکر است که در گذشته هتل وجود نداشت، مردم در دروازهها میایستادند که میهمان را به خانه خود ببرند و از او پذیرایی کنند. من ۱۰ سال پیش نسخه ایرانیتر را در سمرقند و بخارا و تاجیکستان دیدم، زیرا که ما در کشورمان در جستوجوی فرهنگ جدید، اصالت خود را نیز به فراموشی سپردیم. اغلب ما نمیدانیم که کدام یک از مظاهر فرهنگی ما متعلق به خودمان است و کدام یک را از سایر فرهنگها اقتباس کردهایم.
او درخصوص لزوم مراجعه به متون موثق و عدم استناد به منابع روایی و شفاهی در خصوص مسائل تاریخی اظهار کرد: اگر ما میخواهیم برداشت درستی از مطالب تاریخی داشته باشیم، باید منبع موثق داشته باشیم. امروزه خیلی از افراد میگویند که از نقلهای شفاهی شنیدهاند که آب از کوه صفه به عمارت علیقاپو منتقل میشده است درحالی که آب زاینده رود و مادیهای فراوانی در سطح شهر وجود دارند که دسترسی به آنها بسیار ساده تر از دسترسی به کوه صفه است.
این مدرس دانشگاه با تأکید بر اینکه متأسفانه بیشتر اطلاعات مردم ما از منابع روایی و شنیداری تأمین میشود، گفت: هرچقدر این گفتههای شفاهی عجیبتر باشد، بهتر میپذیریم، به خاطر میسپاریم و منتقل میکنیم. خرافات مطرح شده درمورد بناهای تاریخی را منتقل میکنیم و مهندسی خیره کننده بناهای تاریخی چون پل خواجو را نمیبینیم. برای مثال پل خواجو برای جشنها (مثل جشن آویزگان) و شادی کردن تأسیس شده بود و هرگز برای غسل مردگان استفاده نشده است. این پل یک شاهکار مهندسی است که کارکرد سد و بند را نیز برای مواقع کمآبی داشته است.
جعفریزند ادامه داد: مسئله ایران به صورت کلی و اصفهان به صورت جزئی، نخواندن و ندانستن تاریخ است. همین مسئله باعث شده کا رودخانه زایندهرود خشک شود و باور کنیم که این رودخانه، فصلی بوده است. انسانهای اولیه جایی که شکار، گیاهان خودرو و آب دائمی داشته است، ساکن میشدند. ما باستان شناسان بر اساس این شواهد سخن میگوییم. قارهای تاریخی در کوه صفه گواه این ادعاست. حمزه اصفهانی نوشته که اردشیر بابکان آب زایندهرود را تقسیم کرد. حتما پیش از او نیز این تقسیمات در دوران اشکانی صورت گرفته است.
او در پاسخ به پرسشی درباره بناهای تاریخی پیش از اسلام بیان کرد: در شهرهایی چون یزد و اصفهان که شهرهایی زنده هستند، آثار خشتی متعلق به دوران پیش از اسلام، حفظ نمیشوند. اصفهان کهن زیر پای پاست. من این ادعا را ثابت کردهام. من در تپه اشرف آثار تدفین اجساد متعلق به دوران اشکانی را در کف خیابان یافتم.
این باستانشناس با اشاره به نقش مردم در حفظ تاریخ اظهار کرد: مردم در گودبرداریها با آثاری مواجه میشوند اما از ترس میراث فرهنگی پنهان میکنند. در همین گودبرداری ایستگاه تختی مترو اصفهان، با ماشینآلات غولپیکر، آثاری کشف شده و در همین ایستگاه به نمایش گذاشته شده است. چه بسا آثار متعددی که با گودبرداری از بین رفتهاند. ابنسینا سالها در اصفهان زندگی میکرد. آیا شنیدهاید که مراسمی برای این دانشمند در اصفهان برگزار شود؟ گناه از ما و رسانه است که امروز این موارد به دانشآموزان از پایه آموزش داده نمیشود.
جعفریزند در پایان با بیان اینکه ایرانی بودن و ایرانیتر بودن، شعار نیست، خاطرنشان کرد: تاریخ اجتماعی یکی از نیازمندیهای ما برای مطالعه است. این درست است که اغلب مباحث تاریخ ما تاریخ سیاسی و نظامی است، ولی در دل همین تاریخ، تاریخ اجتماعی هم ذکر شده است.
انتهای پیام
نظرات