پشت هرعکس، آن سوی نگاتیوی که هیچ وقت ظاهر نشد، یک لحظه از زندگی یک نفر نهفته است. قصه زندگی آدم هایی که نیستند و چگونه زندگی کردنشان در تاریخ مانده است.
«کافه عکس ارکاک»، راوی زندگی آدم هایی است که دیگر در بین ما نیستند. زندگی عکاسخانه هایی که ثانیه ای لبخند و نگاه به دوربین های آنالوگ را پشت پارچه سیاه عکاس ثبت کردند و حالا یادشان با ورق زدن آلبوم های قدیمی زنده می شود. آلبوم هایی که با ورود دوربین های دیجیتال، ورق زدن شان هم به پایان رسید.
اینجا عکسخانه قدیمی رشت نیست، اما عکس های قدیمی پشت ویترین، مرا به «عکاسخانه رافائل» می برد. عکاس ارمنی شهرمان سالها پیش آخرین عکس زندگی اش را هم گرفت و رفت و بی آنکه کسی سراغش را بگیرد.
عکاسی دیجیتال که آمد، دیگر کمتر کسی سراغ عکاسخانه برادران ناجی رفت، کمتر کسی می داند خانه ویلایی عکاسخانه زیبایی، حالا انبار شده است.
لابه لای آلبوم های قدیمی که روی میز قدیمی چیده شده، دنبال عکس های عکاسخانه سایه می گردم. میز و کمد چیده شده در سالن «کافه عکس ارکاک» هدیه غلام بیگدلی، صاحب عکاسخانه قدیمی سایه، است.
شیشه های داروهای ظهور عکس، دستگاه های قدیمی ظهور چاپ عکس(آگوان دیسور)، دوربین های قدیمی و لوازم عکاسی استودیویی و نورافکنی که تا دیروز در عکاسخانه بر چهره افراد می تابید، حالا لوستر کافه ارکاک شده است.
با اینکه صاحب کافه، خود از عکاسان بنام رشت و عضو هیات مدیره انجمن عکاسان رشت است، ولی عکس های او را نمی توان در کافه اش دید.
پیشتر مجموعه عکس های افشین میرزایی را در کتاب «طعنه به روایت نسبی» دیده بودم. اما کافه ارکاک فرصتی شد برای گفت و شنود با عکاسی که می گوید همواره در هنر عکاسی، «آدم ها را به عنوان سوژه نگاه نکرده، بلکه به عنوان یک انسان دیده است.»
۳ ماهی می شود، یک خانه تاریخی در محله آفخرای رشت، از تاریکخانه متروک بدرآمده و همچون استودیوی عکاسی، برش هایی از زندگی آدم های این شهر را در تاریکخانه اش ثبت می کند.
صاحب این خانه هرکه بود، آخرین تصویر زندگی اش را چندسال پیش در همین خانه گرفت. مهندس مصطفی لالمی که دانش آموخته معماری در فرانسه بود، این خانه را که احتمالا خود در سال ۱۳۲۹ طراحی و ساخته بود، به کسی سپرد که نگاه متفاوتی به زندگی و آدم های پیرامونش دارد.
در کوچه منتهی به مسجد الاجواد لاکانی، ۳ماهی است کافه متفاوتی باز شده که حتی ساعت کارش هم با بقیه متفاوت است. ۱۰ شب درب این کافه بسته می شود زیرا «افشین میرزایی»، صاحب کافه، عقیده دارد نباید شب نشینی های کافه مزاحمتی برای همسایه ها ایجاد کند.
افشین میرزایی می گوید: «۳ماه پیش این خانه قدیمی و البته متروکه را از وراث لالمی اجاره کردم. وقتی در حیاط را بازکردم، یک متر علف رشد کرده بود. این خانه چند سالی خالی و متروک بود و به دلیل عدم رسیدگی، به شدت دچار رطوبت زدگی شده بود. تا جایی که وسعم می رسید و شرایط اجازه می داد، سرو سامانی به بنا دادم.»
او که ۲۵سال است در حوزه تاریخ عکاسی تحقیق و پژوهش می کند و اسناد و مدارک زیادی از عکاسخانه های قدیم رشت جمع آوری کرده، درباره ایده راه اندازی کافه عکس می گوید: «سالها بود ایده راه اندازی کافه عکس در ذهنم بود اما شرایط اجازه نمی داد. و می خواستم این کافه حتما در یک خانه تاریخی راه اندازی شود. ۶سال در پی خانه تاریخی مناسب برای اجرایی کردن ایده ام بودم، ولی یا پیدا نمی شد، یا شرایط پرهزینه ای داشت. تا اینکه خانه قدیمی مهندس لالمی به من پیشنهاد شد. و به صاحبان فعلی گفتم، من دنبال ایجاد فضایی در این خانه هستم، تا در آن زندگی کنم و از کار و زندگی لذت ببرم. کافه عکس ارکاک، صرفا یک فضای کسب و کار نیست. من با همکارانم، همانند یک خانواده و دوست، هستیم. من خودم را کارفرما نمی بینم، زیرا هدفم از زندگی و ایجاد کافه، الزما درآمدزایی نیست.»
و در علت نامگذاری کافه اش می گوید:« اَرکاک به معنی باران ریز و ممتدی است که از آسمان آهسته می بارد. این نام را در نوجوانی شنیده بودم و برایم خوش آهنگ بود و در عالم نوجوانی دوست داشتم نام فرزندم باشد، که نشد ولی کافه ارکاک، همانند فرزندم است.»
افشین میرزایی، متولد ۱۳۵۹ است ولی نمی داند از چه سالی عکاسی را شروع کرده و یادآوری می کند:« از وقتی حافظه ام یاری می دهد، عکاسی می کردم. پدرم صاحب «عکاسخانه پَر» بود. و طبیعتا از کودکی با دوربین عکاسی، تاریکخانه، نگاتیو و دستگاه های ظهور و چاپ عکس آشنا بودم. و از ۲۵سال پیش تاکنون به حوزه تاریخ عکاسی و پژوهش و جمع آوری مدارک عکاسخانه های رشت علاقمند شده و مدارک، وسایل و عکس های زیادی هم از عکاسخانه های قدیم جمع آوری کرده ام.
یادم هست با آقای دروی، صاحب فتودروی مصاحبه هایی در قالب تاریخ شفاهی داشتم که هنوز جایی منتشر نشده است. ۲هفته بعد از مصاحبه و در اوج شیوع کرونا، ایشان به رحمت خدا رفت.»
میرزایی درباره عکاسخانه های قدیم رشت اینگونه توضیح می دهد:« تا پیش از پیدایش عکس دیجیتال، چند عکاسخانه صاحب نام در رشت بود. از همه قدیمی تر، «عکاسخانه رافائل» مال رافائل شارویان ارمنی، پشت سینما سعدی بود.
«عکاسخانه ناجی» مال برادران ناجی (رسول و کمال) در خیابان شریعتی بود که سقفش فروریخت و مخروبه شده است و «عکاسخانه زیبایی» که یک خانه ویلایی اول بازار (پشت مغازه حاجی دادخواه) بود و سال ۱۳۳۰ آتش گرفت، از دیگر عکاسخانه قدیمی رشت بود. زیبایی بزرگترین عکاسخانه آن زمان بود و تاریکخانه اش ۱۲ آگوان دیسور داشت، یعنی همزمان ۱۲ نفر با دستگاه ظهور و دارو، عکس سیاه و سفید چاپ می کردند.
از عکاسخانه زیبایی فقط ۳۰۰ نگاتیو درآوردم که حاوی عکس هایی از تئاتر و مجالس عروسی ارامنه رشت است.
«عکاسی سایه» مال آقای بیگدلی در ابتدای خیابان بیستون از دیگر عکاسخانه های قدیمی رشت، خوشبختانه هنوز پابرجاست. و «عکاسی پر»، مال پدرم بود، ۸تا پرسنل داشت. پدرم سالها پیش با عکاسخانه سایه و ناجی کارکرده بود.»
افشین میرزایی، درباره طراحی و دکور کافه عکس هم می گوید:« ۲ماه برای طراحی و دکور زمان صرف کردم. می خواستم فضای کافه تداعی کننده عکاسخانه های قدیم باشد. بنابراین تا جایی که توانستم، دستگاه های آن زمان، دوربین های آنالوگ، دستگاه های ظهور و شیشه های داروی ظهور، برخی از عکس ها و نگاتیوهایی که طی سالها پژوهش جمع آوری کرده بودم، در این مکان چیدمان کردم. خیلی ها به کافه می آیند و پیشنهاد می دهند همانند قدیم، تاریکخانه ای ایجاد کنم و از آدم هایی که به کافه می آیند، عکس بگیرم و به همان شیوه سنتی عکس ظاهر شود، ولی این کار بسیار هزینه بر است. به جز قیمت بالای حلقه های فیلم و داروهای ظهور چاپ، کمیاب بودن وسایل آن زمان است.
داروهای ظهور عکس رنگی همان زمان هم هزینه بر بود بخاطر همین بیشتر عکس های قدیم، سیاه و سفید چاپ می شد. ضمن اینکه عمدتا ادارات و یا مشتری ها عکس سیاه و سفید می خواستند و یک شیشه دارو ظهور رنگی درصورت عدم استفاده، سریع فاسد می شد. به همین خاطر عکاسخانه ها ظهور رنگی را به لابراتورهایی می دادند که کارشان چاپ عکس رنگی بود.»
افشین میرزایی، عقیده دارد هنرمند واقعی کسی است که بتواند حداقل در جامعه و محیطی که در آن زندگی می کند، تاثیرگذار باشد.و حالا «کافه عکس ارکاک» در همین مدت کوتاه توانسته در زندگی آدم های این شهر تاثیر بگذارد. و من از بالای پله های خانه مهندس لالمی، تصویر عمارتی را در حوض خانه می بینم که دوباره طعم حیات را به حیاط خانه بخشیده است.
انتهای پیام
نظرات