رجبعلی لباف خانیکی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: زمانی شهرستان خواف مرکز فرهنگی و سیاسی خراسان بوده و به ۲ بخش «بالا خواف» و «پایین خواف» تقسیم شده است. به استناد یافتههای باستان شناسی منطقه خواف از قدمت زیادی برخوردار است اما نام و آوازه آن بعد از اسلام بلند شده است.
وی افزود: اگرچه اهالی خواف در همان اوایل سده اول هجری قمری از اسلام استقبال کردند، اما تا سالها بعد در گوشه و کنار خواف زرتشتیان بر آیین خود بودند، از جمله در منطقه بالاخواف و شهر سنگان مقاومت زرتشتیان ۱۵۰ سال طول کشید و در نهایت به دلیل اینکه تاب مقاومت نیاوردند به سواحل جنوبی هند مهاجرت و در آن جا به یاد سنگان شهری به نام «سنگان» بنا کردند.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی بیان کرد: در قرن سوم هجری قمری منطقه خواف از توابع نیشابور بود و تا اواخر قرن ششم هجری قمری مورخان و جغرافیانویسان شهرهای خواف (زوزن، خرگرد، سلامه، رود و نشتیفان) را ستودهاند و «یاقوت حموی» به دلیل اهمیت تجاری و کثرت عالمان آن دیار شهر زوزن را «بصره کوچک» نامیده و وجود یکی از مدارس بزرگ عصر سلجوقی معروف به «نظامیه» در خرگرد خواف نشانه جایگاه والای آن شهر در آن دوران محسوب میشود.
وی تصریح کرد: آخرین شاهکار معماری ایران پیش از حمله خونخواران مغول «مسجد ملک زوزن» بود که به دستور «ابوالموید ابوبکر علی زوزنی» به جای مسجد جامع زوزن بنیان گرفت و در سال ۶۱۷ هجری قمری به دلیل تهاجم مغولان نیمه تمام باقی ماند اما توانست شکوه و عظمت خود را به رخ کشد و صاحب افتخار آغازگر کاربرد کاشی معرق در جهان باشد.
لباف خانیکی خاطرنشان کرد: هجوم مغولان خونخوار در آغاز قرن هفتم و وقوع زلزله ویرانگر سال ۷۳۷ هجری قمری موجب خسارات و آسیبهای فراوان به مردم منطقه خواف شد اما ریشههای ستبر فرهنگی و دانشی مردان آن دیار دوباره رونق و آبادانی را به آن خطه باز آوردند و از عصر «شاهرخ» تیموری که هرات پایتخت ایران شد، به سعی و همت وزیر شاهرخ، «غیاثالدین پیر احمد خوافی» اقدامات فرهنگی و عمرانی فراوانی در منطقه صورت گرفت که مهمترین آنها ساخت بنای فاخر و باشکوه «مدرسه غیاثیه خرگرد» بود.
وی اظهار کرد: بدون تردید انوار مکتب و مشرب «شیخ احمد جامی» بر عرصه خواف هم تابیده و بر فرهنگ منطقه تاثیر گذاشته که نماد و مظهر آن رویداد را میتوان «سنگ افراشتههای مزارات خواف» فرض کرد. در بررسیهای باستانشناسی، در برخی گورستانها سنگ افراشتهها و قلوه سنگهای کروی شکل مشاهده شدند که مانند سنگ افراشتههای هرات، تربت جام و باخرز متنوع و گاه کتیبهدار بودند و روایت مهاجرت شیخ احمد جامی از بزد به معدآباد را به ذهن تداعی میکردند. فراوانی آنها بیشتر در گورستان پشت آسبادهای نشتیفان، گورستان خرگرد خواف، مزار شاه سنجان در سنگان، آرامگاه حافظ ابرو در شهر خواف و گورستان روستای فایندر واقع در شمال غرب شهر خواف بود.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی اضافه کرد: منطقه تاریخی باخرز به مرکزیت «مالین» در قدیم و «تایباد» در حال حاضر در مسیر راههای پر رفت و آمدی که نیشابور را به هرات، قهستان و سرخس ارتباط میداده، قرار داشته و به دلیل موقعیت آن با مراکز بزرگ فرهنگی و اقتصادی تعامل داشته است. فراوانی محوطههای باستانی از دوران پیش از تاریخ قابلیت آن منطقه را برای اقامت گواهی میدهد.
وی ادامه داد: به گواهی متون تاریخی و جغرافیایی دوران مجد و عظمت باخرز قرون پنجم و ششم هجری قمری بوده و مرکز یا کرسی آن که به «قصر» شهرت داشته، مالین بوده است. در سال ۶۴۴ هجری قمری «منکو خان» مغول حکومت هرات و توابع آن شهر را به حاکمان «آل کرت» اعطا کرد که باخرز از جمله مضافات هرات بود و احتمالا از آن دوران مکتب فکری شیخ احمد جامی در باخرز نیز رواج و گسترش یافته و کاربرد سنگ افراشتهها که به باور مریدان شیخ از بَزد او را تبعیت میکردند، بر فراز قبرها افراشته شدهاند.
لباف خانیکی عنوان کرد: در شمال غربی شهر تایباد نهر فصلی کوچکی معروف به «مرغزار» به رودخانه «ربس» میپیوندد، نهر مرغزار از کنار روستاهای «شیزن»، «استاد»، «سوران»، «جوذقان» و «مشهد ریزه» میگذرد. بیشترین و متنوعترین سنگ افراشتههای شرق خراسان در گورستانهای مجاور آن روستاها مشاهده میشوند، آنها به لحاظ نوع و ساختار با یکدیگر متفاوت هستند.
این پژوهشگر و باستانشناس خراسانی ادامه داد: برخی از آنها مانند سنگ افراشتههای گورستانهای «شیزن» و «سوران» بسیار بلند هستند. برخی دارای کتیبههای زیبای ثلث هستند مانند سنگ افراشته مزار ملک معینالدین در «جوذقان» و سنگ افراشته مزار شیخ ابواسحق در «آبقه» و بعضی تخته سنگهای بلند، صاف و دمدارِ ساده هستند مانند سنگ افراشته آرامگاه امیر سلطان عماد در «سوران» و بعضی با نقوش کنده یا برجسته مانند سنگ افراشته مزار ملا تاجالدین در «شیزن» و سنگ افراشته مجاور مزار امیر حمزه شکر بار در «سوران» زینت یافتهاند.
انتهای پیام
نظرات