«امین صبحی» تحلیلگر مسائل سیاسی و بینالملل طی یاداشتی در ایسنا نوشت: تردیدی وجود ندارد که سقوط نظام «بشار اسد» موازنه قدرت در منطقه را دچار دگرگونی کرده و ممکن است این موضوع چالشهایی را برای نقشآفرینی جمهوری اسلامی ایران در تحولات منطقه به دنبال داشته باشد؛ مسالهای که قطعاً از مسیر دیپلماسی مورد بررسی قرار گرفته و مسئولان فعال در این حوزه با توجه به ظرفیتهای موجود و ابتکارات دیپلماتیک، جایگاه شایسته منطقهای ایران در حمایت از صلح منطقهای را درخشانتر از گذشته تثبیت میکنند.
اما برخی از کژاندیشان نیز از اتفاقات رخ داده در سوریه خرسند هستند و در اذهان و کلامشان، بارقههای امیدی مبنی بر تضعیف محور مقاومت شعلهور شده است که رهبر انقلاب صراحتاً پاسخ این جریانها را داده و فرمودند: «جبهه مقاومت» یک سختافزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. «مقاومت» یک ایمان است، یک تفکّر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است؛ مقاومت یک مکتب است، یک مکتب اعتقادی است» کمااینکه دهههاست از این تفکر نستوه میگذرد و بهرغم شهادت چهرههای کلیدی این محور اما مقاومت قدرتمندتر از گذشته ایفای نقش میکند.
البته بنا برفرمایشات تبیینی مقام معظم رهبری «باید این حوادث را درست فهمید و از آن درس و عبرت گرفت»، از همین رو ملاحظات راهبردی کلان کشور میطلبد که ابعاد مختلف این تحولات را مورد مداقه قرار داده و سادهانگارانه از کنار آنها نگذریم تا این ذهنیت ایجاد نشود که هیچ شناختی نسبت به ابعاد ژئوپولتیک منطقه، تحولات اخیر و تبعات آن نداریم، در صورتیکه جمهوری اسلامی ایران با تجربه قریب به ۵۰ ساله خود فراز و فرودهای متعددی را از سر گذرانده است و در اکثر آنها سربلند بوده و مطمئناً در این بزنگاه نیز میتواند ظرفیتهای متعدد خود را که در برخی موارد، مغفول واقع شدهاند را به منصه ظهور رسانده و علاوه بر تشدید قدرت بازدارندگی خود کما فیالسابق، پیشتاز نفوذ منطقهای بود و بر قدرت راهبردی خود بیفزاید.
پهنه سیاسی سوریه در حال حاضر شرایط پیچیدهای را سپری میکند و بازیگران متعددی دارد که میخواهند از این معرکه سهم خود را کسب و منافع منطقهای و بینالمللی مضاعفی را در این میان کسب کنند. شکی نیست که رژیم جعلی صهیونیستی به عنوان همپیمان متجاوز ایالات متحده نقش مهمی در رقم زدن این سقوط داشت و حضور شتابزده دیپلماتهای آمریکایی در دمشق و حذف نام جولانی از لیست گروههای تروریستی دلیلی بر این مدعاست، به ویژه که صهیونیستها با تخریب زیر ساختهای سوریه عملا درصدد نابودی توان تسلیحاتی این کشور هستند، اما همانطور که بیان شد تحولات رخ داده از پیچیدگیهای فراوانی برخوردار است و دیری نخواهد پائید که مناطق تصرّفشده سوریه به وسیله جوانان غیور سوری آزاد خواهد شد و آمریکاییها ذلت و شکستی نظیر افغانستان و عراق را تجربه خواهند کرد.
کابوس رژیم صهیونیستی در سوریه
صهیونیستها که با خوش خیالی بر این باورند که با این اقدامات تهاجمی میتوانند پل ارتباطی محور مقاومت را مسدود کنند، حال آنکه این محور با تدابیر جدید بازسازی شده و فراتر از گذشته به مقابله با صهیونیستها و نیروهای تکفیری میپردازد.
مرور اتفاقات دهههای اخیر حکایت از این دارد که جمهوری اسلامی ایران به عنوان رکن اصلی محور مقاومت تهی نشده است و از ابزارها و امکانات بی بدیل و مستحکمی برای اقتداربخشی به این جریان برخوردار است.
رزمندگان یمنی تنها بخشی از این سرمایه کلان راهبردی هستند؛ یمن با کنترل بخشهایی از تنگه بابالمندب، یکی از حیاتیترین مسیرهای آبی جهان را در اختیار دارد. این تنگه، که دریای سرخ را به خلیج عدن و در نهایت اقیانوس هند متصل میکند، شاهرایی برای تجارت جهانی و امنیت انرژی است و از قضا رژیم صهیونیستی که بخش زیادی از راهبرد اقتصادی و نظامی خود را در گرو تسلط بر این مسیرها میداند، از سوی مقاومت یمن در محاصره است و حمل و نقل دریایی و دسترسی آن به بازارهای آسیایی از این حوزه قابل کنترل و مختل کننده است.
از همین رو جمهوری اسلامی ایران با اقدامات سلبی خود در این منطقه راهبردی میتواند ضربات غیرقابل ترمیمی را به صهیونیستها وارد کند کما اینکه در حال حاضر نیز صهیونیستها از اقدامات دلاورانه یمنیها به ستوه آمده و به اصطلاح آچمز شدهاند.
علاوه بر این، نباید فراموش کرد که سوریه تجزیه شده تهدیدات زیادی برای صهیونیستها دارد به نحوی که تروریستها حکم بمب ساعتی را برای رژیم جعلی اسرائیل دارند و دیری نخواهد گذشت که خواب خوش آنها تبدیل به کابوس می شود.
چالش بازیگران منطقهای در بازی قدرت و تقسیم غنائم
با اندکی تامل در شرایط کنونی میتوان طراحیهای نوین و ثمربخشی را برای ارتقای سطح قدرت منطقهای تعریف کرد؛ زمانی که داعش در اندیشه تصرف و قدرتنمایی در منطقهای با آن گستره جغرافیایی بود و بحرانهای متعددی را برای منطقه غرب آسیا ایجاد کرد، جمهوری اسلامی ایران با طرحهای ابتکاری خود نقش بسزایی در حل این بحران داشت و با فعال کردن روسیه توانست ضمن تثبیت قدرت منطقهای خود، منطقه را از شر این جرثومه فساد نجات دهد؛ پس این بار هم میتوانیم با شناسایی امکانات منطقهای و ظرفیتهای داخلی باعث اختلال در معادلات و محاسبات دشمن شده و علاوه بر اینکه بر این بحران فائق بیائیم، چشمانداز روشنی را برای خودمان و منطقه به ارمغان بیاوریم.
اقتصاد سوریه و ساماندهی به آن جزو موضوعات مهمی است که در هفتهها و ماههای آتی گریبانگیر مهاجمین و دولتهایی میشود که در سقوط دمشق مشارکت داشتند و درست اینجاست که بر سر تقسیم سرمایه و غنائم با یکدیگر دچار چالش میشوند، از همین رو جمهوری اسلامی ایران باید با طرحهای آماده به استقبال حل این بحرانها رفته و نقش مثبت خود را به رخ رقبا و همپیمانانش بکشد و در صورت لزوم با اقدامات سلبی به موقع اهداف پلید کشورهایی که در سودای کلید زدن پروژه های رویایی همچون امپراطوری هستند و دندان طمع خود را به امکانات مادی و معنوی سوریه گره زدهاند را نقش بر آب کند.
انرژی از دیگر مسائل مناقشه برانگیزی است که اختلافات بازیگران منطقهای را به دنبال دارد و ما میتوانیم به عنوان یک قدرت منطقهای، معادلات راهبردی را در این خصوص رقم زده و معادلات را به نفع خودمان تغییر داده و قدرت جمهوری اسلامی ایران را به منصه ظهور برسانیم. چالشهای کُردها با ترکیه بر سر منابع گازی و نفتی نیز یکی از پیشامدهایی است که دستگاه دیپلماسی کشور میتواند راهکارهایی را برای آن اتخاذ کرده و بر سهم منطقهای خود در حل تعارضات منطقه ای بیفزاید.
ورود گروههای تروریستی به سوریه و حاکمیت آنها در این منطقه راهبردی، تهدیدهایی را برای کشورهای همجوار عربی دارد و قطعا آنها دست روی دست نمیگذارند تا منافع ملی و منطقه آنها توسط معارضان سوری به باد برود، بنابراین جمهوری اسلامی ایران کارتهای برنده بسیاری برای حل این بحران با هدف نفوذ منطقهای خود دارد و باید با شناخت فضای جدید و ظرفیتهای موجود، آنها را به عرصه آورد و مقهور افراد و احزابی نباشد که میخواهند اتفاقات سوریه را شکستی بزرگ برای نظام دانسته و برای کنترل اوضاع به نسخه پوسیده تسلیم پناه میآورند.
پیشنهادات ملی و منطقهای برای حل بحران سوریه
سیاست راهبردی و کلان کشور باید شرایط پیش آمده را به مثابه تنگه احدی ببیند که نوید فتح مکه را به دنبال دارد، بنابراین با ترمیم مشکلات و بازبینی تاکتیکها و تکنیکها میتوان بر این مساله فائق آمد، از همین رو عبرتهای موجود در رخدادهای ماههای اخیر باید چراغ راه ما برای بازتعریف راهبردهای خرد و کلان آتی باشد تا ضمن تحقق منافع منطقهای خویش، برنامههای دراز مدتی برای اخراج آمریکا و نابودی اسرائیل تدوین کنیم، چراکه انزوای صهیونیستها در افکار عمومی جهان حاصل جهاد تبیینی است که جمهوری اسلامی ایران از مدتها پیش آغاز کرده بود و نتایج آن به وضوح مشاهده شد، بنابراین شکی نیست که با اتخاذ یک برنامه دیپلماتیک چندوجهی میتوان شاهد زوال بیش از پیش رژیم جعلی اسرائیل در منطقه بود.
به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران با اقداماتی نظیر انتشار بیانیه رسمی با هدف تبیین نقش خود در مقابله با تهدیدات رژیم صهیونیستی در سازمان ملل و سایر مجامع بینالمللی میتواند گامی موثر و مستند در راستای اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل به ویژه در سوریه و لبنان براشته و ملتهای جهان را از این حقیقت آگاه کرد که ایالات متحده که مدعی دموکراسی است، عملا با ترویج هرج و مرج و حمایت از گروههای افراطی در جهت سیاستهای تخاصمی خود حرکت میکند. ایجاد کمیته اضطراری دیپلماسی در وزارت امور خارجه برای رصد و پاسخ به تحولات منطقهای در لحظه از دیگر اقدامات موثر سیاسی در این برهه است که نقش بسزایی در فعالکردن ظرفیتهای موجود دارد.
ایجاد مرکز رصد ماهوارهای مشترک میان ایران سوریه و حزبالله برای شناسایی تحرکات نظامی اسرائیل در منطقه، هماهنگی با حزبالله و نیروهای مقاومت برای آمادهسازی عملیات محدود و هدفمند در پاسخ به نقض مکرر آتش بس توسط رژیم صهیونیستی، راهاندازی کارزار رسـانهای بینالمللی برای افشـای ماهیت سیاسی قطعنامههای شورای حکام علیه برنامـه هستهای ایـران، ارسال تیمهای دیپلماتیک به کشورهای آسیایی و آفریقایــی بــرای جلــب حمایــت آنهــا در آژانــس بینالمللــی انــرژی اتمــی، درخواست رسمی از روسیه و ایران برای برگزاری نشست فوری سهجانبه با حضور سوریه برای مقابله با مداخلات نظامی ترکیه، همکاری با عراق برای مسدود کردن خطوط تامین تسلیحاتی گروههای تروریستی از مرزهای عراق و سوریه، تقویت مناسبات دیپلماتیک با کشورهای عربی به منظور ارتقای توافقات سیاسی و اتخاذ راهکارهایی برای ثبات منطقهای از دیگر مواردی است که توجه به آنها در ملاحظات سیاسی می تواند راهگشا باشد.
از سوی دیگر شواهد موجود حکایت از این دارد که در این مقطع حساس، برخی طبق روال معمول، مذاکره با ایالات متحده آمریکا و دادن امتیاز را علاج برون رفت از مشکلات میدانند، بنابراین وزارت امور خارجه باید با تهیه و انتشار سند رسمی که در آن «خطوط قرمز» ایران در هرگونه مذاکره با آمریکا تعریف شود، به طور شفاف اعلام کند که مذاکره با آمریکا تنها در صورتی آغاز میشود که واشنگتن تحریمهای جدیدی علیه ایران اتخاذ نکند، به ویژه که در حال حاضر هیچ سیگنال مثبتی از سوی طرف آمریکایی دیده نمیشود و کاخ سفید افزایش فشار و تحریمها را در دستور کار قرار داده است، بر همین مبنا به نظر میرسد شکستن اقتدار ایران نزد مردم و افکار عمومی و محدودسازی قدرت منطقهای کشور از مهمترین اهداف نظام سلطه است که باید با هوشمندی سیاسی خنثی و خطا بودن محاسبات دشمنان ایران در این خصوص مجددا اثبات شود.
انتهای پیام
نظرات