سعید عبدالملکی، عضو هیئتعلمی دانشگاه و تحلیلگر روانشناسی سیاسی، در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به فضاسازیهای رسانهای در داخل و خارج کشور، اظهار کرد: از سوی جریانات معاند اینگونه القا میشود که تنها مشکل سیاست خارجی ایران، مذاکره است؛ آن هم مذاکرهای که به روابط ایران و آمریکا تقلیل یافته است. اینگونه تبلیغ میشود که اگر ایران و آمریکا با یکدیگر کنار بیایند، تمام مشکلات داخلی و خارجی کشور حل خواهد شد، در حالی که این یک آدرس غلط است.
وی با بیان اینکه چنین ادعایی با هدف ایجاد خطای ادراکی و محاسباتی در جامعه و میان نخبگان دنبال میشود، تصریح کرد: هدف نهایی این جریانها آن است که آمریکا بتواند با سوءاستفاده از خلأها و تنگناهای شناختی و محاسباتی کشور، به آرزوی ۴۶ ساله خود یعنی براندازی و تغییر نظام در ایران دست یابد.
محدود کردن سیاست خارجی به مذاکره با آمریکا، موجب انفعال دیپلماتیک میشود
این تحلیلگر مسائل روانشناسی سیاسی در ادامه افزود: تقلیل فعالیتهای وزارت امور خارجه به موضوع مذاکره با آمریکا، باعث انفعال این وزارتخانه میشود؛ بهگونهای که تمام وقت و انرژی آن صرف موضوعی خاص میشود، در حالی که جهان متشکل از پنج قاره و حدود ۲۰۰ کشور است که هر یک فرصتهای ویژه و قابلدستیابی برای ایران دارند.
وی با تأکید بر نقش راهبردی وزارت خارجه خاطرنشان کرد: این وزارتخانه باید در حوزههای گوناگون از جمله رایزنی، انعقاد قراردادهای اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، گردشگری و موارد مشابه فعال باشد.
عبدالملکی در ادامه با اشاره به بیانات اخیر رهبر انقلاب اسلامی اظهار داشت: تذکر ایشان بسیار مهم، راهبردی و پیشگیرانه بود؛ چرا که موجب میشود وزارت خارجه از غفلت نسبت به سایر وظایف و مأموریتهای خود و نیز از بزرگنمایی مذاکرات خاص مانند گفتوگوهای عمان، که ممکن است موجب خطای هالهای شود، مصون بماند. این بزرگنمایی میتواند موجب نادیده گرفتن فرصتها و ظرفیتهای متنوع دیگر کشور شود.
شرطیسازی در سیاست، خطرناکتر از سایر حوزههاست
وی با اشاره به مفهوم شرطیسازی، آن را واژهای روانشناختی دانست و تصریح کرد: شرطیسازی به معنای تقلیدی شدن نگرشها، رفتارها و کنشهای فرد، جامعه یا سیستم است؛ بهگونهای که توانایی پردازش ذهنی، تحلیل و تصمیمگیری از میان میرود. این پدیده در سیاست، بهمراتب ویرانگرتر است.
عبدالملکی با بیان اینکه شرطیسازی در سیاست کشور را در تله برنامهریزیهای دشمن گرفتار میکند، گفت: نظام حکمرانی در این شرایط دچار نوعی انتظار مزمن و حالت معلولیت میشود و زمانی به خود میآید که دیگر فرصتها از دست رفته و دشمن ضربه خود را وارد کرده است.
پیوند زدن پیشرفت کشور به مذاکره با غرب، منجر به قفل شدن امور میشود
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: اگر روند پیشرفت و توسعه کشور به مذاکرات خارجی گره بخورد، ظرفیتها و برنامهریزیهای داخلی نادیده گرفته شده و عملاً سیستم اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور به روزمرگی و وابستگی به خارج دچار میشود.
وی با اشاره به تجربه برجام و خسارات دهه ۹۰ گفت: در آن زمان همهچیز، حتی آب خوردن و آلودگی هوا، به مذاکرات با آمریکا گره خورده بود. در نتیجه کشور دچار رکود، تورم، کاهش ارزش پول ملی و ناترازی شد. یکی از عوامل مهم این ناترازیها، عدم ساخت نیروگاه و مسکن در آن دهه بود.»
شرطیسازی، سه لایه حیاتی کشور را نحیف و شکننده میکند
عبدالملکی با تحلیل پیامدهای شرطیسازی در سه لایه اجتماعی، نخبگانی و حکمرانی بیان کرد: در بعد اجتماعی، مردم همواره در انتظار یک ناجی خارجی هستند و نسبت به تواناییهای خود بیتوجه میشوند. این امر موجب نهادینه شدن وابستگی به بیگانه میشود.
وی ادامه داد: در سطح نخبگان، این تصور ایجاد میشود که پیشرفت تنها از مسیر غرب و آمریکا میگذرد و تا زمانی که مذاکره با آمریکا انجام نشود، هیچ حرکت مؤثری ممکن نیست.
این تحلیلگر با اشاره به تأثیرات چنین نگرشی بر ساختار حکمرانی کشور افزود: در سطح حکمرانی، نهادهای دولت دچار نوعی خودتحریمی و معلولیت ساختاری میشوند. نظام اجرایی کشور در این شرایط از انگیزه تصمیمگیری و اجرای طرحها تهی شده و همه منتظر ورود یک ناجی خارجی باقی میمانند. دولت مانند ماشینی که در گل فرو رفته، فقط درجا میزند.
گفتوگو با آمریکا نباید بهعنوان تنها مأموریت وزارت خارجه تلقی شود
سعید عبدالملکی، عضو هیئتعلمی دانشگاه و تحلیلگر روانشناسی سیاسی، در پاسخ به پرسشی درباره چرایی تقلیل ندادن مأموریت وزارت امور خارجه به مذاکرات عمان اظهار داشت: در داخل و خارج کشور، بهویژه از سوی جریانات معاند، اینگونه القا میشود که تنها مشکل سیاست خارجی ایران، مذاکره است؛ آنهم مذاکرهای که صرفاً با آمریکا معنا پیدا میکند. این روایت با هدف ایجاد خطاهای ادراکی و محاسباتی در جامعه و میان نخبگان پمپاژ میشود تا نهایتاً آمریکا بتواند با سوءاستفاده از این خلأهای شناختی، به هدف ۴۶ ساله خود یعنی براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران دست یابد.
وی با بیان اینکه محدود کردن فعالیتهای وزارت امور خارجه به یک موضوع خاص، آن را از وظایف گستردهاش بازمیدارد، افزود: تمرکز صرف بر مذاکره با آمریکا، وزارت خارجه را دچار انفعال میکند؛ درحالیکه جهان متشکل از پنج قاره و نزدیک به ۲۰۰ کشور است که هر یک ظرفیتهای ارزشمندی برای همکاری با ایران دارند؛ از اینرو، نقش این وزارتخانه در حوزههای مختلفی چون دیپلماسی اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و گردشگری اهمیت بالایی دارد.
عبدالملکی خاطرنشان کرد: تذکر رهبر انقلاب درباره مذاکرات عمان، بسیار مهم و راهبردی است و میتواند از غفلت، انفعال و غرق شدن وزارت امور خارجه در اولویتهای غیرواقعی جلوگیری کند. بزرگنمایی گفتوگوهای عمان و تبدیل آن به مسأله اصلی سیاست خارجی کشور، نوعی خطای هالهای ایجاد میکند که موجب غفلت از فرصتها و ظرفیتهای متنوع دیگر خواهد شد.
شرطیسازی سیاسی، از مخربترین آسیبهای نظام حکمرانی است
این تحلیلگر روانشناسی سیاسی در تبیین مفهوم «شرطیسازی» و تأکید رهبر انقلاب بر پرهیز از آن بیان کرد: شرطیسازی اصطلاحی روانشناختی است که به معنای شکلگیری نگرشها و رفتارهای تقلیدی، غیرارادی و خودمختار در فرد یا جامعه است. در این وضعیت، قابلیت تحلیل و ارزیابی دقیق رویدادها از بین میرود.
وی با تأکید بر اینکه شرطیسازی در حوزه سیاست، بسیار خطرناکتر و مخربتر است، گفت: در چنین شرایطی، نظام حکمرانی کشور به دام نقشهها و برنامهریزیهای دشمن میافتد و دچار حالت انتظاری و انفعالی میشود. این در حالی است که زمانی به خود میآید که دشمن ضربه نهایی را وارد کرده است.
عبدالملکی افزود: زمانیکه روند توسعه و پیشرفت کشور به مذاکرات خارجی گره میخورد، ظرفیتها و برنامهریزیهای داخلی به حاشیه رانده میشود و کشور دچار وابستگی، رکود، تورم و قفل شدن فرآیندهای اجرایی میگردد؛ همانگونه که در تجربه برجام و خسارات دهه ۱۳۹۰ شاهد آن بودیم.»
تبعات شرطیسازی کشور در سه سطح اجتماعی، نخبگانی و حکمرانی
وی در پاسخ به پرسشی درباره تبعات شرطیسازی کشور به مذاکرات ایران و آمریکا تصریح کرد: این وضعیت کشور را در سه سطح اجتماعی، نخبگانی و حکمرانی نحیف و شکننده میکند.در سطح اجتماعی، مردم در انتظار یک ناجی خارجی میمانند و نسبت به ظرفیتهای درونی خود بیاعتماد میشوند. بهتدریج نوعی وابستگی فکری به بیگانه نهادینه میشود.در سطح نخبگان، این تصور غلط شکل میگیرد که تنها مسیر توسعه کشور، از مسیر تعامل با غرب و آمریکاست و بدون آن هیچ حرکتی ممکن نیست»
وی در مورد سطح حکمرانی نیز بیان کرد: ساختار دولت در چنین شرایطی گرفتار خودتحریمی و ناکارآمدی انباشته میشود. اراده اجرایی تضعیف شده و همه در انتظار راهحل خارجی میمانند. دولت در این حالت، مانند ماشینی است که در گل مانده و قادر به حرکت نیست.
بیاعتمادی تاریخی ایران به آمریکا، ریشهای و تمدنی است
عبدالملکی در پاسخ به پرسشی درباره تأثیر بیاعتمادی تاریخی ایران به آمریکا بر روند مذاکرات و سیاستگذاریها اظهار داشت: «بیاعتمادی میان ایران و آمریکا فراتر از تخاصمهای سیاسی و اقتصادی معمول است. این بیاعتمادی ریشه در یک کینه تاریخی و جنگ سرد ۴۶ ساله دارد.»
وی افزود: «از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و تسخیر لانه جاسوسی، آمریکا در مسیر براندازی نظام گام برداشت و از ابزارهای متعددی چون تحریم، جنگ رسانهای و اغتشاشات داخلی در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۴۰۱ برای تحقق این هدف استفاده کرد.
این تحلیلگر با بیان اینکه تضاد ایران و آمریکا ماهیتی تمدنی دارد، تصریح کرد: انقلاب اسلامی بر پایه اصول اسلامی، مذهب شیعه و تمدن ایرانی-اسلامی بنا شده است، در حالیکه آمریکا نماینده تمدن غربی است که تاب تحمل ظهور تمدن جدیدی را ندارد.
چهار رویکرد ایران در برابر آمریکا: از ایدئولوژیک تا فرسایشی
عبدالملکی با اشاره به سیاستهای ایران در چهار دهه گذشته گفت: ایران همواره در مواجهه با آمریکا، رویکردی عقلانی و منعطف را در پیش گرفته که در قالب چهار رویکرد قابل تحلیل است: ایدئولوژیک، سیاسی، عملگرایانه و فرسایشی.
او توضیح داد: در رویکرد ایدئولوژیک، آمریکا شیطان بزرگ تلقی شده و دولتمردانش "جنتلمن ـ تروریست" معرفی میشوند. در رویکد سیاسی، بر اساس سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، مذاکراتی چون الجزایر، سعدآباد، وین و مسقط شکل گرفته، اما همواره با بدعهدی آمریکا بینتیجه ماندهاند.
وی ادامه داد: در رویکرد عملگرایانه، ایران و آمریکا در موضوعاتی چون تبادل زندانیان و فروش نفت، تعاملاتی محدود و مقطعی داشتهاند. اما در رویکرد چهارم، ایران با اتکا بر محور مقاومت و توان نظامی خود، راهبرد فرسایشی را برای تضعیف اراده و اعتمادبهنفس آمریکا و رژیم صهیونیستی دنبال میکند.
آمریکا به دنبال تکرار سناریوی شوروی و لیبی در ایران است
عبدالملکی هشدار داد: هدف آمریکا از مذاکره، برداشتن تحریمها یا رسیدن به توافق برد ـ برد نیست؛ بلکه بهدنبال نفوذ و ایجاد شکاف امنیتی و دفاعی در ایران است. آنها میخواهند با القای ضعف، ایران را به سمت خودخلع سلاحی سوق دهند.
وی افزود: آمریکا به دنبال تکرار مدل شوروی و لیبی در ایران است؛ ابتدا امتیاز بگیرد، ذخایر و توان نظامی ایران را محدود کند و سپس با عملیات داخلی یا خارجی، نظام را ساقط کند.
واقعبینی و هوشیاری؛ نیاز امروز در مواجهه با مذاکرات مسقط
این تحلیلگر روانشناسی سیاسی گفت: همانطور که رهبر انقلاب تأکید کردند، نباید در برابر مذاکرات مسقط دچار خوشبینی یا بدبینی افراطی شد. واقعیت این است که سیاست خارجی ایران و آمریکا از دل ایدئولوژی میجوشد و مسائل اقتصادی تنها لایه بیرونی این تضاد هستند.
وی تأکید کرد: آمریکا خود را هژمون جهانی میداند و اساساً مخالف ظهور قدرتهای جدیدی مانند ایران، چین و روسیه است. اکنون نیز واشنگتن در تله توسیدید گرفتار شده و میخواهد با مذاکره، ایران را از ائتلافهای شرقی دور و هژمونی خود را احیا کند.
عبدالملکی در پایان خاطرنشان کرد: مذاکرات کنونی شاید در بهترین حالت، بتوانند فضاهای تنفسی کوتاهمدت ایجاد کنند، اما انتظار گشایشهای اساسی از آنها نباید داشت. ایران باید همچنان ضمن حفظ اصول خود، از رویکرد عقلانی، فعال و چندلایه در تعامل با غرب بهره بگیرد.
انتهای پیام
نظرات