حجتالاسلام عباس بابایی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: با نگاهی به دوران امیرالمومنین(ع ) که از ۱۱ هجری قمری تا زمان غیبت صغری امام زمان(عج) یعنی سال ۲۶۰ هجری قمری ادامه داشت، متوجه میشویم که یکی از پرفروغترین زمانها دوران امام صادق(ع) بوده است. دلیل آن روشن است، این زمان فاصلهای چند ساله بین دو حکومت فاسد یعنی اواخر دوران بنی امیه و اوایل شکلگیری دوران بنی عباس قرار داشت. امام از این فاصله زمانی حداکثر استفاده را برای اهداف خود و پدران بزرگوارشان بردند.
وی عنوان کرد: مسئله اول که بسیار پررنگ بود، جریان تبیین مسئله امامت بود. ایشان در مسئله امامت اهل تقیه نبودند که بگویند «به هر حال ممکن است امام ما باشیم، ممکن است شخص دیگری باشد» و بخواهند ماجرای امامت را لاپوشانی کنند، بلکه با صدای رسا آن را فریاد میزدند. در آن روایت معروف هست که راوی میگوید من امام صادق(ع) را در سرزمین عرفات، روز نهم ذی الحجه، روز عرفه، که آن سیل خروشان از حاجیان از اقصی نقاط دنیای اسلام آمده بودند، مشاهده کردم که مطلبی را ۱۲ بار تکرار کردند؛ یعنی به چهار جهت و در هر جهت ۳ بار فریاد زدند که «پیامبر امام بود، بعد علی امام بود، بعد حسن، حسین...» تا بعد به خودشان میرسید.
کارشناس ارشد اخلاق اسلامی افزود: این فریاد امامت در حقیقت نشاندهنده آن نقطه روشن اسلام است که اگر قرار باشد این خط دقیقاً به جریانی به نام نبوت ختم شود، لازم است که شما از مسیر امامت عبور کنید و این امامت را شما نمیتوانید در خلفای بنی عباس یا در خلفای فاسد بنی امیه پیدا کنید. اگر قرار است راه را پیدا کنید، در خانه منِ امام صادق است.
وی عنوان کرد: مورد دومی که اتفاق افتاد، تبلیغ و بیان احکام دین بود. در این زمان بحثی به نام فقه شیعی و جعفری آمد و خود را به دنیای اسلام و بلکه به کل دنیا نشان داد. پس چرا به ما میگویند «شما شیعه جعفری هستید؟ فقه جعفری دارید؟ مگر فقه ما علوی نیست؟ مگر فقه ما حسنی یا حسینی نیست؟» منتها در دوره امام اول و امام دوم شیعیان تا وجود نازنین امام سجاد(ع)، اصلاً مجالی نبود برای اینکه حضرات معصومین بتوانند این میزان فراوان از مسائل دقیق اسلامی و فقه شیعه را بیان کنند.
این کارشناس مذهبی اظهار کرد: البته امام باقر (ع) در اواخر دوره بنیامیه مقداری از این احادیث را مطرح کردند که بعد از امام صادق، بیشترین احادیث از امام باقر به ما رسیده است. اما آن میزان از احادیث که امام صادق توفیق پیدا کردند مطرح کنند، شاگرد تربیت کنند و این شاگردان مبلّغانی شوند برای بیان فقه شیعی، در زمان امام صادق(ع) محقق شد. لذا از این زمان به بعد ما به شیعه جعفری معروف شدیم و مذهب ما مذهب جعفری شد.
امام صادق (ع) و شاگردانش در مقابل ماتریالیسم ایستادند
وی تصریح کرد: امام بحث ایجابی داشتند، آن هم بیان آن چیزی که ما در اسلام به آن نیاز داریم. امام فرمودهاند ما به عقاید، مسائل کلامی، مسائل مربوط به تفسیر قرآن، مسائل مربوط به فقه، اصول و اخلاق نیاز داریم که همگی ایجابی هستند؛ اما در کنار این موراد امام مسائل سلبی نیز داشتند، یعنی مبارزه فراگیر امام با برخی از نحلههای خطرناکی که در آن زمان بودند و اصل و اساس اسلام و شیعه را نشانه گرفته بودند. به عنوان مثال در همین دوره جریانی به نام «زنادقه» کسانی که اصطلاحاً کافر، مادیگرا و ماتریالیست بودند، وجود داشتند که خدا، پیامبر(ص) و دیانت را قبول نداشتند و شبهههای خطرناکی مطرح میکردند که امام و شاگرانشان در برابر این گروه ایستادگی کردند.
وی اضافه کرد: در مقابل افرادی که خود را متصل به جریان شیعی میدانستند و دانسته یا ندانسته ضرباتی را به پیکره شیعه وارد میکردند مانند جریان تصوف نیز با مقابله امام و شاگردانشان روبهرو شدند. دسته سوم نیز افرادی بودند که قرآن را تحریف میکردند آن هم نه تحریف لغوی بلکه معنایی و تفسیری که این افراد و روش انتخابی آنها یکی از خطرناکترین اتفاقات در آن زمان بود که امام با آنها نیز مبارزه میکردند البته این افراد همچنان در اسلام وجود دارند.
بابایی بیان کرد: در این دوران افرادی بودند که در حقیقت فقهشان فقه حکومتی شده بود، فقه حکومت بنی عباس، حکومتی که میخواستند رضایت آنها را به دست بیاورند. امام با بیان فقه شیعی که فقه درستی است در حقیقت راهی برای مبارزه با آنها ساخته بودند تا بتوانند علاوه بر مبارزه، احکام دین را که از پیامبر(ص) و خداوند رسیده است را به شیوه درست مطرح کنند.
وی عنوان کرد: نکته سوم که در حقیقت یکی از نکات مهم دوران امام صادق(ع) است، وجود تشکیلات پنهانی برای رسیدن به حکومت است. بعضی از ما امام صادق(ع) را سکولار معرفی میکنیم؛ یعنی امامی که صرفاً عالم و اندیشمند بود و به تربیت شاگرد و مرجع تقلید برای شیعیان میپرداخت و به اینکه بنی عباس چه ظلمهایی را مرتکب میشود، چه جنایاتی را در حق اسلام و مسلمین انجام میدهد کاری ندارد که این مورد خطا بوده و جفا به امام صادق(ع) است.
بابایی گفت: امام صادق(ع) در همین ایام با تشکیلات پنهانی خود به گونهای میخواهند مبارزه کنند که امام باقر(ع) با اشارهای به ایشان میگویند که «قائم آل محمد انگار که ایشان باشد»، معنایش چیست؟ قائم آل محمد به تعبیر رهبر معظم انقلاب یک صفت بود برای تمام امامان، کسانی که میخواهند قیام کنند، منتها آنها در زمان خودشان نتوانستند این کار را انجام دهند. اما در زمان امام صادق(ع) این احتمال وجود داشت که ایشان بتوانند چه کاری انجام دهند، چون انتهای حکومت بنی امیه بود و قصد داشتند آنها را ساقط کنند و با تعداد زیادی از یاران خود شام را بگیرند و بعد در مدینه یک حکومت نبوی، علوی، فاطمی و شیعی را تشکیل دهند، اما متاسفانه آن قضایایی که مطرح شد و بنیعباس آمدند این ماجرا را به نفع خود مصادره کردند و آن کاری که باید انجام شود، نشد.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: امام صادق(ع) در طول دوران حاکمیتشان هیچگاه از فکر اینکه من بخواهم حکومتی را تشکیل دهم کنار نکشیدند و وسط میدان مبارزه بودند. هرچند نوع مبارزه ایشان متفاوت بود، مبارزه ایشان مبارزهای مانند اباعبدالله و امیرالمومنین(ع) نبود، بسیاری از موارد و مطالبی که ایشان مطرح کردند، توصیهها، گفتارها، نامهها و شعرهایی که بعضاً به این امام همام انتساب دارد، میبینیم که از یک روحیه پولادین و از یک روحیه انقلابی نشأت گرفته شده است و نشانه حضور امام و انجام اقداماتی است.
وی عنوان کرد: از طرفی امام نسبت به جنبشهای نظامی که علویان داشتند، اینگونه نبود که کنار بمانند و نسبت به آنها توجهی نداشته باشند و در هیچ زمانی نمیگفتند «به ما ربطی ندارد، اینها هر کاری کردند کردند» و این تأییدها در حقیقت نشاندهنده آن روحیه مبارزه امام برای تشکیل حکومت است، چون میدانستند که اگر ما قرار باشد اسلام ناب را در یک سطح عمومی وارد جامعه و از جامعه وارد دنیا کنیم، چارهای نداریم جز تشکیل حکومت که امام صادق(ع) نیز در دوران امامتشان این کار را انجام دادند. هرچند که علی الظاهر موفق نشدند، اما زمینههایی را فراهم کردند تا به امید خدا ما در دوران وجود نازنین امام زمان(عج) شاهد آن اتفاق مبارک باشیم.
انتهای پیام
نظرات